بخشی از مقاله
چکیده
الگوی پایه پیشرفت مبتنی بر مبانی و مفاهیم خاصی است که از منظر دیدگاه های مختلف قابلیت بررسی دارد. ازآنجا که آرمان نهایی تدوین اسناد الگوی پیشرفت نیل به توسعه و پیشرفت درابعاد مختلف است؛تکیه بر یک مبنا و تکیه گاه محکم ضرورت می یابد که با توجه به ساختار و بسترهای فکری موجود، ابتناء اصلی بر رویکرد اسلامی در امر پیشرفت است. دراین خصوص آنچه به عنوان الگو می تواند مورد بحث قرار گیرد الگوی پیشرفت حکومت نبوی با تکیه بر سنت ها و باورهای الهی است؛چراکه پیامبر - ص - برای ایجاد بستر مناسب زندگی توحیدی انسانها در جامعه، به تشکیل حکومت اقدام نمود. دراین خصوص مبانی فکری مشروعیت و مقبولیت اندیشه های حضرت رسول اجتماع و نقش ایشان در پیشرفت جامعه اسلامی قابل تامل است. ازاین رو پژوهش حاضر به تبیین و بررسی فقهی- حقوقی مبانی اسناد الگوی پیشرفت با تمرکز بر امکان سازی ابتناء حداکثری بر سنت های الهی و الگوی پیشرفت در حکومت نبوی می پردازد.
واژگان کلیدی: الگوی پیشرفت، حکومت نبوی، سنت الهی، رویکرد اسلامی، توسعه.
-1مقدمه
توجیه عقلانی باورهای دینی در ابتنا اسناد پیشرفت به آنها از دوجهت ضروری است،یک جهت مربوط به خود انسان وساحت وجودی اوست ،بدون اینکه معارضی از بیرون فرض شود وجهت دیگر مربوط به پیدایش جریان هایی است که نه تنهاحقّانیت اعتقادات دینی بلکه معقولیت آنها را مورد تردید قرار داده اند .در توضیح جهت اول باید گفت که انسان به لحاظ روانی چنان ساخته شده است که در درون خود دو شقی بودن و دو ساحتی بودن را برنمی تابد؛ از این رو فرآینددرونی به نام ایمان نمی تواند با فرآیند درونی دیگری به نام تعقل بی ارتباط باشد یا رابطه خصمانه ای میان ان دوبرقرار باشد، بلکه ایمان باید مبتنی برتعقل باشد.
البته روشن است که ابتنای مورد نظر سبب از بین رفتن تفاوتهای این دو فرایند نمی شود وایمان با احساسات و عواطف خاص ونیز با اعمال خاص مقارن است که تمایز آن را از تعقل محفوظ می دارد - نظرنژاد، ،1382،ص - 23 لازمه وجود ارتباط میان ایمان و تعقل این است که اگر بر کسی معلوم شود که باورها و اعتقادات اوخلاف عقل است اودیگرنمی تواند ایمان خویش رابدان ها حفظ کند،همین امر سبب شده است که توجیه عقلانی باورهای دینی ومحوری تری آنها یعنی اعتقاد به وجود خداوند ،یکی از دغدغه های عمده خدا باوران محسوب شود و فیلسوفان دین این امر را در مرکزمطالعات فلسفی خود درباب دین قرار دهند.
باید گفت با وجود همه تلاش های که تاکنون با هدف اثبات عقلانیّت باورهای دینی صورت پذیرفته است باید اذعان کرد که اثبات قاطع، امری به غایت دشواراست وعلی رغم این که فیلسوفان دین از آغاز بسیار به این امرپرداخته انداما هنوز هم به راه حل فیصله بخشی که مورد توافق همگان باشد نرسیده اند. البته این امر مطلقاً به معنای آن نیست که مسأله عقلانیّت اعتقادات دینی در نهایت نمی تواند پاسخ قاطع وفیصله بخشی بیابد، بلکه مقصود این است که این موضوع بسیار پیچیده و دشوار است وخردورزی های مستمری را می- طلبد ومستلزم پژوهش های گسترده ای است که از پیش داوری یا تکیه غیر نقادانه برمقبولات فرهنگی مصون باشد والبته دراین میان معرفت شناسی دین می تواند با توجه به منابع معرفتی دینی وبا بررسی موجه بودن یا نبود آنها ،به عنوان ابزاری بسیار سودمند فیلسوفان دین را مدد رساند - همان، . - 26
-2 تبیین باورهای دینی مبتنی بر الگوی پیشرفت
بحثی که دراین جا مطرح است این است که آیا باورهای دینی را می توان تبیین عقلانی کرد؟ به عبارت دیگر،آیا باورها واعتقادات ما پدیده ای معقول اند ویااین که همانند پدیده های خرافی نمی توان آنها را معقول ساخت؟ دریک تقسیم بندی می توان باروها را به سه قسم تقسیم کرد؟باورهای خردپذیر ،باورهای خردگریز وباروهای خرد ستیز. باوری که خرد پذیر باشد می توان دلایلی عقلی را به سود خود بجوید واین باورها را در گزاره های عقلی وفلسفی قرار دهد وآنها را توجیه سازد.
باورها واعتقادات خردستیز آن دسته از باورها است که با دلایل عقلی وتجربه در تعارض اند وهیچ دلیل عقلی به سود آنها اقامه نمی شود وسرانجام، باورهای خردگریز، یعنی باورهایی که براهین عقلی وتجربی دربرابر آنها بی تفاوت است وبه سود یا زیان آنها ساکت است - فاضل میبدی،1385 ،. - 86دراینجا باید دید که آیا ایمان یک پدیده معقول وخردپذیر است ویا هیچ رابطه ونسبتی بین ایمان وعقل وجود ندارد؟از نگاه تاریخی یکی از مسایل بحث برانگیز واحیاناً جدال برانگیز،مسئله ایمان وعقل بوده است.بسیاری از متفکران دینی پیش از اسلام مدعی بوده اند که ایمان و عقل به هیچ وجه با هم سازگار نیستند؛یعنی نسبت میان آنها نسبت خصومت ونفی متقابل است.
غالب ایمانگرایان براین باورند که کاربرد روش های عقلانی درمورد باورهای دینی نامناسب و زیانبار است. ایمان گرایان ،نظام های اعتقادی دینی را موضوع ارزیابی وسنجش عقلانی نمی دانند - همان،. - 90اگر بگوییم که ما به وجود خداوند و عشق او نسبت به انسانها ایمان داریم، درواقع گفته ایم که ما این امر را مستقل از هرگونه قرینه استدلالی پذیرفته ایم وهرگونه کوششی را که برای اثبات یا انکار عشق خداوند نسبت به انسان ها صورت پذیرد مردود می دانیم - پیترسون،1376، . - 78
-3 مبانی ابتناء اسناد الگوی پیشرفت بر پایه باورهای دینی
پایه و محور بودن باور دینی از نظر ما این است که ما می توانیم باورهای خداشناختی را پایه بدانیم ودرهرصورت رویکرد درون گرایانه خود را به مسئله حفظ کنیم. پیشنهاد ما این است که محکی قضایای دینی را به درون بیاوریم تا بتوانیم ارتباط مستقیم آنها برقرار کنیم .در این صورت این گونه باورهای دینی ما در زمره وجدانیات قرار می گیرند وجزء باورهای پایه محسوب می شوند .به هرحال اگرما پایه بودن باورهای دینی را به شکلی پذیرفتیم ،تاچه اندازه می توانیم از این مسئله بهره برداری کنیم؟
فرض پایه بودن باور دینی از نظر ما نیز فرضی قابل تصور است راه استدلال را برای رسیدن به باور دینی راهی مناسب می دانیم .اگر کمی به خود وانسانهای اطراف خود توجه کنیم تماشا می کنیم انسان در غالب اوقات درحال استدلال کردن است .اصولاً استدلال بخش بزرگ اندیشه ما را شکل می دهد ،وکدام انسان است که درحال بیداری لحظه ای از تفکر دست بکشد؟البته این مسئله که میزان توفیق استدلال های ما تاچه اندازه است