بخشی از مقاله
چکیده
در آثار دانشگاهی متعددی که اخیرا درباره معنویت منتشر شده است یک چیز مشترک است: »ابهام مفهوم معنویت.« سوال این مقاله آن است که چرا تعاریف ارائه شده از معنویت در تحقیقات دان شگاهی نتوان سته از ابهام آن بکاهد و چرا از هر رویکردی که به آن نگریسته شده معنای واژه نیز تفاوت یافته است. ادعای این مقاله آن است که رویکردهای موجود در تعریف معنویت از امری غفلت کرده اند و آن داشتن نگاه تمدنی به معنویت است. در مقاله حاضر پس از تقسیم تعاریف معنویت به لغوی و رویکردی، تعاریف رویکردی معرفی می شوند و نشان داده می شود که معنویت از دریچه پارادایم های مختلف علوم اجتماعی و سنتهای دان شگاهی چگونه نگری سته می شود. در نهایت پس از معرفی و نقد رویکردهای موجود رویکرد تبار شناختی به معنویت نیز معرفی می شود. این رویکرد بیش از دیگر رویکردها به وجوه تمدنی این پدیده توجه می کند ازین رو معرفی ظرفیتهای آن برای دا شتن نگاه تمدنی به مفهوم معنویت سودمند ا ست؛ در انتها البته به اجمال برخی از ضعف ها و کژتابی های این رویکرد نیز مطرح می شود.
مقدمه
معنویت واژه ای است که به راحتی نمی توان آن را تعریف کرد. نه تنها از آن حیث که مانند واژگان انتزاعی دیگر وجوه ملموس چندانی ندارد بلکه بیشتر به این علت که هر کسی از ظن خود یار این واژه است و مراد خود را در پس آن می جوید یا جامه خود را بر تن آن می پوشاند. ابهامات موجود در تعریف این واژه پژوهش های مرتبط با آن را رنج می دهد و به راحتی آنها را در معرض عدم واقع نمایی، مغالطات مفهومی و واژگانی و سردرگمی روش شناختی می نهد. پس طبیعی ا ست که اولین کار در حوزه معنویت پژوهی واژه شناسی و مفهوم شناسی باشد. واژه معنویت در فارسی معادل واژه غربی اسپیریچوالیتی به کار می رود اما همین واژه در انگلیسی معنای وا ضحی ندارد و غیر از ابهام معنایی، معانی ضمنی آن نیز در ادوار مختلف تغییرکرده ا ست. از 1960 یعنی شروع موج معنویت گرایی در غرب این واژه به طور گسترده ای در زمینه های مختلف به کار گرفته شد. همچنین اقبال روز افزون به معنویت در حوزه های مختلف از ورزش و طب گرفته تا رشته های مختلف علوم انسانی بر ابهام این واژه افزوده است. در زبان فارسی نیز نبود یک اصطلاح مستقر به عنوان معادل اسپیریچوالیتی و انتخاب واژه معنویت در معادل سازی این ابهام را دوچندان کرده است.
مقاله حاضر مدعی است آنچه دلیل اصلی این ابهام است غفلت از وجه تمدنی معنویت است. به عبارت دیگر واژه معنویت در تمدن غرب و در هر دور تمدنی آن به نوعی خاص مفهوم سازی شده است و به سختی می توان هسته مشترکی برای آن یافت. در زبان فارسی نیز کاربست واژه معنویت به عنوان یک اصطلاح سابقه چندانی ندارد و در چند دهه اخیر افراد مختلف با رویکردهای گوناگون و تحت شرایط متفادت از این واژه ا ستفاده کرده و مفهوم مقبول خود را در پس آن القاء کرده اند. پس واژه معنویت د ستخوش معنا سازی های متعدد شده است ازین رو نمی توان بدون انجام مطالعات تمدنی مفهوم معنویت را به درستی شناخت. تمدنی بودن مفهوم معنویت غربی - اسپیریچوالیتی - در اینجا به معنای این است که مفهوم معنویت یک پدیده اجتماعی و فرهنگی است که در طول تاریخ شکل یافته است پس امروزه از کوله بار معنایی آن که در ادوار مختلف فرهنگ غرب - هر بار به نحوی و در تحت شرایط فرهنگی ویژه ای - بر آن بار شده نباید غفلت کرد.2 براین اساس در مقاله حاضر پس از توجه به معنای لغوی این واژه به معرفی و نقد رویکردهای مختلف در تعریف معنویت پرداخته می شود و در نهایت رویکرد تبارشناختی که به وجوه تمدنی این پدیده توجه ویژه دارد طرح شده و قابلیتهای آن برای درک بهتر از مفهوم معنویت ارزیابی می شود.
الف - تعریف لغوی معنویت
واژه ا سپیریچوالیتی و معادل فار سی آن یعنی معنویت هرچند امروزه به کرات شنیده می شود اما در چند دهه پیش این واژه به میزان کنونی کاربرد نداشت و برخی از معانی امروزین واژه اسپریچوایتی و همچنین معنویت برای پیشتیبان کاملاً ناشناخته بوده است. جالب است بدانیم فرهنگ هایی چون غیاث اللغات، برهان قاطع و حتی عمید، دهخدا و نفیسی مدخل معنویت ندارند و تنها برخی از فرهنگ های جدید مانند فرهنگ معین، صدری افشار، انصاف پور و سخن مدخلی را بدان اختصاص داده اند. در این فرهنگ ها واژه مذکور اغلب به عنوان مصدر جعلی از معنوی دانسته شده و به جای تعریف آن تعریف معنوی بودن - نوعی نگرش، حالت، و ضعیت - آمده ا ست. فرهنگ سخن آن را مجموعه جنبه های فکری، اخلاقی، فرهنگی و عاطفی ان سان یا مح صولات فکری او می داند و فرهنگ صدری اف شار معنویت را مح صول خرد و اندی شه،
تعلق داشتن به وضع و کیفیتی غیر مادی تعریف می کند. البته اگر تعاریف واژه اسپیریچوالیتی در فرهنگ های لغت انگلیسی را نیز مطالعه کنیم خواهیم دید که گویا معنایی که امروزه از این واژه در غرب درک می شود در فرهنگ نامه های متداول این زبان موجود نیست. مثلا فرهنگ امریکن هریتج می گوید اسپیریچوالیتی معنوی بودن یا کشیش بودن است و آنچه که به کلیسا یا کشیش تعلق دارد را نیز معنوی می نامند. فرهنگ مارین وبستر می نویسد معنویت حساس بودن به 2 برای آشنایی با تعاریفی از تمدن که آن را پدیده فرهنگی/اجتماعی تریف می کنند - نه غیر یا مقابل فرهنگ - رجوع کنید به: جستارهای نظری درباب تمدن، جمعی از نویسندگان، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و همچنین کتاب کاوش های نظری در الهیات و تمدن، حبیب االله بابایی، پژوه شگاه علوم و فرهنگ ا سلامی. البته در مقاله حا ضر پدیده تمدنی همان پدیده فرهنگی است با نگاه به سیر تحولات آن در گفتمانهای مختلف فرهنگی یک جامعه. ارزشهای دینی است. همانطور که می بینیم در این تعاریف نیز پدیده معنویت عصر حاضر یعنی نوعی جستجوی شخصی و فارغ از هنجارهای دینی برای یافتن معنا لحاظ نشده است.
درخلال بحث حاضر و پس از آشنایی بیشتر با ماهیت معنویت در عصرجدید خواهیم دید که تعاریف ذکر شده در فرهنگ نامه ها ناظر به معنویت مذکور نی ست و بی شتر به لفظ محدود و کم کاربرد معنویت در سنت مسیحیت اشاره دارد؛ که از آن برای اشاره به اموری مرتبط با کلیسا یا روحانیت و همچنین توجه داشتن به امور و ارزشهای دینی بهره گرفته می شد. به این ترتیب نمی توانیم با مراجعه به فرهنگ های لغت معنای امروزی این واژه را درک کنیم و لاجرم برای درک معنای این واژه باید با اتخاذ رویکردی علمی و با مدلی از پیش طراحی شده خود به کاووش در معنای آن بپردازیم.
ب - تعریف رویکردی معنویت
اسپیریچوالیتی - spirituality - اساسا واژه ای متعلق به سنت مسیحی است - Sheldrake, 2007, p: - 2 که البته دال بر مضمونی نسبتا مشترک است که در سنت های دینی دیگر با الفاظی قریب با آن مضمون خوانده می شود. اما در قرن اخیر چنان بی قید از این واژه استفاده می شود که غیر از گستره دین اکثر اعمال و عقاید در گ ستره هنر، مو سیقی، جادو، ورزش، ک سب و کار، درمانگری، محیط زی ست و بهزی ستی را می توان در لوای واژه معنویت عرضه کرد - . - King, 1996, p: 343 این استفاده بی قید از واژه معنویت تعریف آن را د شوار می کند و این د شواری وقتی بی شتر می شود که واژه مذکور از سنتهای دینی خ صو صا سنت مسیحی که خاستگاه آن است منعزل شود - . - Sheldrake, 2007, p: 1 در این آ شفتگی و ابهام، چی ستی معنویت و معنای آن ب سیار ب سته به آن ا ست که چه ک سی و با چه رویکردی معنویت را تعریف می کند - . - King, 1996, p: 343 جرمی اسکات و ریچارد کینگ در کتاب فروش معنویت - Carrette, king, 2004, p: 30 - و همچنین آنا کینگ در مقاله معنویت: دگرگونی و دگردی سی، معنویت را واژه ای مربوط به دنیای هامپی دامپی - یک شخ صیت خنده دار و معروف کارتونی در فضای انگلیسی زبان - می دانند که در جواب معنای هر واژه به طور تمسخر آمیز می گوید: "معنایش همانی است که من دلم می خواهد" - . - King, 1996, p: 343
با توجه به این نکته، برای پرهیز از سردرگمی در مسیر تعریف معنویت ابتدا باید تعریف کنندگان این واژه را دسته بندی کرد. در وهله اول لازم است بین تعریف عامیانه و ژرنالیستی از این واژه تمایز نهاد و سپس بین تعاریف این واژه در گستره ادبیات آکادمیک مرزبندی ها را مشخص نمود و البته در گستره تحقیقات آکادمیک نیز قبل از هر چیز باید به تمایز گذاری بین رویکردهای مختلف در تعریف پرداخت تا هر تعریفی بر اساس پیش فرضهای روش شناختی خود و به عبارتی بر اساس تعریف کننده درک شود. البته باید خاطر ن شان ساخت که تمرکز بحث حا ضر بر تعاریف معنویت در گ ستره رویکردهای آکادمیک ا ست نه در میان عامه مردم یا مجامع غیر آکادمیک. اما برای اینکه منظور خود را از معنویت به مثابه موضوعی برای فعالیتی آکادمیک مشخص کنیم ضروری است بیان کنیم که غیر از این زمینه، بحث از معنویت برای نامیدن چه فعالیتهای دیگری به کار می رود. به طور خلاصه بحث از معنویت می تواند به مثاله یک گفتمان، یک زمینه تخصصی و یا یک رشته علمی باشد.گفتمان یعنی گفتگویی جاری درباب علاقه ای متداول و به روز که افراد عامی و متخصص با وجود