بخشی از مقاله
چکیده
تربیت به معنای شکوفا کردن استعدادهای بالقوه آدمی است. انسان که مرکب از دو جنبه جسم و روح است . جسمی متعلق به عالم ماده و روحی بر خاسته از منشاء الهی ، که مهمترین بخش وجودی انسان، را تشکیل می دهد و دارای بیشترین قدرت نفوذ در اعمال و رفتار اوست . با توجه با این نکته ،نیاز به تربیت معنوی هرچه بیشتر آشکار میشود.
در تربیت معنوی، مفهوم تربیت ،یعنی توجه به جوهر انسان وشکوفا کردن استعدادهای بالقوه روحی وی در جهت انطباق با فطرت توحیدی که در آیات و روایات از آن یاد شده است . از این رو هدف اصلی تربیت اسلامی ، تربیت روحی و معنوی انسان است .
امام خمینی - ره - از بزرگترین مربیان و معلمان اخلاق فردی و اجتماعی است. ایشان تربیت را بر تفکر جامع اسلام از انسان مبتنی دانسته و بر داشتههای فطری آدمی، به عنوان اساس تحولات معنوی، تاکید کرده است .
امام خمینی - ره - انسان را هدف خلقت و دارای ابعاد مختلف میداند که دارای بعد معنوی عمیق است. بنابراین تربیت معنوی از نظر ایشان تربیتی است که می تواند انسان را به مبدا آفرینش متصل سازد.
مقدمه
تعریف تربیت : تربیت به معنای شکوفا کردن استعدادهای بالقوه است، و موضوع آن هر موجودی است که استعداد نشو و نمو یا رشد و بالندگی را دارد. انسان موجود کمال پذیری است که در صدد تغییر مطلوب حیات و زندگی خود میباشد و بالقوه قابلیت رسیدن به عالیترین مراحل کمال را دارد. پس تربیت انسان ، باید با توجه به ویژگی و بعد متعالی او انجام گیرد تا تضمین کننده سعادت انسانها در همه زمانها باشد. هدف از تربیت، ساختن انسانی متعادل، و به دور از افراط و تفریط ، است.
اهمیت تربیت : تعلیموتربیت در زندگی بشر مهمترین جنبه زندگی است. بهگونهای که هرگونه کاستی و انحراف در آن باعث انحراف در همه امور زندگی میشود. با تربیت صحیح تواناییهای انسان در زندگی ظهور پیدا میکند و انسانیت انسان تحقق مییابد.
در وجود انسان، دو گونه استعداد و توانایی نهفته است: یکی استعدادهای طبیعی که بدون دخالت و اراده انسان، رشد و فعلیت مییابد؛ و قانون هدایت عمومی بر آنها حاکم است. دیگری، تواناییهای روحی و معنوی که در پرتو اراده و خواست انسان، فعلیت مییابد و با عینیت یافتن آنها شخصیت حقیقی انسان شکل میگیرد. این استعدادها اصلاح شدنی و همین ها موضوع تربیت است. در وجود انسان، استعدادهای معنوی فراوانی نهفته است و کمال انسان با رشد صحیح آنها تحقق مییابد. هر کسی در رشد استعدادهای معنوی خود دخالت مستقیم دارد؛ یعنی اگر بخواهد، میتواند استعدادهایش را رشد دهد. از آنجا که برای ارزش های معنوی و کمالات انسان، نهایتی تصور نمیشود، هیچکسی، هر چند از ارزش های والا و بلندی برخوردار باشد، باز هم از تربیت بی نیاز نیست. این جهات، سبب شده است که انسان بیش از هر پدیده دیگر اصلاح پذیر و تربیت او ضروری باشد.
تربیت در لغت
تربیت اصطلاحی است که با سابقهای طولانی در زبان فارسی به کار رفتهاست. شاید اولین بار در احیاء علومالدین غزالی به کار رفته باشد. این کلمه دارای بار معنایی مختلفی است که مهمترین آنها توجه به نفس و کمالات آن است.
تربیت در زبان فارسی به معنای پروردن یا پروراندیدن - دهخدا، - 1372، آداب و اخلاق را به کسی آموختن و پروردن کودک تا هنگام بالغ شدن آمده است.
تربیت در زبان عربی مصدر باب تفعیل است که به دلیل معتل و ناقص بودن مصدر آن بر وزن تفعله میآید. در مورد این واژه دو احتمال داده شده است که از ریشه »ربو« یا »ربب« باشد. معنای کلمه درریشه »ربو« به معنای رشد، نمو، افزودن و پرورش جسمی است. در ریشه دوم به معنای اصلاح تربیت و سرپرستی و به اتمام رساندن و کامل کردن می باشد.
در مفردات تربیت از ریشه ربو دانسته شده که به معنای زیاد شدن و برتری است و ربا را به خاطر این نام گذاشتهاند که که از روی آن به مال افزوده میشود. - راغب:بیتا - در لسان العرب به معنای رشد و زیاده آمدهاست. - ابن منظور، بیتا - در مقایس اللغه به معنای رشد و فزونی آمده است. عربزبان به تپه ربوه میگوید چون که از سطح زمین فاصله گرفته است.
در زمینه احتمال مشتق شدن تربیت از ریشه »ربب« مفردات میگوید: »رب« به معنای تربیت است که گرداندن و پروراندن چیزی تا حد تمام و کمال میباشد.
در مقایس نیز آمده است که تربیت از ریشه »ربی« بوده است که معنای زیاد، علو و نما از آن فهمیده میشود.
در المنجد نیز واژه تربیت به معنای فزونی و پرورش آمده است از این رو به معنای تغذیه طفل به کار میرود. »رب الوالد«کودک را پرورش داد و بزرگ کرد.
در مجموع معانی ریشه »ربو« بیشتر به معنای رشد و پرورش جسمی و مادی است در حالی که معانی ریشه »ربب« به پرورش دیگر ابعاد اشاره دارد.
تربیت در اصطلاح
برخلاف آموزش که اختلاف دیدگاه زیادی درباره آن وجود ندارد و تعریفنسبتاً واحدی از آن شده است، برای تربیت تعاریف گوناگونی ارائه شده است. به طور کلی، میتوانگفت: در تعریف تربیت دو رویکرد کلی وجود دارد: رویکرد »توصیفی و تجربی« و رویکرد »آرمانی و فلسفی«؛ به عبارت دیگر، »رویکرد هستی« و »رویکرد بایدی.« در رویکرد اول، پژوهشگر بر واقعیت موجود عمل تربیت و تحلیل عناصر و توصیف آنها تأکید دارد.
در رویکرد دوم، تأکید بر آنچه تربیت باید باشد، هست؛ به عبارت دیگر، پژوهشگر براساس بینش خاصی که نسبت به جهان و انسان دارد و بر سایر فلسفه تربیتی خاصی که پذیرفته است، به ارائه تعریفی متناسب با دیدگاه خود درباره تربیت اقدام می کند.
در تعریف تربیت، لازم است که به نکته ای توجه گردد وآن تفکیک نگاه وتعریف اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان به این مساله است.
این مطلب بدان دلیل است که نگاه دینی به تربیت باعث شده مبانی، روش ها، غایات و اهداف تربیت در نزد معتقدین به دین با دیگر گروه ها تفاوتهایی به وجود آورده است؛ که بسیار چشمگیر و مورد توجه است.
تربیت، پرورش دادن و به فعلیت درآوردن استعدادهای درونی که بالقوه در یک شیء موجود است؛ از این رو، کاربرد واژه تربیت فقط در مورد جانداران صحیح است؛ زیرا غیرجانداران را نمیتوان به مفهوم واقعی پرورش داد،طوری که یک گیاه یا حیوان و یا یک انسان را پرورش میدهند. از همین جامعلوم میشود که تربیت باید تابع و پیرو فطرت، طبیعت و سرشت شیء باشد. اگر بنا باشد یک شیء شکوفا شود باید کوشید تا همان استعدادهایی که در آن هست بروز کند. بنابراین، تربیت در انسان به معنای پرورش دادن استعدادهای او است.
تربیت یعنی برانگیختن استعدادها و قوای گوناگون انسان و پرورش آن که باید با کوشش و مساعی خود متربی نیز توام گردد تا به منتهای کمال نسبی خود، به میزان طاقت و توانایی نائل شود.
تربیت ازنظر اصطلاحی برانگیختن و فراهم آوردن موجبات رشد و پرورش و شکوفایی تمام استعدادها و توانایی های انسان به منظور رسیدن به کمال و سعادت مطلوب.
تربیت عبارت است از فعالیتی هدفمند و دو سویه میان مربی و متربی، به منظور کمک به متربی در راستای تحقق بخشیدن به قابلیتهای وی و پرورش شخصیت او در جنبههای گوناگون فردی، اجتماعی، جسمی، عاطفی، اخلاقی، علاقی و...
در این تعریف، چند نکته مورد توجه میباشد: .1 اینکه تربیت، فعالیت و عمل است و به آن بهعنوان یک واقعیت نگریسته شد. .2 تربیت فعالیت هدفمند و برنامهریزی شده است. .3 تربیت دو سویه و در اثر تعامل مطلوب و تأثیر و تأثر متقابل مربی و متربی.