بخشی از مقاله

چکیده

مثنوی دریایی است بیکران با امواج بسیار و برخورد مدهای بی شمار که هر غوّاصی به فراخور قدرت خود از آن گوهری به چنگ می آورد، برخی به داستان های آن توّجه می کنند و بعضی به معانی ژرف و شگرفی که در آن است عنایت نشان می دهند. کلام مولوی ساده و دور از هرگونه آرایش و پیرایش است ولی او در عین سادگی چنان به مهارت سخن پرداخته است که بی تردید باید او را در ردیف اول فصحای زبان آور فارسی به شمار آورد.

در این مقاله برآنم تا با بررسی اشعار دفتر چهارم مثنوی ضرب المثل ها و تمثیلات کوتاه را استخراج نموده و با معادل های امروزی مقایسه ای اجمالی بنمایم و نکته های بسیار ظریفی که مولانا با تمسّک جستن به ضرب المثل های عامیانه روزگار خویش مطالب و خواسته های خود را در لایه لایه آن قابل فهم نموده است را بیان نمایم.

کلید واژگان: مثنوی، مثل، شعرفارسی.

مقدّمه

قبل از آنکه وارد مبحث اصلی و بررسی ابیات بشوم لازم دانستم به عنوان مقدّمه تعاریفی از تمثیل و ضرب المثل و اهمیّت آن در بیان مطالب در چند سطر یادآور شوم. در فرهنگ های فارسی نوشته اند : تمثیل مثال: آوردن ، تشبیه کردن ، مانند کردن ، صورت چیزی را مصوّر کردن ، داستان یا حدیثی را به عنوان مثال بیان کردن ، داستان آوردن می باشد. قدامه بنجعفر در کتاب نقدالشّعر نوشته است: تمثیل عبارت از این است که شاعر خواسته باشد به معنایی اشاره کند و سخن بگوید که بر معنایی دیگر دلالت کند ، امّا آن معنای دیگر سخن او مقصود و منظور اصلی وی را نیز نشان دهد.

در کتاب العمده تمثیل را از اقسام استعاره دانسته و گفته است : تمثیل به اعتقاد بعضی مماثله است و آن چنان است که چیزی را به چیزی تمثیل و همانند کنی که در آن اِشارتی باشد. در واقع تمثیل بهترین وسیله ای است که عقل به آن وسیله ، معانی غیر محسوس را برای افراد کند ذهن محسوس می نماید و پرده از روی حقایق عقلی بر می دارد و هر ناشناخته ای را شناخته می گرداند ، زیرا گاهی افرادی براهین عقلی را نمی توانند به سادگی درک کنند و از راه تمثیل ، حقایق را بهتر می توان تفهیم کرد.

مَثَل ، با زبر دو حرف نخستین ، در لغت به معنی مثل و مانند و همتاست. شادروان احمد بهمن یار در تعریف مثل آورده است که : مثل جمله ای است مختصر و مشتمل بر تشبیه یا مضمون حکیمانه که به سبب روانی لفظ و روشنی معنی و لطف ترکیب ، شهرت عام یافته و همگان آن را بدون تغییر یا با اندک تغییر در محاوره به کار می برند. هم او در مقاله ای تعاریف چندی از مثل را از گویندگان و نویسندگان جهان آورده است: در مثل ، جمله کوتاهی است که از تجربه ی دراز تولّد یافته است.

عبدالحسین زرّین کوبدر کتاب بحر در کوزه درباره اهمیّت تمثیل در مثنوی اینگونه بیان  می داردکه :آنچه در مثنوی به عنوان تمثیل یا در مفهوم آن به بیان می آید تصویری حسی است که می باید امری را که غیر حسی است برای مخاطب به امر حسی نزدیک و قابل ادراک نماید و شک نیست که جزء جزء این تصویر هرگز یک جزء از امر غیر محسوس را عرضه نمی کند فقط کل آن است که از مجموع امر منظور تصویری کلی القاء می کند .

به هر حال چون این تصویر حسی است به کسانی که تصوّر امر مجرّد انتزاعی برای آن ها مشکل می نماید ، کمک می کند تا آنچه را تمثیل نمایش آن محسوباست در مخیّله ی خویش ترسیم کنند و اینکه تمثیل برای عموم خلق از انواع حجت به شمار می رود از همین معنی است که چون امر مورد دعوی را نزد آنها محسوس می سازد و آنها صحّت آن را می توانند تصدیق کنند تمثیل بدان ، آن ها را اقناع می کند و در نزد آن ها دلیل محسوب است.

معهذا خود مولانا تمسّک به تمثیل را همچون شیوه ای که از طرز بیان پیامبران و پیشوایان ادیان نشأت می یابد در تبیین معانی اخلاقی و دقایق عرفانی وسیله ای برای حسی کردن امر غیر حسی و نزدیک کردن امر تصوّر ناپذیر به اذهان عام تلقّی می کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید