بخشی از مقاله
چکیده -رفتارهای صلح گرایانه حکیمی مصلح در دوره ای پر تنش از تاثیر اجتماعی فراوان برخوردار است به نحوی که خواهیم دانست آرامش رفتاری و گفتاری حکیم ملاهادی سبزواری از چه ناحیه ای بوده است. جو عمومی قاجاری گذشته از دوره محنت آغامحمدخان در بروز جنگلهای تفلیس و فاجعه کرمان ناآرام است. ریاست طلبی و سلطنت محور این ناامنی است. جنگ های خانمان سوز ده ساله ایران و روس سرزمین های شمال غرب ایران را برباد داد.
مرگ امیرکبیر براهمیت این مقطع افزود. در این دوره پر تنش اندیشه صلح گرایانه حکیم ملاهادی سبزواری بر این دوره قاجاری سایه افکنده و اندیشه خردگرایانه فیلسوفی شرقی بر افکار ستیزه جویانه حاکم می شود. در اندیشه حکیم ضمن استحکام علمی، رایحه صلح و دوستی جایگزین جنگ و مخاصمه است. سرچشمه این افکار تحت تأثیر اندیشه ملاصدرا با رویکرد به شعر مولانا و حافظ مضاعف می شود. این حرکت خردگرا به نتیجه می رسد در این آشفته بازار حکیم سبزواری متاثر از اندیشه حافظ و مولانا به نحوی عمل می کند که جامعه مشتاق علم را با حکمت آشنا می کند و آنان را به این شیوه سوق می دهد.
مقدمه
حکیم ملاهادی سبزواری متولد 1212ه. و متوفای 1289ه. در طول عمر با برکت خود در رشتههای فلسفه، ادبیات، کلام و عرفان سرآمد عصرخویش شد .این مرتبه به او جایگاهی داد که می توان او را مجدّد قرن و مصلح عصر نامید. خردگرایی را در فلسفه و حکمت و عفو و دوستی را در اخلاق به ظهور رسانید این نوشتار مسائل اخلاقی حکیمی را مورد کاوش قرار می دهد که میان رشته ای عمل کرده و در هر رشته به اوج علمی عصر خویش نائل آمده در این متن قرار است رفتارهای صلح گرایانه حکیمی فیلسوف را در وجه اخلاقی و ادبی نمایش دهیم وی تحت تأثیر مولانا سه جلد کتاب با عنوان شرح لغات مشکله مثنوی را در میان ادیبان به یادگار گذاشته و در سخن او تاثیر حافظ را به خوبی مشاهده می کنیم بر این عهدیم که کلام عارفانه و جملات صالحانه مولانا و حافظ را در تطبیق رفتاری حکیمی ادیب تدوین نمائیم
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق آیتی در وفا و در بخشش
هر که بخراشدت جگر به جفا همچو کان کریم زر بخشش
کم مباش از درخت سایه فکن هر که سنگت زند ثمر بخشش
از صدف یاد گیر نکته حلم هر که برد سرت گهر بخشش
رویکرد حکیمی فیلسوف به شعر آن هم غزل کار او را متفاوت از دیگر همسانان خود می کند. چنین است که فلاسفه مسلمان به دلائل مختلف به شعر رویکردی مناسب داشته اند. ادب فارسی با شعر آمیخته است برای بیان کلام برهانی فیلسوف ساده ترین راه تفهیم و تفاهم را برگزیده است وی چون اکثر فلاسفه ایران از صنعت شعر بهره گرفته و در هر دو میدان فارسی و عربی مطالب خود را طرح کرده است تا کنون حکیمی به وسعت علمی ملاهادی به این میزان به شعر نزدیک نشده است به مثنوی مولانا توجه ویژه ابراز و از جمله فلاسفه و عالمان و عارفانی است که خود را بی نیاز از مثنوی ندیده اند.
اقیانوس بی کرانی که اردستانی، شاه داعی االله، شیخ بهائی، ملاصدرا، فیض کاشانی بدان متصل گشته اند در نظر ملاهادی عمیق تر به چشم آمده و دقیق تر بر قلم جاری گشته است.
حکیم اکثر کتب فلسفی خود را به نظم در می آورد حکمت و منطق را منظومه نامیده و گویی با شعر فلسفه را با مردم آشتی می دهد علاوه بر این کار سترگ خود در مناسبت های مختلف به شاعری پرداخته اما در این وادی از قالب برهان خارج نشده و رنگ فلسفی و عرفانی او غالب بر افکار شاعرانه و ابیات ادیبانه او شده است از آنجا که حکیم عاشق است و این علاقه را به غزل پنهان نکرده انتظار آن بود که مثنوی گوی شود یا بحر طویل می سرود.
توجه حکیم به غزل ما را بر آن داشت که می گفتیم ای کاش حکیم مثنوی گوی بود تا می توانست معانی فلسفی را در قالب شعر در آورد. می توان گفت اگر عارفی خود را از مثنوی بی نیاز بداند به تعبیر میرزاجواد انصاری صادقانه سخن نگفته است و هرایرانی به حافظ و غزل او احساس بی نیازی نماید در وضع او باید تجدید نظر نمود حکیم ملاهادی به مولانا و حافظ توجه دارد. مثنوی و اسرار در کتب شرح مثنوی از طرف شارحان مقابل این سطر اظهار نظرهای متفاوتی شده که حاج ملاهادی هم از آن مستثنی نبوده است
بشنو از نی چون حکایت می کند و ز جدائی ها شکایت می کند
حکیم نی را روح قدسی آدمی می داند که نمونه ای جامع از تمامی کائنات است. نی حکایت خداوند است از زیبائیها که زبان به گله و شکایت از طرف مخلوقات باز کرده و از دور ماندن از اصل خویش ابراز دلتنگی می کند. اصل خویش را سریان عشق در هستی می داند و آن را با فلسفه صدرایی برهانی می کند وی معتقد است تمام موجودات عاشق خداوند و مشتاق لقای او هستند
ذره ذره عاشقان آن کمال می شتابد در علو همچون نهال
- مولانا -
در پاسخ این شعر مثنوی، حکیم می سراید
همه اسماء مظاهر ذاتند همه اشیاء مظاهر اسماء
- حکیم -
سبزواری عشق را مانند وجود دارای معنی و حقیقتی واحد می داند و می گوید حقیقت وجود محبت است عشق محبت بی حساب است آنجا که قرآن فرمود - یحبهم و یحبونه - - مائده - 54 خداوند جلوه های خود را دوست دارد به تبع عشق به ذات خود عاشق مخلوقات نیز هست.
نیست فرقی در میان حب و عشق شام در معنی نباشد جز دمشق - مولانا -
پس به صورت عالم اصغر تویی پس به معنی عالم اکبر توئی - حکیم -
سبزواری دلبسته عرفان مولوی است و تلاش می کند سخن عارفان را به زیور برهان بیاراید. پیروان حکمت متعالیه را شعاری است که باید جمع عرفان و برهان نمود و تعابیری چون سریان عشق و هستی بر اساس حکایت نی مثنوی بر زبان ملاهادی جاری می شود
اعیان همه آئینه و حق جلوه گر است یا ذات حق آئینه و اعیان صور است
در نزد محقق که حدید البصر است هر یک از این دو آئینه آن دگر است - حکیم -
سبزواری به سبک سنتی چون شیخ بهائی، ملاصدرا و فیض کاشانی به مثنوی توجه می کند او کتاب مثنوی را قرآن منظوم و تفسیر قرآن و آشکار کننده سنت می داند - غلامی، - 278 : 1392
نی که هم تورات و انجیل و زبور شد گواه صدق قرآن ای شکور - مولانا -
مثنوی ما چو قرآن مدل هادی بعضی و بعضی را مضل - شیخ بهائی -
علامه محمدتقی جعفری که به مثنوی توجه ویژه دارد می گوید چرا ملاهادی مثنوی را تفسیر قرآن می نامد زیرا 2200 آیه ای که مولانا از آن بهره گرفته دو سوم آیات مورد استشهاد قرار گرفته است در حالی که تعداد روایات به کار رفته در کتاب مثنوی آن هم روایاتی مطابق مضامین قرآنی به 500 مورد هم نمی رسد - جعفری مولوی و جهان بینی ها: - 56
علت توفیق مولانا را در کتاب مثنوی باید رعایت حدود غزل دانست.
درحالی که حکیم به علت رویکرد به غزل و دوری از مثنوی کار خود را سخت می کند گرفتن محور عمودی شعر را که از ویژگی های غزلهای حکیم است - اکبری، - 153 : 1392را می توان یکی از نقاط عمده تفاوت کار حکیم در مقایسه با مولانا دانست. اصرار حکیم بر طرح یک موضوع در شعراو را به سمت غزلهای آئینی و توحیدی سوق می دهد می توان گفت حکیم مولانایی دیگر است اما فلسفی اشکال عمده حکیم غزلسرایی اوست که او را نه با حافظ و نه با مولانا مقایسه نمی توان کرد - همان: - 154 می توان گفت وی تحت تاثیر مولانا و حافظ بداهت گوست.
مشرب خشک فلسفی باعث دوری از نمودهای عارفانه و شوق انگیز او نشد سبزواری با علم به مشکل بودن لغات و کلمات مثنوی در مقام تصحیح ابیات بر آمده و نسخه های متعددی را ملاک قرار می دهد و برای نپذیرفتن یک لفظ به دیگر نسخ مراجعه می کند گاه تصحیح انتقادی می کند و گاه براساس درک و فهم خود اجتهادی عمل می کند و گاه ترکیبی از دو نوع تصحیح را با هم به کار می برد برای نمونه
آن دمی کز وی مسیحیا دم نزد حق ز غیرت نیز بی ما هم نزد
او معتقد است لفظ غیرت با عبارت با ما هم نزد سازگار نیست و درست تر آنکه بگوئیم با ما هم نزد - شیری، - 309 : 1392 سبزواری در تفسیر سطر اول کتاب مثنوی نی را به هر نائی تشبیه می کند که برای هر روحی چه بداند و یا نداند ناطق است آدمیان در غصه هجران و خون جگر با مولانا همداستانند. وی چون بوعلی معتقد است انسان مصداق نی است، آدمی همواره به دنبال گمشده خود دنبال چیزی است حکیم آن چیز را خیر می پندارد که می جوید و به سوی کمال می شتابد - قانعی، - 316 : 1392 از مطالبی که مولانا بدان بسیار توجه می کند عشق است
عشق جو شد بحر را مانند دیگ عشق ساید کوه را مانند ریگ
عشق بشکافد فلک را صد شکاف عشق لرزاند زمین را از گزاف - مولانا -
حکیم هم به آن توجه فلسفی مبذول داشته و عشق را حقیقت واحد می داند و با اصطلاحاتی چون فقر براساس روایت پیامبر - ص - که فرمود الفقر فخری به مولانا نگاه می کند و او را می ستاید
گر آرزوست ترا فیض جام جم در دل بکش به میکده دردی ز ساغر فقرا
مرا به دولت فقر آن دلیل روشن بس که فخر می کند از فقر سرور فقرا
حافظ و اسرار:
حکیم ملاهادی براساس علاقه وافری که به غزل دارد به استاد غزلسرای ایرانی توجه ویژه مبذول می دارد تا آنجا که علامه قزوینی به حافظانه بودن برخی از غزلهای حکیم اشاره می کند.