بخشی از مقاله

چکیده

اومانیسم مکتبی فکری و جنبشی فرهنگی است که محور اصلی آن انسان و موضوعات مربوط به انسان است.این نهضت پس از رنسانس درایتالیا شکل گرفت و بسیاری از پدیده ها،علوم و هنر را تحت تأثیر قرارداد.علاقه اروپاییان به بررسی آثار یونانی و رومی در پیدایش اومانیسم نقش اساسی دارد.اومانیسم گاه به معنی انسانگرایی وآنچه ماهیّت انسانی دارد به کارمی رود وگاه به معنی مطالعه و پژوهشهای علوم انسانی است.اومانیسم مکتب ادبی محسوب نمیشود بلکه نقطه عطف شروع مکتبهای ادبی است ودر پیدایش مکتب کلاسیسیم که اوّلین مکتب گسترده اروپاست نقش مهمّی دارد.

اگرچه فروغ فرخزادبه طور خاصّ پیرو این مکتب فکری نیست امّا انسان و آزادی وی از جمله محورهای اساسی شعر وی است.در این مقاله چگونگی تصویرپردازی فروغ از اندیشههای انسانگرایانه بررسی شده و به این نتیجه رسیدهایم که برخی از اصول اساسی این مکتب فکری در آثار فروغ نمود بیشتری دارد از جمله:تأکید برحقوق طبیعی انسان مخصوصاً زن ونیز گرایش به آزادی و توجّه به زندگی به عنوان یک اصل و هدف بدونتوجّه به جهان دیگر.

کلیدواژهها: اومانیسم،تصویر و تصویرپردازی،انسان،فروغ فرخزاد

مقدّمه

اومانیسم2 زاییدهتحوّل فکری و فرهنگی غرب در انقلاب رنسانس است.این واژه از واژه لاتینی Humusبه معنی خاک یا زمین گرفته شده و به انسان و آنچه مربوط به تفکّر انسانی است میپردازد. ازاینرو در کتابهای فارسی این واژه را به »انسانگرایی«،»انسانمحوری«یا»انسانباوری«ترجمهکردهاند.همانطورکه از نام این مکتب فکری پیداست، رویکردی است که انسان،آزادی،عقل و خرد او را محور قرارمیدهد.»این فلسفه بر باور به توانمندیها وقابلیّتهای انسان برای دستیابی به زندگی سعادتمند دنیوی در پناه خرد و اخلاق تأکیددارد.« - داد، - 61 :1378»دراصطلاح فیلسوفان مورّخان نیز،اومانیسم به معنی اعم عبارت از هر نظام فلسفی یا اخلاقی وحتّی سیاسی است که هستهی مرکزی آن آزادی وحیثیّت انسانی است - .«حلبی، - 119 :1371

پس» از رواج مسیحیّت،توجّه انسان از آسمان و انسان به خدا و ماوراءطبیعت معطوف شد.فلاسفه قرون وسطی انسان را موجودی گناهکار و بی ارزش میشمردند.هنرمندان قرون وسطایی رنج و عذاب ومرگ را مجسّم می ساختندامّا، اومانیسم به معنی اخصّ به نهضتی که درسده چهاردهم در اروپا پدید آمد اطلاق میشود که بیشتر حالت عصیان برضدّ رفتار و سلطه اولیای دین وعالمان الهیّات و فلسفه قرون وسطایی داشت و تحصیلمدّاقهو در انسانیّات را تشویق میکرد وانسان را واجدکمال اهمّیّت میشمرد - .«همان: - 119

درست است که اومانیسم در دوران تجدیدحیات فرهنگی اروپا شکل گرفت و مطالعات و پژوهشهای فلسفی و علوم انسانی محور توجّه قرارگرفت امّا درواقع اومانیسم وتوجّه به انسان از دیرباز درتفکّر بشر جایگاه خاصّ خود را داشته است.گرچه دربرخی دورهها که شرایط فکری جامعه دچار رکود و ایستایی شده،انسانها موجداتیو غیرمختار وزبون تصوّر میشدند که تنها رنجکشیدن و درخدمت نیروهای برتر بودن،وظیفهشان تلقّی شده،امّامی حتّی درهمان دوران تاریک نیز رشتهایی نورانی از تفکّر آزاد که انسان را اساس هستی میدانستند که حتّی قادر به شکست خدایان هم هست،دیده میشود.

درشعر فروغ فرّخزادبا توجّه به اینکه فروغ به عنوان زنی سنّتشکن در برابر جامعه مردسالار قیامکرده و ضربههایی به پیکره فولادین این جامعه واردآورده،انسان جایگاه ویژهای دارد و میتوان نشانهای تفکّر انسانگرایی را درشعرهای وی جستوجوکرد.البتّه وی هیچگاه به مفهوم تخصّصی به اومانیسم نپرداخته و به عنوان یک مکتب فکری دنبالهرو ایده هایش نبودهامّا، درشعر وی دو محور اساسی وجود دارد که بین تفکّرات او و اندیشههای اومانیستها مشترک است:

-1تأکیدبرحقوق طبیعی انسان

یکیاز مسائل مهم ومثبت تفکّر اومانیستی تأکید بر حقوق طبیعی انسان است.انسان به لحاظ سرشت طبیعی خود حقوقی مسلّم دارد،امّا گاه شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه آنحقوق مسلّم را از اوسلب می کند .فروغ که در شعرش علیه شرایط تحمیلشده بر زنها به مبارزهپرداخته،خواستار حقوق زنان و درنهایت آزادبودن تمام انسانهاست. »آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است. من به رنج هایی که خواهرانم دراین مملکت در اثر بی عدالتی مردان برند،کاملاًمی واقف هستم ونیمی از هنرم را برای تجسّم دردها و آلام آنها به کارمیبرم.آرزوی من ایجاد یک محیط مساعدبرای فعّالیّتهای علمی و هنری و اجتماعی بانوان است. - «جلالی، - 59 :1375

این آرزوها را با مبارزهای که مخصوص خودش است از طریق شعر شکل میدهد و به نتیجه نیز میرسد. از نظر او شعرباید فریادی علیه نابسامانی های جامعه باشد.جامعهای که بافت اصلی آن را انسانها شکل می دهند.انسان هایی با فطرت یکسان که آزادی حقّ هرکدام از آنهاست.» زندگی اکنون پر از خفقان است،امّا شعر از هرگونه فریادی تهی است. ملاحظهکاری،رعایت بعضی قواعد،رسوم،ترس و شهرتطلبی دیوارهایی هستند که به گرد شاعر امروز کشیده شدهاند. او در اندیشه طغیان شورش برضدّ عوامل فساد و انحطاط جامعهاش نیست،زیراکه برای او تنها داشتن عنوان شاعری کافی است و فقط یادگرفته است که بگوید:»آه،من درد میکشم«تصوّرمیکند که رسالت خود را با بیان این جمله به پایان رسانیده است. - همان: - 157

-2هدف زندگی خود زندگی است نه جهان دیگر

در رویکرد اومانیستی هدف،تأمین زندگی مناسب برای انسان امروزی است به همین جهت بیشتر به مسائل اینجهانی توجّه دارد و تمام مبارزات فکری و پژوهشهای فلسفی برای این است که انسان دراین دنیا سعادتمند باشد و از جهل وخرافات وظلم و بیعدالتی نجات یابد.»در قرون وسطی اعتقاد بر آن بود که زندگی در این دنیا هدف نیست، بلکه وسیلهای است برای راهیابی به بهشت جاودان و دنیای باقی و ازاینرو انسان باید تمام سعی و تلاش خود را مصروف تزکیه نفس و تقویت ایمان خویش کند،امّا تحوّلات فرهنگی وعلمی که در دوران رنسانس پدیدآمد موجب پیدایش باورهای جدیدی دراذهان جامعه اروپایی گردید.

جمعبندی این باورها در فلسفه انسانباوری تجلّی یافت. - «داد، - 61 :1378 فروغ چه در سه دفتراوّل و چه در دو دفتر بعد که اندیشهاش تولّدی نو مییابد،هرگز طرفدار زندگی پر از رنجی که امید به جهان دیگر را شعار خود ساخته نیست،بلکه تمام تلاشش این است که انسان به اصل هویّت انسانی خود برسد و هیچکس این حق را از او سلب نکند.از آینه بپرس نام نجات دهندهات را آیا زمین که زیرپای تو میلرزدتنهاتر از تو نیست؟ - فرخزاد، - 447 :1379 فروغ از زاویه دیدخاصّی به انسان توجّه می کند.در شعر او اندیشههای انسانگرایانه به شکل فردیّت که درمکتب اومانیسم مطرح شده،نیست بلکه از منظر انسانی است که درجمع واقع شده است.انسان درشعر او گاه خود شاعر و گاه دیگری است.»

او به اقتضای هنر و درحدّ توان ذهنیاش هر روز با خود و انسان مواجه شدهاست.با هستی روبهرو شدهاست و هر روز بیش از پیش به هستی آدمی پیبردهاست.شاید ازهمینرو نیز هست که نشانهایی از اندیشها وتأمّلهای اجتماعی گوناگون در شعر او دیدهمیشود.از همه ی آن چیزهایی که ذهن انسان شاعر آن دوران را توانستهمی است متأثّر کند،متأثّر شدهاست.این نشانها،نشانهای اندیشه انسان ایرانی در آن روزگار است و او درگذر پالاینده وخلاّق خویش از همه مایه گرفته و از همه گذشته است. - «مختاری، - 86:562انسانهایی که فروغ در شعر خود به صورت خطاب یا غیرمستقیم به آن ها پرداخته وضعیّت فکری وزندگی آنها را درشعرش متجلّی ساخته ویا افکار و درونیّات آن ها راکاویده،عبارتند از:

خودشاعر،معشوق،افرادعادی،روشنفکران،مخالفان و....»مجموعهی تصویرهای حاصل از انواع خیال در دیوان هر شاعری کموبیش گزارشگر لحظههایی است که با درون و جهان درونی او سروکار دارد و آنکه نهانی پویا ومتحرّک دارد با آن که درونی ایستاده و آرام دارد،آن که حیاتش در زمینه مادّییا معنوی متحرّک است وآن که زندگی ایستا و بیجنبش دارد شعرشان یکسان نیست. - «شفیعی کدکنی، - 250 :1357دستگاه تصویرپردازی فروغ گاه بسیار ساده وگاه دشوار مینماید.درسه دفتراوّل تصویرهای مجازی و زیباییشناسانه کمتری به چشممی خورد واز میان صورخیال بیشتر تشبیه های حسّی و تشبیه بلیغ اضافی استفاده می کند.بنابراین شعر ساده تر وقابل درکتراست والبتّه نسبت به شعر سایر شاعران آن دوره ازنظر تصویرپردازی تفاوتی بین آن ها وجود ندارد و اگر مضامین خاصّ فروغ در این شعرها نبود،تشخیص شعر او از دیگران کار ساده ای نبود.

دراین سه دفتر فروغ مطابق با سنّت های ادبی پیشرفته واز وزن های عروض سنّتی و نیز از قالب های چهارپاره و گاه غزل استفاده کردهاست.صناعات بدیعی لفظی و معنوی نیز در این سه دفتر جایگاهی ندارد و بهندرت دیدهمی شود،امّا درنیمهدومصورخیال» وکیفیّت تصویرگری فروغ تحوّلی شگرف یافته.اینجا فروغ به ذات اشیا نفوذ کرده و همهچیز را شاعرانه میبیند ونشان میدهد.استعارهها نیز درتکوین ایماژهایش نقش اصلی را برعهده دارند. - «زرقانی، - 461 :1383تحوّل در صور خیال شعر فروغ بهویژه در مضامین انسانگرایانه،تحوّلی از سطح به عمق است.تصویرپردازی زمانیکه با تشبیهات،آنهم از نوع حسّی باشد مضامین را قابل دسترس مینماید،امّا زمانیکه از استعاره،مخصوصاً استعارهمکنیّه و نیز نماد استفاده شود،تصویرها زندهتر وپویاتر وقابل توجّه تر میشود وبرای فهم آنها نیاز به درک عمیق تر وتفکّر وتأمّل بیشتر است.

در دو دفتر دومتولّدی» دیگر« و »ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد«این قبیل تصویرها بیشتر به چشممیخورد:کسی به فکر گلها نیست/کسی به فکر ماهی ها نیست/کسی نمیخواهد/باورکند که باغچه دارد میمیرد/که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است/که ذهن باغچه دارد آرامآرام/از خاطرات سبز تهی میشود - فرّخ.زاد، - 323 :1386گل باقالا اعصاب کبودش را درسکر نسیم میسپارد به رهاگشتن از دلهره گنگ دگرگونی - فرخزاد، - 351 :1379دراین شعر برای گل،داشتن اعصاب تصوّرشده،سکر ومستی از انسان به نسیم عاریه داده شده،گل اعصابش را به رهاگشتن میسپارد،دلهرهدگرگونی نیز گنگ تصوّرشده است.بدون تکلّف با چند استعاره،تصویری زیبا وبدیعی خلق شدهاست که انسان را با طبیعت یکی میسازد.هماهنگی عناصر وتصویرها در شعر فروغ

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید