بخشی از مقاله

چکیده:

حق بنیادین اشخاص بر اشتغال از مهمترین حقوقی است که در ضمن قوانین اساسی کشورها پیش بینی شده است. این حق که تحقق برخی دیگر از حقوق بنیادین نظیر حق شخص بر زندگی شرافت مندانه به آن وابسته است به شخص این امکان را می دهد که مطابق خواست و اراده خویش شغلی را که بدان مایل است انتخاب نماید. شرط لهجه غلیظ نداشتن مصوبه جدیدی است که تطابق یا عدم تطابق آن با حق اشخاص در اشتغال محل بحث و نظر است.

این تحقیق در نظر دارد به روش توصیفی و تحلیلی این موضوع را مورد بررسی قرار دهد و به اجمال می توان گفت با این که ممکن است مصوبه در ظاهر در تضاد با حق اشتغال نباشد ولی بررسی دقیق موضوع و انطباق بحث با قانون اساسی و منشور حقوق شهروندی نشان می دهد که مصوبه ناقض حق بنیادین اشخاص در اشتغال است از این رو امکان ابطال آن با توسل به هیات عمومی دیوان عدالت اداری وجود دارد.

مقدمه

حقوق بنیادین بشری مجموعه حقوقی است که در ضمن قوانین اساسی، اسناد بین المللی و منطقه ای حقوق بشر پیش بینی شده است. این حقوق در اصل به منظور کنترل اقدامات خودسرانه دول در نقض حقوق اشخاص پیش بینی شده اند؛ حقوقی چون آزادی بیان، آزادی مذهب، آزادی اشتغال، آزادی تعیین محل سکونت، آزادی زبان و ... نمونه هایی از حقوق اساسی محسوب می شوند.

بنیادین بودن این حقوق مفید این اثر است که دولت در معنای عام کلمه مجاز نیست مقرراتی وضع نماید که ناقض یا محدود کننده حقوق بنیادین باشد و اگر هم در مواردی ضرورت تحدید این حقوق در کاراشدب لازم است صرفاً به موارد استثنایی اکتفا شود و از توسعه آن به موارد دیگر اجتناب گردد. مصوبه جدید آموزش و پرورش در شرط لهجه غلیظ غیر قابل تغییر نداشتن جهت احراز شغل آموزگاری این سوال را مطرح می کند که آیا شرط مذکور در تضاد با حقوق بنیادین اشخاص دارای لهجه غلیظ در انتخاب شغل مورد نظر می باشد؟ یا این که شرط مذکور تضادی با حقوق اشخاص نداشته و می بایست به عنوان یک شرط قابل قبول اعلام گردد.

این تحقیق در نظر دارد به روش توصیفی و تحلیلی به این سوال بپردازد. از این رو تحقیق در چند بند تنظیم شده است:

در بند اول حقوق بنیادین بشری و لهجه غلیظ نداشتن ارائه شده است. بند دوم به معرفی دلایل توجیهی شرط و ارزیابی آن اختصاص یافته است. بند سوم موارد تعارض شرط با استاندارهای حقوقی را مورد بررسی قرار داده است و در نهایت نتیجه تحقیق ارائه می شود.

-1حقوق بنیادین بشری و لهجه غلیظ نداشتن

حقوق بنیادین بشری مجموعه حقوقی است که در ضمن قوانین اساسی دنیا، اسناد بین المللی و منطقه ای حقوق بشر نظیر اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب 1948، اعلامه حقوق انسان و شهروندی فرانسه مصوب 1789 و ... پیش بینی شده است 

غرض ابتدایی از تصویب چنین حقوقی محافظت از اشخاص در برابر تعرضات احتمالی است که ممکن است دول به نام منافع عمومی، ایدئولوژی و ... به عمل آورند و بدین ترتیب از وظیفه ذاتی خود بر حفظ نظم و امنیت و برقراری شرایط مساعد برای تحقق عدالت دور شوند. مصادیق این حقوق متعدد است و به عنوان نمونه می توان به آزادی بیان2، حق اشتغال،3حریم خصوصی4، حق مالکیت5، آزادی مذهب6، آزادی عقیده7، کرامت انسانی8 و ... اشاره کرد.

همچنانکه اشاره شد این حقوق در اصل به عنوان ابزار دفاعی در برابر دولت بکار می رود. لیکن، به مرور زمان و با توسعه اندیشه های حقوق بشری این تئوری مورد توجه نویسندگان حقوق خصوصی نیز قرار گرفته و آن را به روابط مابین اشخاص خصوصی نیز حاکم می دانند به این معنا که در رویه های جدید حقوقی اشخاص خصوصی نیز ملتزم به رعایت حقوق بنیادین اشخاص دیگر هستند و دیگر نمی توانند به نام خصوصی بودن رابطه حقوق بنیادین اشخاص خصوصاً اشخاص ضعیف، اقلیت ها، مهاجرین و ... را نقض کنند. بدیهی است برخلاف اعمال حقوق در برابر دولت که امری مسلم و غیر اختلافی است در روابط اشخاص خصوصی با یکدیگر در خصوص قلمرو اجرای حقوق بنیادین در برابر اشخاص خصوصی اختلاف نظر وجود دارد

تکلیف دولت به رعایت حقوق بنیادین شهروندان این سوال را مطرح می کند که بخشنامه جدید التصویب آموزش و پرورش تضادی با تکلیف دولت به رعایت حقوق بنیادین شهروندان دارد یا اینکه تضادی مابین این دو موجود نیست

در بخشنامه جدیدی که از طرف وزارت آموزش و پروش صادر شده است شروط متعددی جهت جذب اشخاص ذیصلاح برای شغل مهم آموزگاری پیش بینی شده است. یکی از شروطی که در بخشنامه قید شده و منتهی به بحث و جدل مابین فعالان حوزه عمل و نظر شده است شرط لهجه غلیظ غیر قابل تغییر بودن است. مطابق این شرط شخصی می تواند در سمت و موقعیت آموزش دادن قرار گیرد که دارای لهجه غلیظ غیر قابل تغییر نباشد.

در حوزه حقوق وقتی از شرط بحث می شود معانی متعددی ممکن است بر آن بار شود. یکی از معانی شرط عبارت است از مقید کردن چیزی به چیز دیگر.

این معنا از شرط در بحث لهجه نداشتن نیز مدنظر است که مطابق آن برخورداری شخص از حقی با عنوان آموزگار شدن منوط بر این است که شخص لهجه غلیظ نداشته باشد بنابراین در صورتی که با بررسی موضوع از طرف مرجع صلاحیت دار احراز گردد که شخص لهجه غلیظ دارد به نحوی که نمی تواند آواهای مورد نظر مدونین بخشنامه را به درستی تلفظ نماید وی نمی تواند از حقی با عنوان اشتغال به آموزگاری بهره مند شود.

پیش بینی شرط برای مشاغل معمول است. می دانیم که در بسیاری از مشاغل داشتن حدی از توانایی و استعداد و نبود نقص ضرورت دارد. برای مثال شرط اشتغال به خلبانی این است که وی حد بالایی از توانایی جسمی مرتبط با این شغل را داشته باشد و در صورتی که نقصی در توانایی های جسمی شخص باشد چنین شخصی نمی تواند به شغل خلبانی بپردازد.

معقول بودن چنین شرطی این تردید را ایجاد می کند که چرا در آموزش دادن شرط لهجه نداشتن نباید پذیرفته شود؟ آیا تفاوتی مابین این دو وجود دارد که در اولی به ضرس قاطع رای به پذیرش آن داده شود و حتی اشخاصی که فاقد چنین شرایطی هستند خود را ذیصلاح در خلبانی تلقی نکنند ولی در شرط لهجه نداشتن ضمن اعتراض به شرط خواهان لغو آن باشیم؟ آیا تفاوتی مبنایی بین این دو وجود دارد تا اعتراض را مقبول جلوه دهد؟

روشن است تعیین شرایط برای شغل بسته به این که رابطه مورد نظر خصوصی است یا دولتی، می تواند با معیار متفاوت ارزیابی شود. در روابط خصوصی به لحاظ حاکمیت اصل اراده معمولاً اقتدار شخص بر تعیین شرایط شخصی که متقاضی شغل است پذیرفته می شود. بنابراین در موسسه خصوصی که شخص در مقام اداره آن به جذب معلم می پردازد آزادی شخص در تعیین شرایط من جمله لهجه نداشتن ممکن است با اعتراضی روبرو نشود؛ افراد آزادند که در حوزه اختیارات و اقتدارات و مالکیت های شخصی، رفتار نابرابری با دیگر افراد داشته باشند، البته مادام که این رفتار نابرابر و تبعیض آمیز منجر به نقض حقوق و آزادیهای بنیادین و اضرار بر ضد دیگران نگردد .اگر چه هستند دیدگاههایی که چنین وضعیتی را ناقض اصل برابری مابین اشخاص دانسته و آن را مقبول نمی دانند.

در مقابل، در ارتباط دولت و شهروند رعایت حقوق شهروندی تکلیف دولت و حق شهروند در مفهوم حق-ادعا9 است. به بیان دیگر، دولت مکلف است حقوق بنیادین اشخاص من جمله حق اشتغال را رعایت نماید و در مقابل، شهروند نیز از این حق- ادعا برخوردار است که در صورتی که دولت حق اشتغال شخص را نقض کرد در مقابل وی به حق اشتغال استناد نماید. بنابراین با لحاظ تکلیف دولت به رعایت حقوق شهروندی اتباع خود نمی توان قائل به شروطی شد که برخی اشخاص را از حق اشتغال به شغل آموزگاری به دلیل لهجه غلیظ داشتن محروم سازد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید