بخشی از مقاله

چکیده:

این پژوهش بر این باور است که همهی عواملی که باعث انحراف زبان متن ادبی از زبان خودکار میشوند، قابل بررسی و توصیفاند. این انحراف از زبان خودکار باعث برجستهسازی، آشنایی زدایی و مکث در روانی گفتار و در نتیجه ادبی شدن کلام می شود. بنابراین - به پیروی از فرمالیستها-ادبیت متن را امری مادی و محسوس میداند که قابل بررسی و توصیف است.

در این پژوهش، معیارتراز بندی عناصر بیانی، بسامدِ وقوعِ این عناصر در زبان خودکار است. به این ترتیب که هر عنصر بیانی که بسامد وقوعش در زبان خودکار کمتر باشد- بر اساس این دیدگاه-بیشتر میتواند باعث برجستهسازی در حوزهی زبان بشود؛ در نتیجه انحراف بیشتری در زبان خودکار به سوی زبان ادبی ایجاد میکند، بنابراین ادبیتر است. عکس این رابطه نیز صادق است؛ بر این اساس، هر عنصر بیانی که بسامد وقوعش در زبان خودکار بیشتر باشد، کمتر می تواندباعث برجسته سازی در حوزه ی زبان بشود و انحراف کمتری را در زبان خودکارایجاد می کند. بنابراین میزان ادبیت آن کمتر است. میتوان گفت که میزان ادبیت یک عنصربیانی با بسامدِ وقوعش در زبان خودکار رابطهی معکوس دارد.

مقدمه:

در دوران معاصر، منتقدان شکل گرایی چون فرمالیستها و در رأس آنها رومان یاکوبسون گام بزرگی در علمی شدن نقد برداشتند. آنها بر این باور بودند که ادبیات را میتوان با مطالعات زبانشناسی و رابطهای که بین زبان شناسی و ادبیات وجود دارد، توصیف کرد. در نظر آنان زبان تا زمانی که از آن آشنایی زدایی - - De-familiarizatio نشود و در روانیاش مکث De- - - automatization به وجود نیاید و یا به قول یاکوبسون دچار پارازیت نشود، همان زبان خودکار - Deformation - است و زمانی که در روانی گفتار مکث ایجاد شود، وارد مقولهی ادبیات میشویم.

این پژوهش - به تبع از فرمالیست ها- عناصر شکلی در سطح شعر و یا نثرادبی را باعث به وجود آمدن یک اثر ادبی میداند و معتقد است که یک اثر ادبی را شکل آن اثر تشکیل میدهد. بنابراین، اگر عناصر شکلی یک اثر را از آن گرفته شود، چیزی جزء یک محتوای ساده باقی نمیماند و آنچه به این محتوای ساده ارزش ادبی میبخشد، همان عناصر شکلی آن اثر است. این عناصر که استفاده از آنها در یک متن با بسامدی بالاتر از آنچه در زبان خودکار به کار میرود باعث آشناییزدایی در حوزهی زبان میشوند و- به تعبیر شکلگرایان روس- در روانی زبان خودکار مکث به وجود میآورد. این مکث در روانیِ زبان خودکار، باعث شگفتی و درنگ خواننده میشود و توجه او را به خود زبان و چیدمان دالها و روابط میان آنها که از سوی شاعر یا نویسنده متعمدانه برنهاده شده است، جلب میکند.

بنابراین، برای تعیین ادبیت یک متن = - برجستگی زبان متن در اثر انحرافش از زبان خودکار - نخست باید همهی عناصری را که در این ادبیت نقش دارند شناخت و توصیف کرد. این عناصر- که همان عناصر شکلیاند، قابلیت شناخت و توصیف را دارند. البته این دیدگاه زمانی تحقق مییابد که ما متن را اساس قرار دهیم و آنچه بیرون از متن ما را متأثر میکند در بررسی متن دخالت ندهیم. این نکته که از آن به "مرگ مؤلف" تعبییر کردهاند اساس هر پژوهش علمی- ادبی است که در آن تلاش بر توصیف متن بر اساس شواهد و قرائن متنی است. زمانی که ما بتوانیم همهی عناصری را که در انحراف زبان خودکار به سوی زبان ادبی دخالت دارند و باعث برجستگی زبان متن میشوند، بشناسیم، آنگاه میتوانیم به تدوینِ علمی دانشهایی مانند "سبکشناسی" و "نقد ادبی" دست بیابیم.

بحث 1 - 1 تعریف زبان خودکار و زبان ادب

"علی محمد حق شناس" در تعریف خود از زبان خودکار آن را نشانههایی آوایی دانسته که تنها برای انتقال پیام است: »زبانشناسان تعریف زبان را به این صورت میدهند که نظامی است ساخته شده از نشانه های آوایی دلبخواهی برای انتقال پیامی که در آن خبری هست

اما زبان ادب یا ادبیات را نشانههای معنایی دانسته که در آن شکل پیام دارای اهمیت است: ...»می شود گفت که ادبیات به عنوان یک نظام مستقل نشانه شناختی - که وقوف به آن البته از رهگذر مطالعات زبانشناختی حاصل می شود - نظامی است جدا از زبان؛ که خوداز نشانههای معنایی - ونه آوایی - وانگیخته - ونه دلبخواهی - ساخته شده است و - نه برای ارتباط وانتقال بلکه - برای خلق زمینه ها و فضاهایی به کار میآید که خواننده چون در آن فضاها قرار بگیرد، خود در آفرینش پیامی در مایهی پیام شاعر یا نویسنده می پردازد. -

1-2 فرایند خودکاری و برجسته سازی

صورتگرایان اساس و مبنای کار خود را عناصر فرمی قرار دادهاند و برای زبان دو نوع فرایند خودکاری وبرجسته سازی برشمردهاند. به نظر آنان درفرایند خودکاری زبان نوع سخن گفتن اهمیت ندارد و آنچه دارای اهمیت است صرفاً رساندن پیام به مخاطب میباشد، اما در برجسته سازی آنچه دارای اهمیت است، نوع سخن گفتن است

بنابراین زبان هنگامی که از خودکار بودن به سمت برجسته سازی پیش می رود در واقع به سمت ادبیت پیش میرود. به بیان دیگر زبان با برجسته شدن از نقش ارجاعی آن بیرون رفته و به سمت نقش ادبی - که دوگونه از شش گونهی یاکوبسون برای زبان هستند- پیش میرود.

1-3 قاعده افزایی وقاعده کاهی

قاعده کاهی و قاعده افزایی دو اصطلاحی هستند که توسط لیچ - زبان شناس معروف- مطرح شدهاند؛ قاعدهافزایی در برونهی زبان یا همان بعد آوایی زبان اتفاق میافتد. بر برونه ی زبان هنجارهایی چون وزن، قافیه ومسائل بدیع لفظی وتوازنهای نحوی افزوده میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید