بخشی از مقاله

چکیده

بی تردید سنت ادبیِ هر دوره بر کار مترجمان ادبی دوره هاي بعد نیز تأثیر گذار است. از همین روي، می توان تأثیر ادبیات دوره قاجار را بر آثار مترجمان عصر حاضر مورد بررسی قرار داد. در این نوشتار به تحلیل و بررسی ترجمه ي دریابندري از رمان بازمانده ي روز پرداخته ایم. استیونز – راوي و شخصیت اصلی رمانِ »بازمانده روز-« خدمتکاري است که عمر خود را صرف خدمت به طبقه ي اشراف انگلستان کرده است. در این نوشتار، نحوه ي بازآفرینی لحن کلام استیونز در ترجمه ي دریابندري را مورد بررسی قرار داده ایم.

بررسی هاي صورت گرفته حاکی از آن است که دریابندري لحن کلام شخصیت اصلی داستان را با استفاده از لحنی معادل به شیوه اي هنرمندانه در ترجمه ي خود بازآفرینی کرده است. دریابندري براي انتقال هر چه بهتر لحن کلام شخصیت اصلی داستان از لحن رسمی و چاپلوسانه ي منشیان و خدمتکاران قجري بهره گرفته است. بسیاري از واژه ها و ترکیبات بکار رفته در ترجمه ي رمان »بازمانده ي روز« را در متون منثور دوره قاجار- همچون خاطرات ناصرالدین شاه و خاطرات اعتماد السلطنه- می توان یافت.

اگرچه واژگان و تعابیري که در ترجمه ي این رمان بکار رفته اند در زبان فارسیِ امروز به کلیشه هایی کهنه و مستعمل تبدیل شده اند، دریابندري با هنرمندي خود به این تعابیر جانی تازه بخشیده و آنها را در بازآفرینی لحن کلام در ترجمه خود به کار گرفته است. بر اساس نتایج بدست آمده، آشنایی مترجمان ادبی با سنت ادبی دوره هاي پیشین در موفقیت آنان تاثیر بسزایی دارد.این مساًله نشان دهنده زمینه هاي همکاري میان پژوهشگران حوزه ادبیات فارسی و مطالعات ترجمه است.

مقدمه

لحن ایجاد فضا در کلام است. شخصیت ها در زبان خود را بیان می کنند و به خواننده می شناسانند. از این رو لحن، مفهومی نزدیک به سبک دارد. شخصیت ها را از طریق لحن آنان می شناسیم و با آنان رابطه ایجاد می کنیم. البته گاهی یک شخصیت واحد ممکن است لحن هاي مختلفی داشته باشد. به هر حال، لحن نقطه نظر و دید نویسنده نسبت به موضوع داستان است. لحن می تواند، رسمی، غیر رسمی، صمیمانه، مؤدبانه، جدي، طنز دار و ... باشد و از این رو لحن با تأثیر گذاري داستان، رابطه دارد.

محمد قاضی، یکی از ویژگی هاي یک ترجمه خوب ادبی را رعایت لحن کلام متن اصلی می داند:

مترجم ممکن است متن را فهمیده باشد، ولی لحن کلام را درنیافته باشد. ما در فارسی مثلی داریم که می گوییم بفرما و بنشین و بتمرگ هر سه به یک معنی است، ولی میان لحن کلام لبفرمال با لحن لبتمرگل زمین تا آسمان فرق است. حال اگر مترجم محترم لبفرمال را لبنشینل یا لبتمرگل یا برعکس، ترجمه کند، مفهوم متن را رسانده ولی لحن متن اصلی را مراعات نکرده است

امیر جلال الدین علم، نیز در گفت و گو با خبرنگار روزنامه شرق، به بیان انواع لحن کلام و شیوه بازآفرینی آنها در ترجمه می پردازد:

ترجمه برحسب آنکه ترجمه داستان - fiction - باشد یا ناداستان - non-fiction - دو لحن عمده دارد. در خود عرصه هاى داستان و ناداستان هر کدام لحن ها مختلف است. معمولاً لحن داستان هاى روزگاران پیشتر مانند »دون کیشوت«، »بینوایان« یا »برادران کارامازوف« با لحن بسیارى از داستان هاى روزگار ما، مانند بیگانه، وداع با اسلحه یا موش ها و آدم ها تفاوت می کند. دسته اول نحو روایی کمابیش پیچیده ترى دارند. بارى، داستان هاى روزگار خود ما هم به حیث لحن و نحو روایی اختلاف هاى بسیار با یکدیگر دارند. مثلاً کافکا به ویژه در »محاکمه« و »قصر« نحوى پیچیده و لحنی رازناك و تب آلود دارد حولی لحن و نحو کامو مانند رودى کم پیچ و تاب است و نرم نرم می رود.

لحن کارهاى ناداستانی طبعاً همیشه پیچیده و غامض است، به ویژه اگر در زمینه فلسفه باشند، فرق نمی کند کدام رشته اى از فلسفه:

خواه درباره شناخت باشد، خواه هستی یا هنر یا علم. ولی در این حیطه نیز لحن و نحو کسانی مانند سارتر در »هستی و نیستی«، سیمون دوبووار در »جنس دوم« و کامو در»انسان شورنده« فرق بسیار دارد با لحن و نحو اندیشه گرانی چون لاك و هیوم و پوپر. سه نفر اول سبکی چکیده و موجز - هر چند نه ساده - دارند و دسته دوم سبکشان مفصل و پر خم و چم است. بر مترجم فرض است که لحن این دو گونه نوشتار به ویژه داستان را تا می تواند در ترجمه اش نگه دارد. این شدنی نیست جز با مطالعه فراوان و پیگیر در ادبیات داستانی و ناداستانی فرا آورده شده در زبان مادرى اش

احمد پوري، مترجم برجسته، نیز یکی از ویژگی هاي برجسته مترجمان ادبی حرفه اي را توانایی آنها در بازآفرینی لحن در ترجمه می داند:

دست کم یکی از چند عاملی که براي »مترجم خوب« از واجبات است و بعضاً اصلاً به خاطر آن اثري را جهت ترجمه انتخاب می کنند، »لحن« یک متن است. واقعاً نمی دانم در کتاب ها و کلاس هاي مختلف داستان نویسی تا چه حد به این عنصر پرداخته می شود، ولی شخصاً معتقدم »لحن« یکی از معیارهاي اصلی سنجش آثار خلاقه ادبی - شعر، داستان، رمان، نمایشنامه و فیلمنامه - می تواند و باید که باشد.

»لحن« با ساختار، صدا، گرامر، یا نحوه اداي جملات توسط کاراکترها متفاوت است. لحن شاید نخ نامرئی تسبیحی باشد که خواننده در دست می چرخاند، و ضرورتاً با ساختمان اثر - ساختار بیرونی متشکل از ترتیب و تنظیم چینش عناصر داستانی - مترادف یا حتی موازي نیست. اگر کلیت یک اثر را بتوان با ظرفی حاوي مایعی مقایسه کرد، جنس آن مایع - آب، نوشابه، یا - … محتوا، قالب کلی ظرف - پارچ، لیوان، یا - … فرم و قالب به خصوص ظرف - شکل بیرونی و درونی ظرف - می تواند ساختار باشد 

بازآفرینی لحن کلام در ترجمه همواره مشکل آفرین بوده است. تا کنون هیچ پژوهش مدونی پیرامون بازآفرینی لحن کلام در ترجمه صورت نگرفته است. این مقاله به بررسی جایگاه لحن کلام و شیوه ي بازآفرینی آن در ترجمه ي رمان »بازمانده ي روز« - اثر دریابندري - می پردازد. در این مقاله، ترجمه ي رمان مذکور و متن انگلیسی آن مورد بررسی تطبیقی قرار خواهند گرفت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید