بخشی از مقاله

چکیده

هدف پژوهش حاضر، تعیین نقش سبکهای دلبستگی درپیشبینی اشتیاق به مدرسه در بین دانشآموزان دختر و پسر میباشد. جامعه آماری این پژوهش را تمام دانشآموزان پایههای پنجم و ششم مقطع ابتدایی شهر اردبیل تشکیل داد که درسال تحصیلی 1394-95 مشغول تحصیل بودند. نمونه آماری این پژوهش، به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای از بین جامعه آماری فوق انتخاب شد.

همچنین روش این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی میباشد. برای گردآوری اطلاعات ازپرسشنامههای سبکهای دلبستگی واشتیاق به مدرسه و به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد که اشتیاق به مدرسه با سبکهای دلبستگی ایمن و دوسوگرا ارتباط مثبت معنیدار دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که 4 درصد از کل واریانس اشتیاق به مدرسه به وسیله سبکهای دلبستگی ایمن و دوسوگرا پیشبینی میشود.

مقدمه

سازه اشتیاق به مدرسه ریشه در بخشی از نظریه کنترل اجتماعی دارد که بر نقش احساسات فردی دلبستگی و تعلق به نهادهای اجتماعی تأکید میکند. مطالعات مربوط به کودک انسان، در آغاز معطوف دلبستگی بودهاند، علاوه بر این، به حوزه-های دیگر از جمله تعامل با همسالان، بیانگری حالات صورت و حرکات بدن و حل مسأله نیز تعمیم یافتهاند

با توجه به شواهد موجود، پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که آیا سبکهای دلبستگی، در اشتیاق به مدرسه نقش دارند؟

مدرسه نمایانگر فرهنگی است که به کودکان و نوجوانان طرز فکر و جهانبینی خاصی را منتقل میکند. مهمترین نهادی که در طول تاریخ با عناوین مختلفی به آموزش افراد و یادگیری آن مربوط بوده است مدرسه میباشد که به شکل امروزین در کشورهای مختلف وجود دارد و جوانان بیش از یک دهه از عمر خود را در آن صرف میکنند. اشتیاق به مدرسه و انجام پژوهش در این زمینه، به خصوص در ایران که جامعهای جوان است، تلویحات و کاربردهای متعددی برای والدین، مربیان و مسئولان تعلیم وتربیت دارد.

باتوجه به خلأ پژوهشی درزمینه مورد نظر در ایران و همچنین سودمندی خدمات پژوهشهایی از این دست، ضرورت انجام پژوهش حاضر تأیید میشود. عدم اشتیاق و عدم تعلق به مدرسه از جمله عوامل مؤثر در ترک تحصیل هستند، با ترک تحصیل هر دانشآموز، خسارت جبران ناپذیری به جامعه وارد میشود

دانش آموزانی که در تکالیف مدرسه شکست میخورند با عوامل فشارزایی روبه رو میشوند، از جمله عوامل فشارزا: نمرات پائین گرفتن، مشکلات ناشی از مردودی و تحقیر توسط دیگران است؛ که این موارد خود به پیامدهای رفتاری کارکردی مختلفی برای دانشآموز ختم میشوند

یکی از عوامل شکلگیری شخصیت در بزرگسالی کیفیت دلبستگی در زمان کودکی فرد میباشد. بالبی به وجود شباهتهایی بین رفتار بچه انسان و بچه حیوانات هنگامی که از مادرانشان جدا میشوند پی برد، هنگامی که رفتارشناسان، میمونها را از مادرشان جدا میکردند، رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری از خود نشان میدادند و پایههای نظریه دلبستگی شکل گرفت.

آزمونهای تجربی این نظریه توسط آینزورث، بلهار، واترز، ووال - 1978 - با ابداع پروسه آزمایشگاهی موقعیت ناآشنا براساس تجارب مادر کودک وکیفیت مراقبتدهی موجب شناسائی سه سبک دلبستگی2 درکودکان شد. سبک اول، »دلبستگی ایمن« کودکانی هستندکه ازمراقبشان به عنوان پایهای ایمن جهت تنظیم اضطراب وآشفتگی وقتی با محرک استرسزا مواجه میگردند، استفاده میکنند.

دومین سبک، »دلبستگی اجتنابی« به کودکانی اشاره میکند که نمیتوانند از مراقبشان به عنوان منبع راحتی و تنظیم عواطف منفی استفاده کنند.این کودکان تمایل به اجتناب یا نادیده گرفتن مراقبشان دارند. سومین سبک، »دلبستگی دوسوگرا« شامل کودکانی میگردد که اعمال دوسویه و بیثبات در مواقع آشفتگی در برخورد با مراقبشان انجام میدهند

به طور کلی، هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه سبکهای دلبستگی در پیشبینی اشتیاق به مدرسه در دانشآموزان میباشد.

ولف، چندلر و اسپیس - 1980 - 1 معتقدند که هدف از رفتن به مدرسه صرفاً انتقال دانش به دانشآموزان و یا رشد مهارتهای یادگیری آنها نمیباشد. بلکه در حقیقت نقش مدارس شکلدهی فردی مستقل در جامعهای دموکراتیک، آموزش قواعد و هنجارهای جامعه، آموزش رفتارها و زبان بهنجار جامعه میباشد. این امر خود مستلزم سبکهای دلبستگی است که در پژوهش حاضر به ارتباط و توان پیش بینی متغیر مستقل سبکهای دلبستگی روی متغیر وابسته اشتیاق به مدرسه میپردازد.

انگیزش در آموزش و پرورش و نقش آن در پیشرفت تحصیلی از دیر زمان مورد توجه روان شناسان پرورشی قرار دارد اما علیرغم اهمیت انگیزش تحصیلی و تأثیر آن در جنبههای مختلف فردی و اجتماعی، پژوهشهای این حوزه با کاستیهای زیادی همراه است. از دید روان شناسان و همچنین معلمان، انگیزش یکی از مفاهیم کلیدی است و برای توضیح سطح مختلف عملکرد به کار می رود. این مفهوم، تفاوت میزان تلاش برای انسجام تکالیف درسی را بازگو میکند

وقتی در نظام آموزشی، مشکلاتی همچون افت تحصیلی رخ میدهد، از انگیزه یادگیرنده، به عنوان یکی از علل مهم آن یاد میشود. در نظریههای آموزشی، انگیزه هم یک مفهوم اساسی به شمار میرود - بال3، . - 1977 هنوز اطلاعات ما درباره چگونگی انگیزش تحصیلی و عوامل مؤثر بر آن ناچیز است. انگیزش تحصیلی یک مفهوم پیچیده است و به علل و عوامل گوناگون وابسته است. در سالهای گذشته نظریههای گوناگونی در زمینه انگیزش رشد کردند که از جمله آنها نظریه خودمختاری دسی و رایان - 1985 - 4 است.

این نظریه فرض میکند که در انسان تمایل ذاتی و درونی برای رفتار یادگیری وجود دارد که یا توسط محیط پیرامون تشویق و حمایت میشود و یا بالعکس بر اثر بیتوجهی تضعیف میگردد. نظریه خودمختاری، انگیزش را به انگیزش درونی5،بیرونی6و بیانگیزگی7 تقسیم میکند. انگیزش درونی، مبتنی به نیازهای ذاتی برای شایستگی و خودمختاری است و باعث میشود که انسان پیوسته در جستجو و تلاش برای غلبه بر چالشها باشد و فعالیتی نظیر یادگیری، به خاطر خشنودی و رضایت درونی انجام میشود.

اسکینر و بلمانت - 1993 - 8 اشتیاق را شامل بعد رفتاری و انگیزشی میدانند که بعد رفتاری پایداری در انجام تکالیف و حضور فعالانه در مدرسه و بعد انگیزشی همان احساس مثبت در حین انجام این کارها میباشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید