بخشی از مقاله
چکیده
ماجرای مهلت خواستن امام حسین - ع - برای موکول شدن جنگ به روز عاشورا و شب زنده داری شب نهم که به » شب آخر« تعبیر شده ، از منظر مسأله حالات و لحظات منتهی به مرگ، قابل بازخوانی است. در تفسیر فلسفی عبادت امام حسین - ع - در شب آخر باید دو گزاره را در نظر گرفت: نخست اینکه امام حسین - ع - با انتخاب عبادت الهی در پی فراروی بوده است و این فراروی به چهار صورت است:
فراروی از نقص به کمال، از کرانگی به بی کرانگی، از وسیله به هدف و از ظاهر به باطن و دوم اینکه هدف ایشان در این فراروی، وصول به توحید است و توحید چنانچه در وجود ایشان متجلی شده است در پنج ملاحظه : توحید به لحاظ محبت الهی، نصرت الهی، فعل الهی، ذکر الهی و عبادت الهی است. امام حسین - ع - با انتخاب عبادت الهی در شب آخر توانسته است با فراروی به غایت توحید برسد. در این ×مقاله، تفسیر عبادت امام حسین - ع - در شب آخر با رویکرد فلسفی بحث شده است است
مقدمه
مسأله مرگ، جزو چند مسأله پیشینه دار و چالش برانگیز است که علی رغم واقعیت ساده ظاهری آن، مسائلی چندین و چند را پدید آورده است و از آن شمار، مسأله حالات و لحظات منتهی به مرگ است که در سه علم روان شناسی، فلسفه و کلام بحث می شود.
روان شناسان از این مسأله به » تجربه نزدیک به مرگ«، » اضطراب مرگ« و » ترس از مرگ« یاد کرده اند؛ فلاسفه به خصوص فلاسفه وجودی از این مسأله، ذیل مسأله » مرگ اندیشی«، » معنای مرگ« و » معنای زندگی« یاد کرده اند و متکلمین در بحث » احتضار« و » سکرات موت.«
در روان شناسی، چنانچه گفته اند کتاب » زندگی پس از زندگی« نوشته ریموند مودی در سال 1975 نخستین پژوهش علمی است که مسأله تجربه نزدیک به مرگ را پیش کشیده است. تجربه نزدیک به مرگ عبارتست از تجربه شخصی که نُه مشخصه دارد: احساس مرده بودن، احساس آرامش و بی دردی، احساس خروج از بدن، تجربه تونل، انسان های نورانی با کالبدهای ساخته شده از نور، دیدن یک وجود مقدس و منور، بازبینی مجدد سال های زندگی، تنبلی و بی رغبتی در بازگشت به زندگی و تحولات شخصیتی.
اینگونه تجربیات متعلق به اشخاصی است که در آستانه مرگ قرار گرفته اند یا در لحظاتی چند، علائم حیاتی آنها قطع شده است. در روان شناسی همچنین واکنش انسان نسبت به مرگ خویش، آنگاه که متوجه می شود مرگ او حتمی شده است و در آستانه مرگ قرار گرفته، به چند مرحله تقسیم می شود: مرحله انکار، مرحله خشم، مرحله چانه زدن، مرحله افسردگی و مرحله پذیرش و نیز در روان شناسی وجودی، » اضطراب مرگ« را یک ×اضطراب بنیادین وجودی خوانده اند که ریشه در ساختار وجودی انسان دارد.
در فلسفه به خصوص فلسفه وجودی، مارتین هایدگر تنها کسی است که مفصل ترین مطالعه را در خصوص معنای وجودی مرگ انجام داده است.
هایدگر در فلسفه خویش، توجه به مرگ به عنوان واقعیتی تجربی و در پایان زندگی را به آگاهی درونی موجود انسانی سوق می دهد که هستی او، هستی رو به مرگ است.
مرگ، حد وجود است که در تمام لحظات زندگی حضور دارد، حقیقت زندگی انسان را می نمایاند و به زندگی اصالت می دهد.
در فلسفه هایدگر، انسان یک موجود مرگ اندیش و مرگ آگاه تعریف شده است که با آگاهی نسبت به اینکه هستی او معطوف به مرگ است به زندگی اصیل و خودِ اصیل دست خواهد یافت.
در کلام اسلامی گفته اند آدمی از این منظر که مواجهه با آن دنیا را چگونه تجربه خواهد کرد، از این سه مرحله عبور می کند: مرحله احتضار، مرحله برزخ و مرحله قیامت.حالت معاینه و احتضار، حالتی است که انسان، آماده خروج از این دنیاست -
در حالت احتضار، احکام روح بر انسان غالب است نه احکام بدن. - شیرازی، - 234 به عبارتی دیگر حالت احتضار، حالتی است بین تجربه عالم دنیا و عالم برزخ ولی غلبه التفات به عالم برزخ بیشتر است. مفسرین حالت احتضار را در واکاوی مفهوم » سکرات موت« و » غمرات موت« بررسی کرده اند. مفهوم سکرات موت در آیه 19 سوره قاف آمده و به گفته علامه طباطبایی » مراد از سکره و مستی موت، حالت نزع و جان کندن آدمی است که مانند مستان مشغول به خودش است. نه می فهمد چه می گوید و نه می فهمد اطرافیانش درباره اش چه می گویند
مفهوم غمرات موت در آیه 93 سوره انعام آمده و باز به گفته علامه طباطبایی : » جهالت و نیز گرفتاری و شدتی را که احاطه به انسان داشته باشد و از هر طرف راه نجات مسدود شده باشد، غمره می گویند - .« طباطبایی، ج 7، - 394 تفاوت سکرات و غمرات اینست که سکرات را همه انسان ها تجربه می کنند ولی غمرات را فقط ظالمین. در نظر ظاهر مرگ به معنای سالبه آن معنی می شود : بی حسی، بی حرکتی و زوال زندگی ولی در نظر واقع مرگ به معنای موجبه آن معنی می شود: بازگشت به سوی خدا که با خروج از نشئه دنیا و ورود به نشئه آخرت تحقق خواهد پذیرفت. بدین ترتیب حالت مستی گونه ی ×سکرات، به علت بازگشت به سوی خدا، خروج از نشده دنیا و ورود به نشئه آخرت است.
ماجرای مهلت خواستن امام حسین - ع - برای موکول شدن جنگ به روز عاشورا و شب زنده داری شب نهم که به » شب آخر« تعبیر شده است، از منظر مسأله حالات و لحظات منتهی به مرگ، قابل بازخوانی است. در شب آخر برای امام حسین - ع - و اصحاب ایشان معلوم شده بود که شهادت فردای آنان قطعی است. خود امام حسین - ع - بنا به علم غیبی اطلاع داشته است که روز عاشورا به شهادت خواهد رسید و چنین است درباره حبیب بن مظاهر - آقاتهرانی، - 164 سایر اصحاب اگرچه شاید احتمال داده اند ولی علم آنها به شهادت خویش در شب نهم و روز دهم به واسطه حوادث و اتفاقات پیشامده و نیز ×خبر غیبی امام حسین - ع - یقینی شده است.
تجربه امام حسین - ع - نسبت به حالات و لحظات منتهی به مرگ خویش از این منظر که حضرت چگونه در این لحظات واکنش نشان داده است، هم می تواند ارزش نظری داشته باشد و هم ارزش عملی؛ ارزش نظری آن به اینست که یک نمونه عالی و متعالی در تجربیات نزدیک به مرگ و نحوه رویارویی با اضطراب مرگ و سکرات است و ارزش عملی آن به واسطه ضرورت الگوگیری است.
در این مقاله نخست به ماجرای حوادث و وقایع شب آخر از منظر تاریخی خواهیم پرداخت، دوم به تحلیل حوادث و وقایع شب آخر به ویژه عبادت امام حسین - ع - و نهایت به تفسیر فلسفی عبادت امام حسین - ع - خواهیم نشست.
استمهال و تعیین شب آخر
آنچه به نام » شب آخر« می شناسیم، در حقیقت استمهال امام حسین - ع - است که در عصر روز نهم محرم صورت گرفته است. بعضی مقاتل به صورت تفصیلی و بعضی به صورت اجمالی نقل کرده اند و اندکی اختلاف در این میانه هست. ابومخنف چنانچه طبری روایت می کند، نوشته است: »هنگامی که عبّاس بن علی علیه السلام نزد حسین علیه السلام آمد و پیشنهاد عمر بن سعد را باز گفت ، امام حسین علیه السلام به او فرمود : به سوی آنان ، باز گرد و اگر توانستی ، رویارویی با آنها را تا صبح به تأخیر بینداز و امشب ، بازشان گردان . شاید که امشب برای پروردگارمان ، نماز بخوانیم و او را بخوانیم و از وی آمرزش بخواهیم ، که او خود می داند که من ، نماز گزاردن برای او، تلاوت کتابش ، دعا و آمرزش خواهیِ فراوان را دوست دارم.
چنانچه مقاتل به روشنی بیان کرده اند، امام حسین - ع - استمهال کرده است. در تاریخ طبری، الانساب الاشراف، سه عبارت با تفاوت بیش و کم نقل شده است؛ بر اساس دو نقل اول، استمهال امام حسین - ع - برای تامل و تروی در خصوص این واقعه است ولی بر اساس نقل سوم، استمهال امام حسین - ع - برای تاخیر جنگ است. هر چه هست به نظر می رسد به سه دلیل نقل اول مقرون به صحت است. اولاً نقل به تواتر و شهرت عامه بر اختیار خبر واحد ، ارجحیت دارد بنابراین نقل حدود هشت منبع که جمله حضرت را به صورت جمله مبهمه بیان کرده اند بر نقل یک منبع که گفته است حضرت خواستار تاخیر در جنگ شده، ارجح است.
ثانیاً حوادث و وقایع شب آخر چنانچه خواهیم گفت، فقط به جهت تاخیر در جنگ نبوده است. تاخیر در جنگ ، ممکن است یکی از غایات ذهنی حضرت باشد ولی غایات ذهنی دیگر نیز دخیل بوده اند بنابراین تعبیر جمله مبهمه مقرون به صحت است؛ ثالثاً جنگ کردن برای یزیدمنش ها هدف است، وسیله نیست ولی جنگ کردن برای حسین منش ها، هدف نیست، وسیله است و چون عقلانیت عملی بین هدف و وسیله، حکم می کند که شروط و شرایط جنگ کردن را بر اساس اهداف درست تعیین کنیم، از همین رو امام حسین - ع - می کوشد
- آ - آغازگر جنگ نباشد،
- ب - وقتی جنگ قطعی شده، تا پای جان بایستد،
- ج - با تاخیر در جنگ بتواند به هدایت نفوس که علت غایی امامت است، دست بیابد
بنابراین بیان جمله مبهمه با اهداف کلامی امامت و تفسیر درست هدف نهضت حسینی سازگاری دارد.
به نظر می رسد منظور امام حسین - ع - از کاربست جمله مبهمه » حتی ینظر فی هذا الامر« ، دستیابی به اهداف چندگانه است و لذا جمله خویش را به صورت مبهمه بیان می کند تا دشمن، از غایات احتمالی او آگاهی نیابد. امام حسین - ع - اگرچه با تخییر بین »شهادت عزتمندانه« و » بیعت ذلتمندانه«عملاً در موقعیت جنگی قرار گرفته بود و اگرچه به گفته خود ایشان، نوع تربیت و نوع اعتقاد اجازه بیعت ذلت مندانه به ایشان نخواهد داد ولی با این استمهال، شرایط جنگ را× در دست گرفته است؛ کانّه اکنون امام حسین - ع - است که نوع جنگ را تعیین می کند.