بخشی از مقاله
چکیده
فیلمهاي سینمایی علاوه بر جنبهي تصویري، متون روایی و داستانی محسوب میشوند و از این منظر در متون روایی ادبی، مورد توجه قرار گرفتهاند. درواقع در متون روایی سینمایی نشانههایی وجود دارد که در ارتباط با یکدیگر و ارتباط با کل متن شبکهاي از معناها را انتقال میدهند و به این معناها، درونمایه گفته میشود . به نظر می رسد درونمایهي گذشته در بسیاري از فیلمها نمود بارزي دارد، ازجمله فیلم پلهي آخر از علی مصفا که نظام نشانهاي آن طوري طراحیشده که گفتمان گذشته را بیان می کند. سنت در ذهن فیلم سازان ایرانی با گذشته در ارتباط است و هر جا سخن از گذشته باشد، سنت، خواسته یا ناخواسته در بسیاري از موارد با آن مترادف است. امروزه گذشته در متون سینمایی به گفتمان تبدیلشده است، درنتیجه، بررسی درونمایه ي گذشته در متون سینمایی اهمیت بسیاري دارد. این نوشته قصد دارد با روش مطالعهي کتابخانهاي و تحلیلی، نشانهها و درون مایهي گذشته را در فیلم پلهي آخر، بررسی کند.
مقدمه
سینما به شکلهاي گوناگونی از انواع هنرها تأثیر پذیرفته و امکانات بیانی خود را گسترش داده است و در این میان، ادبیات هم در تکامل سینما بهویژه از منظر روایی تأثیر داشته است. روابط ادبیات و سینما به زمان پیدایش سینما در قرن بیستم برمیگردد. امروزه سینما نوعی متن روایی محسوب میشود و عنصر روایت مهمترین عامل ارتباط بین سینما و ادبیات است. براي درك یک روایت، اعم از تصویري یا نوشتاري، درك درون مایهي آن امري ضروري محسوب میشود؛ درك درون مایه، مستلزم خوانش دقیق متن و بررسی اجزاي نشانهاي آن است، هم در کنار یکدیگر و هم در کلیت؛ بنابراین براي بررسی درون مایهي متون روایی، باید نشانههاي موجود در آن بررسی و تحلیل شوند درون مایهي گذشته در بسیاري از متون دوره ي معاصر حضور پررنگ دارد . هر فردي در زندگی اش داراي گذشتهاي است که نمیتواند آن را نادیده بگیرد . امروزه در روایتهاي هنري ایران از جمله سینما، گذشته به درون مایهاي تبدیل شده که به نحوي با فرهنگ، عادات، عقاید و... در جامعهي پیشامدرن در ارتباط است و در ارتباط با مدرنیته، تشخص و بروز مییابد. درواقع گذشته، امروزه در سینماي ایران به یک مسئلهي اصلی بدل شده است و فیلمسازان خواسته یا ناخواسته نتوانستهاند تأثیر درونمایهي گذشته را در متونشان نادیده بگیرند. این مقاله قصد دارد به بررسی و تحلیل گذشته در یکی از متون سینمایی ایران بپردازد. به این منظور، این مقاله، در ابتدا مروري کوتاه بر درون مایه و لزوم پرداختن به نشانهها در تحلیل درونمایه خواهد داشت و سپس به سیر نشانهشناسی پساختارگرا و جایگاه نشانهشناسی در سینما پرداخته خواهد شد و سپس متن مورد نظر بررسی میشود. در بخش آخر نیز نتیجهاي از بررسی این متون ارائه خواهد شد.
سنت و تجدد در ایران
اگرچه مدرنیته اصطلاح مسئلهداري است و بین متفکرین در باب حدود و تعریف آن اختلافاتی وجود دارد اما به طور کلی میتوان این مفهوم را با ساختارهاي اجتماعی و دانش مرتبط کرد . مقولهاي که میکوشد تمام تجربیات اجتماعی بشر را در بربگیرد. نقطهاي که انسان به درك متفاوتی از خود و جامعهاش در ارتباط با تغییر، توسعه و تاریخ میرسد. بین مدرنیته و پیشرفت ارتباط تنگاتنگی وجود دارد - مالپاس، - 26:1388 همچنین مدرنیته با مدرنیزاسیون مرتبط است. مدرنیزاسیون که به روز کردن امکانات و شیوهها است در سطح امور مشهود و روبنایی اتفاق می افتد اما مدرنیته در زیرساخت و در ساحت نظر واقع میشود. بودلر مدرنیته را نوعی شیوهي زیستن و تجربه کردن زندگی میداند که از تحولات صنعتی شدن، شهرنشینی و تفکیک حوزه ي دینی از غیر دینی ناشی شده است. - چایلدز: . - 25 مدرنیته برابر است با خرد باوري و اصرار بر آن در همه چیز. ویران کردن تمام سنتها و باورهاي فرجامشناسانه، پایمال کردن ارزشها و اعتقاد به عقل ابزاري - همان . - 48 در جامعهي ایرانی و در زمانی که نسبت و مرز سنت و مدرنیته در آن به درستی مشخص نیست، نوعی سرگردانی در باب مفهوم گذشته وجود دارد، این سرگردانی در متون به صورت مباحث گفتمانی بروز مییابد و از طریق گفت وگوهاي بینامتنی در متون معاصر قابل ردگیري است. براي درك این گفتمان، باید هم سنت و هم مدرنیته را بررسی کرد . به نظر میرسد مفهوم گذشته به نحوي با سنت در ارتباط است و از این رو شناخت مفاهیمی چون مدرنیته و مدرن – به عنوان مفهوم مقابل آن، امري ضروري است.
اولین بار مدرنیته در ایران، در دوره ي صفویه ظهور کرد و با وقفهاي حدود هفتاد سال، بار دیگر در دوره ي قاجار به ویژه عباس میرزا شتاب پیدا کرد و در دوره ي ناصري نشانه هاي مشخصی از خود نشان داد. در سالهاي بعد، انقلاب مشروطه، حادثهاي است که نقطهي عطف و نماد کاملی از مدرنیته است - جهانبگلو در تبریزنیا، . - 55:1388 مشروطهخواهی نشانهاي بود از نحوهي نگاه تازهاي که در افکار و سامان زندگی ایرانیان، پس از هزاران سال رخ داد و البته پیامد آشنایی ایرانیان با سبکهاي مختلف زندگی ملل دیگر بود . از این برهه به بعد، روند مدرنیته در ایران هیچگاه متوقف نشده است و با شتابی ترسناك به پیش می رود. نکتهي قابل تأمل اینجاست که از آنجا که مدرنیته امري وارداتی است، متولیان حکومتی و فرهنگی ایران همیشه به ظاهر آن توجه کرده اند و به نوعی در ایران جدید، همیشه مظاهر زندگی مدرن وجود داشته است اما روح زندگی سنتی ایرانیان و گذشتهي پرجاذبهي آنان همیشه در پس این مظاهر قابل مشاهده بوده است؛ مثلاً در دوره ي پهلوي اول، رضاخان با انجام اصلاحاتی که از دیگر کشورها آموخته بود سعی کرد زندگی مدرن را در ایران پیریزي کند. البته مدرنیتهي مدنظر او مدرنیتهاي سیاسی بر پایهي تمرکزگرایی حکومتی بود. آبراهامیان در این زمینه میگوید: درواقع قصد او از کارهایی که انجام داد، گسترش سلطه از طریق گسترش قدرت دولت در همهي بخشها بود، از سیاست گرفته تا اقتصاد و اجتماع و ایدئولوژي و میراثی که پشت سر گذاشت محصول فرعی این سلطهگري بود - آبراهامیان، - 141:1388 کارهایی که او در جهت پیش برد منافع سیاسی انجام داد، مظاهر دنیاي مدرن را به طور گستردهاي در کشور بروز داد اما از آنجا که این مظاهر به صورت دفعی و ناگهانی پدید آمده بود فرهنگ ایرانی نتوانست خود را با آن همگام کند و این باعث پدید آمدن شکافی شد که از آن تاریخ تاکنون پیوسته عمیقتر شده است. سرعت این مدرنیزاسیون در دورههاي بعد و در زمان محمدرضا نیز ادامه پیدا کرد. با کارهایی که او انجام داد یکی از مظاهر مهم زندگی مدرن، شهرنشینی، در ایران گسترش بیسابقه یافت. شهرنشینی که همیشه پیامد گسترش طبقهي متوسط بوده است در ایران نیز با شکل گرفتن طبقهي متوسط شکل گرفت اما در دوره ي پهلوي دوم بسیار سریع بود. طبقهي متوسط ایران در این دوره متشکل از 2 طبقهي مجزا