بخشی از مقاله
چکیده
تفکر انتقادی، تفکری است منطقی در جهت بررسی وتجدید نظر عقاید، نظرات، اعمال و تصمیمگیری دربارهی آنها بر مبنای دلایل و شواهد که در قرن اخیر شاهد رقابتهای بسیار فشردهی جوامع در دستیابی به فناوری برتر هستیم. فرد و جامعه مجبورند تلاش کنند که از تکنولوژی جدا نمانند.
موضوع آموزش وپرورش هم از این قاعده مستثنا نیست چرا که دانشآموزان قرن بیست و یکم نمیتوانند عنصری بیاختیار باشند، پس ناگزیر هدفهای نهایی وکلی تعلیم و تربیت باید تغییر یابند و به پرورش شیوهی تفکر انتقادی در افراد به عنوان یکی از هدفهای اصلی تعلیم وتربیت، بیشتر توجه شود. آموزش تفکر انتقادی ما ممکن است باعث پدید آمدن تکنولوژی نوینی در آینده شود که به جای تخریب، بیشتر به سالمسازی بپردازد.
نظریههای شناختی، فراشناختی، ساختگرایی از تقویت و پرورش تفکر انتقادی در فرایند آموزش حمایت میکنند که همهی آنها یادگیری را فرایند ادراک حاصل از تجربه میدانند و معتقدند مجریان، برنامههای درسی، باید موقعیتی فراهم سازند که شاگردان از طریق مباحثهی استدلالی که عمل تعامل وتحلیل را تسریع وتسهیل میکنند، به تفکر انتقادی بپردازند از اینرو این تحقیق بر آنست تا تأثیر تفکر انتقادی را بر آموزش و پرورش مورد مطالعه قرار دهد تا اهمیت آن بیشتر مورد تأکید قرار گیرد.
-1 مقدمه
جهانی شدن رویدادی تاریخی است که از دهه 90 میلادی به منزلهی پدیدهای شگرف در غرب زاده شد. شعاع اثرگذاری این پدیده به همراهی فناوری اطلاعات و ارتباطات شتاب و گستره بیشتری مییابد به گونهای که لایههای عمیقتر اندیشه، رفتار، نگرشها و فرهنگهای ملل را تحت استیلای خود قرار میدهد
فرآیند جهانی شدن به ویژه در قلمرو آموزش و پرورش به طور اجتنابناپذیری متأثر از شرایطی است که در ممالک پیشرفته جهان برای توسعه و استقرار نظام آموزش نوین خود در جهت پاسخگویی به احتیاجات و حوائج منطقهای کلی و به گونهای فراگیر در سطح جامعه جهانی مهیا کردهاند. بدون توجه به چنین واقعیتی درک چگونگی منشاء و سرآغاز و سرانجام تکوین فرایند جهانی شدن آموزش و پرورش میسر نیست
از آنجا که تفکر انتقادی این کار را برای فرد ممکن میسازد تا حقیقت را درمیان به همریختگی حوادث و اطلاعاتی جستجو کند که همه روزه وی، را احاطه میکند و به هدفش که رسیدن به کا ملترین درک ممکن است، دست یابد
متأسفانه علیرغم تأکید و توجه به مساله تفکر در اهداف نظامهای آموزشی و ادعاهای مسئولان متصدیان و مجریان آموزشی، در عمل برای تشویق دانشآموزان در جهت تفکر و به ویژه به کارگیری تفکر انتقادی اراده و انگیزه کافی وجود ندارد. معلمان نیز با وجود اظهاراتی که حاکی از پذیرفتن این فرض است که تفکر انتقادی راه را برای آموزش بیشتر و بهتر به همراه میکند، همواره با شیوههای قالبی و حذف حقایق و ایجاد محیط خشک انضباطی، زمینه رابرای حفظ کردن اطلاعات درسی فراهم میکنند.
آنان این نکته را فراموش کردهاند که حفظ کردن مطالب و انباشتن ذهن دانشآموز از اطلاعات مرتبط و نامرتبط با زندگی واقعی سبب به هدر رفتن هزینهها، امکانات و قابلیتهای افراد میشود. برای آنکه نسلی پویا و تلاشگر داشته باشیم، باید شیوههای قضاوت درباره جامعه و تفکر در مورد زندگی خویش و دیگران را بیاموزند
مدارس امروز متأسفانه به دلیل پیشرفتهای علوم و فنون و براساس بعضی از رویکردهای روان شناختی، توجه خود را بیشتر به انتقال اطلاعات و حقایق معطوف کرده و از تربیت انسانهای متفکر و خلاق فاصله گرفتهاند
اما خوشبختانه در سالهای اخیر روانشناسان و دیگر صاحب نظران از تأکید زیاد مدارس بر انتقال دانش و اطلاعات به دانشآموزان انتقاد کرده و معلمان را بیشتر به پرورش مهارتهای اندیشیدن و تفکر در یادگیرندگان سفارش کردهاند
دراین مقاله ابتدا به تعاریف و تاریخچه مختصری پیرامون تفکر انتقادی پرداخته و سپس در ادامه به تأثیر تفکرانتقادی برآموزش وپرورش پرداخته شده است.
تفکر اوژن وان فانژه، تفکر را توانایی به کار بردن قوای استنباط، تصور و تشخیص به منظور دستیابی به یک نتیجه میداند. یکی از موانع سر راه تفکر این است که انسان در مواقع عادی کمتر فکر خویش را به کار اندازد و نیروی تفکر معمولاً در حالت اضطراری و بحرانی فعال میشود. مادامیکه افراد میتوانند کاری را به روال عادت انجام دهند، قوای فکری آنان به کار نخواهد افتاد و فقط آنگاه که روال عادی کار به هم میخورد یا امکان شکست پیش آید، عمل اندیشیدن انجام خواهد گرفت به عبارت دیگر مغز بشر نوعی ارگان عملکننده در حالت اضطراری است و فقط آن زمان به کار میافتد که نظم موجود قادر به پیشبرد کار نباشد. به دلیل همین جمود شناختی، فرهنگ قالبی و دنباله روی بیچون و چراست که افراد به درک وجود راهحلهای گوناگون برای تسلط بر مشکلات نائل نمیشوند.
تفکر فرآیند جامعی است که به واسطه آن، فرد از نظر ذهنی درون دادههای حسی را با مهارت به کار گیرد و از آنها برای فرمولبندی افکار، ارائه دلیل و یا قضاوت استفاده میکند. به عبارت دیگر تفکر فرآیند ذهنی پیچیدهای است که شامل ادراک، یا یادآوری دانش، پردازش آگاهانه اطلاعات و سازماندهی مجدد ساختارهای ذهنی به منظور ارائه مفاهیم شخصی براساس تجربه خود شخص میباشد و نیاز به مهارت خاص دارد.
-2 تفکر انتقادی - thinking Critical -
ازنظر لغوی، واژه critical از واژه یونانی kritikos به معنی پرسش کردن درک و توانایی تحلیل گرفته شده است و همچنین با واژه های criticism، criteria مترادف است. همهی این کلمات به فرایند استدلال، ارزیابی وقضاوت دلالت دارند که در نهایت موجب ارتقای تفکر میشوند. تاریخچه تفکر انتقادی به زمان سقراط باز میگردد. او با گفتگویهای خود به افراد نشان میداد که معانی مغشوش، شواهدناکافی و باورهای متناقض، غالباً در لفاظی های پر طمطراق اما بسیار پوچ نهفته است
پس سابقه تفکر انتقادی به آغاز فلسفه برمیگردد یک حوزه بنیادی در فلسفه که به پرورداندن تفکر عقلانی به منظور هدایت رفتار متمرکز بوده است.
با توجه به تنوع دیدگاه ما در زمینه تفکر انتقادی، تعاریف متعددی نیز از آن ارائه شده است. از جمله پاسکارلاوترتزینی - 1991 - تفکر انتقادی را به منزله یک ردیف از تواناییهای کلی فرد در انجام امور مانند تعریف مسائل محوری، فرضیهسازی در یک بحث، تشخیص اهمیت روابط، استنتاج، استنباط، تفسیر نتایج حاصل از شواهد معتبر و نیز ارزشیابی انتقادی داشته اند.
انز نظر پل واسکروین - 2007 - تفکر انتقادی فرایند خردمندانه، فعال، تأمل، استدلال یا تبادل نظر، به منظور هدایت کردن باور و عمل میباشد. تفکر انتقادی از طریق بکارگیری مهارتهای تحلیل، ارزیابی و بازسازی ماهرانه تفکر، تفکر را بهبود بخشیده، تقویت میکند و یادگیرندگان را قادر می سازد تا اندیشه درست را از غلط، واقعی را از غیرواقعی و نظرات عمیق را از سطحی تشخیص و تمیز دهند
از نظر پل، تفکر انتقادی دارای دو سطح از مهارتها و تمایلات است. در سطح پایینتر فرد سطح پایهای از مهارتهایی را دارد و می-تواند دادهها را تفسیر و ارزشیابی کند، اما در سطح بالاتر، هم مهارت بالاتری دارد - سؤال معنادار مطرح میکند، فرضیهسازی میکند و فرضیه خود را آزمون میکند - و هم، دارای تمایل قوی برای به کار بردن این مهارتها در محل زندگی روزمره است و مسائل زندگی را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار میدهد به عبارت دیگر، انگیزه زیادی برای روشنگری، اعتبار و عدالت دارد
پژوهشگران و صاحبنظران علاوه بر توصیف و تبیین فرایند تفکر انتقادی، به بررسی ارتباط این نوع تفکر با تفکر خلاق، تفکر منطقی، فراشناخت و حل مسئله پرداخته اند.
برای مثال لومتردانی - 1995 - معتقد است حل خلاقانه مسئله به رشد مهارتهای تفکر انتقادی کمک میکند، جانسون - 2000 - تفکر خلاق را تکمیل کننده تفکر انتقادی و پل - 2005 - خلق یک فکر جدید را پیچیدهتر از تجزیه و تحلیل یا ارزشیابی انتقادی میداند. تفکر منطقی و فراشناخت نیز از راهبردهای تفکر انتقادی به حساب میآیند - لیپمن، 1988، تاما، 1989 بهنقل از حسینی، . - 1388 بنابراین تفکر دارای ابعاد مختلفی میباشد - خلاق، منطقی، انتقادی - که با یکدیگر در تعاملند و رشد هر بعد به توسعه و گسترش بعد دیگر کمک میکند.
»تفکر مستدل وتیز بینانه دربارهی اینکه چه چیزی را باور کنیم وچه اعمالی را انجام دهیم.« - انیس، . - 1985 »ارزیابی تصمیمات از راه وارسی منطقی ومنظم مسائل، شواهد، و راه حلها.
»تفکر انتقادی عبارت از آزمودن و بررسی قابلیت کارآیی راهحلهای پیشنهاد شده است.« - لیندزی، هال و تامسون - 1987 »تفکر انتقادی تصمیمگیری عقلانی است درباره این که چه چیزی را باید باور کرد و چه چیزی را نباید باور کرد.
-3 اهداف تفکر انتقادی
یکی از اهداف نهایی تعلیم و تربیت انتقادی، آمادهسازی شهروندانی آگاه و انتقادی برای مشارکت فعال در جامعه است. بر این اساس، پرورش مهارتهای تفکر انتقادی به عنوان یکی از اهداف بنیادی نظامهای آموزشی اعم از مدارس و دانشگاهها تلقی میشود
در دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری کسب مهارتهای تفکر انتقادی به ضرورتی غیرقابل انکار در بازار کار، رویارویی یا سؤالات مادی و معنوی، ارزیابی دیدگاهها، خطمشیهای افراد، مؤسسات ونهایتاً مواجهه با مشکلات اجتماعی تبدیل شده است
گیلفورد وهمکاران - 2004 - بر این باورند که ضرورت پرورش مهارتهای تفکر انتقادی از طریق برنامه ی درسی به یکی ازعمدهترین مقاصد مربیان تربیتی کشورها تبدیل شده است. در کتاب »چگونه فکر میکنیم« "جان دیویی" ازتفکر انتقادی به نام قضاوت معلّق یا تردید سالم نام برده شده است . - 1982 - جان دیویی در بحث هایش بعضی از کیفیت های تفکر منطقی را که ممکن است تفکر انتقادی را توصیف کند، برشمرد. »او تفکر منطقی را شامل بررسی فعال، پایدار و دقیق هر عقیده یا دانش می داند
« برونر . - 1984 - تفکر انتقادی رایک فرایند شناختی معرفی میکند که فرد در این فرایند با بررسی دلایل و تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده به نتیجهگیری از آنها به قضاوت و تصمیمگیری میپردازد - انیس، . - 2005 نیز تفکر انتقادی را تفکر اندیشمندانه، استدلالی و منطقی که متمرکز بر تصمیمگیری بهرهوری عقاید و اعمال است، تعریف میکند. تفکر انتقادی نوعی فرایند، قضاوت خودتنظیم و هدفدار است که سبب حل مشکلات و تصمیمگیری مناسب در فرد میشود
تفکر انتقادی، توانایی پذیرش مسئولیت پیامدهای تفکر خویش است - پائول، . - 1994 این نوع تفکر، ماورای توانایی حل مشکل بوده از طرفی به تفکر سمت و سوی فلسفی میدهد و از طرف دیگر یک فرایند شناختی است که توسط استدلال و تفکر انعکاسی صورت میپذیرد.