بخشی از مقاله
چکیده
در این مقاله روش های ایجاد تفکر انتقادی در دانش آموزان بررسی می شود و هدف نویسندگان از این نوشتار ارائه راهکارهایی از نظر اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت در جهت پروراندن دانش آموزانی با تفکر انتقادی و خلاق در کلاس های درس است. برای رسیدن به چنین هدف هایی باید به کودکان فرصت داد تا خودشان افکار و اندیشه های خود را کشف کنند. ایده های خود را در قالب واژه ها بیان کنند آنان نیاز دارند که خود را به عنوان افرادی توانا متفکر و با احساس کشف کنند. نویسندگان در مقاله ابتدا تعریفی از مهارت انتقادی ارائه داده و سپس عوامل بسترساز تفکر را شرح داده اند که معلمان می توانند با آگاهی از این عوامل بسترساز بین محتوا و فرآیند تدریس و همچنین بیت سخنرانی و کنش متقابل تعادل ایجاد کرده و فضای کلاسی را به گونه ای سازماندهی دهند که دانش آموزان بتوانند مهارت تفکر را در خود ایجاد نمایند. بدین منظور معلمان باید مراحل زیر را در روش تدریس خود بکار گیرند تا : الف - درک و فهم مسئله ب - دست ورزی اطلاعات ج - کاربست اطلاعات داوری شده د - ارائه بازخورد و راهبرد های تکمیلی. در پایان راهکارهای عملی برای رسیدن به تفکر انتقادی در کلاس درس پیشنهاد شده است. امید است معلمان کلاس های درسی را به گونه ای طراحی کنند که دانش آموزان از حفظ طوطی وار مطالب دوری جسته و مطالب را به به صورت مفهومی یاد گرفته و با دید انتقادی صحیح به مسائل بنگرند.
واژههای کلیدی:تفکر، تفکر انتقادی، روش های آموزش تفکر انتقادی
مقدمه
تفکر یکی از سه جنبه ی مهم شناخت - ادراک، یادگیری، تفکر - می باشد. تفکر، عملی ذهنی است و زمانی مطرح می گردد که انسان با مسئله ای مواجه است و خواستار حل آن است. در این هنگام در ذهن، تلاشی برای حل مسئله آغاز می گردد که این تلاش ذهنی را، تفکر می نامند.یکی از توانایی های فکری ارزنده ای که دانش آموزان باید در مدارس کسب کنند این است که شنیده ها، خوانده ها، اندیشه ها و اعتقادهای مختلفی را که در زندگی با آنها روبه رو می شوند ارزشیابی کنند و درباره آنها تصمیم های منطقی بگیرند. این توانایی ارزنده تفکر انتقادی - تفکر نقادانه - نام دارد. این روزها تفکر انتقادی به طور فزآینده ای مورد توجه قرار گرفته است، زیرا ما همواره با مقدار زیادی اطلاعات گمراه کننده، تبلیغات تجاری و سایر انواع تبلیغات روبه رو می شویم که باید سبک و سنگین کنیم و سره را از جدا کنید متخصصان بزرگ تعلیم و تربیت با تاکید بر اهمیّت تفکر، پرورش آن را یکی از هدف های اصلی تعلیم و تربیت می دانند. بر این اساس، نظام آموزشی باید، به جای انتقال صرف اطلاعات به دانش آموزان، موقعیّت های مناسب برای پرورش فکر کودکان فراهم آورد.
به دلیل اینکه مدرسه جایی است که تعلیم و تربیت رسمی در آن جریان دارد، از این رو، باید محیطی باشد که پرورش فکر و شکوفایی اندیشه شاگردان را موجب شود. متأسفانه، بر اثر گسترش و توسعه مدارس و نظارت ضعیف بر آنها، عاداتی نامطلوب بر دارسم حاکم شده است. حتی گاهی بسیاری از مربیان و معلّمان بر ضرورت حفظ این گونه عادات پا فشاری می کنند .ساکت نگاه داشتن شاگردان و مجبورکردن آن ها به تکرار مطالب، زمینه ی تعلیم و تربیتی را فراهم می کند که نه تنها تشویق شاگردان به فکر کردن در آن جایی نخواهد داشت، بلکه حتی گاهی در ذهن معلّمان نیز این باور را تقویت خواهد کرد که فکرکردن نظم جریان آموزشی را به هم خواهد زد. اگر نظام آموزشی بخواهد تحولی اساسی در روش های خود به وجود آورد، باید در نظر داشته باشد که یکی از مهمترین مسائل، تجدید بنای اندیشه ها و باورهایلّممعاست. علّت شکست و ناکامی اکثر معلّمان در مقابل نوآوری های آموزشی، به ویژه روش های پرورش تفکر، باورهای غلط و از پیش ساخته آنان است که بر اثر تکرار، در طول سال های متمادی، در آنان تثبیت شده است.
پیشینه
پرورش تفکر انتقادی ، ایده جدیدی نیست . با پژوهشی در پیشینه آموزشگاه ها درمی یابیم که برای تفکر انتقادی در آکادمی افلاطون ، قرن چهارم پیش ازمیلاد توجه وافری می شده است . دانشمندان تعلیم و تربیت امروزی به نقش آفرینی مجدد تفکرانتقادی وقوف یافتند که انقلاب انفورماتیک ودنیای ساخت ریزپردازنده ها - رایانه های کوچک - به ضروری نبودن نگه داشت اطلاعات زیاد درحافظه انسان صحه گذاشتند . امروز، اعتقادبراین است انباشت اطلاعات گوناگون به صورت خام درحافظه ضروری نیست ، بلکه باید فضایی درذهن ایجاد کرد تا اطلاعات دریافتی به خوبی پردازش یافته و عصاره آن در حافظه ثبت و ضبط گردد.
ازاوایل دهه 1370 نهضتی درکشور علیه حافظه پروری و روش های تدریس غیر فعال پدید آمده است . و روز به روز طرفداران شیوه های جدید آموزش ، که تفکر انتقادی هم جزو آن هاست ، افزون تر می گردند. درکشورهای اروپایی ، به ویژه درایالات متحده آمریکا نهضت اصلاحگری درشیوه های آموزش ازحدود دو دهه پیش ، یعنی از سال 1980 به این سو شروع شده است . برای مثال ، درنظام دانشگاهی کالیفرنیا ، دانشجویان وظیفه دارند پیش از فارغ التحصیلی درسی درباره تفکرانتقادی بگذرانند . کالج » آلورنو « درایالت ویسکانسین بانوآوری هایی دربرنامه درسی خودکه درآن شاگردان رشته های مختلف مهارت های مربوط به تجزیه وتحلیل وارتباط را می آموزند.
توجه سراسر کشور را به خود جلب کرده است. وحتی دردوره ابتدایی میتو لیپمن برنامه ای درزمینه » فلسفه برای بچه ها « است که هدفش کمک به دانش آموزان دربالابردن مهارت ها و نگرش های پایه ای لازم برای پرسش ها و تفکر تحلیل است . و.ل.کوباوک .فرانکلین درمقاله » ضرب وتقسیم : مفهوم سازی ومعناکردن « این سؤال رادرباره ی آموزش ریاضیات طرح می کنند : » اگرضرب وتقسیم به صورت واقعیت ها و دستورالعمل هایی تدریس و آزمون شوند وبدون هرگونه سؤالی به حافظه سپرده شوند وبرای پاسخ دادن به پرسشهایی که فقط به دنبال عدد هستند ، چه جایی برای تشویق دانش آموزان برای تفکر انتقادی باقی می ماند .
تعریف مهارت
در فرهنگ دهخدا به معنی زیرکی و رسایی در کار و استادی و زبردستی آمده است. مهارت قابلیت یادگیری است یا به زبانی دیگر استعداد انجام دادن یا پیش بینی نتایج با حداقل صرف زمان و انرژی است و ماهر فردی است که مهارت را با اطمینان نسبی و با صرف حداقل انرژی اجرا نماید.
تعریف تفکر
یکی از اعمال ذهنی بشر است که با بکارگیری آن بشر توان شناخت و یا تحلیل مسائل به صورت تجربی و استدلالی را خواهد داشت. آنچه مسلم است این است که استفاده از هر ابزاری چه مادی و چه مجازی دارای اصول و قواعد خاص خود می باشد تا استفاده کننده را در صورت پیروی از آن و هدفی مطلوب و شایسته صرف هزینه برساند. فکر نیز از این قاعده مستثنی نیست و به بکارگیری صحیح و هدفمند از فکر، تفکر گفته می شود. ویناک در کتاب روانشناسی تفکر، تفکر را چنین تعریف می کند. تفکر سازمان دادن و تجدید سازمان در یادگیری گذشته جهت استفاده در موقعیت فعلی است.ایسون تفکر را فرآیندی رمزی و درونی می داند که منجر به یک حوزه شناختی می گردد که نظام شناختی متفکر را تغییر می دهد.
تعریف تفکر انتقادی
توانایی تفکر انتقادی مهارتی است که باید آموخته شود و به معنی تفکر صحیح برای ارزیابی مسائل است. تفکر انتقادی در واقع روشی است که با بررسی اطلاعات داده شده به قضاوت در خصوص درست یا غلط بودن آنها می پردازیم. بهترین شیوه آموزش تفکر انتقادی به کودکان ، این است که به آنها کمک کنیم علت و معلول ها را بشناسند، آنها باید یاد بگیرند چگونه اطلاعات لازم را بدست آورند و از این اطلاعات استفاده کنند.برای یاد گرفتن تفکر انتقادی نیاز به تمرین و تجربه است.
نظریات علمی موجود درباره تفکر انتقادی
نظریههای شناختی، فراشناختی و ساختنگرایی، از تقویت و پرورش تفکر انتقادی در فرایند آموزش حمایت میکنند - شعبانی، . - 1382نظریهپردازان شناختی، به شاگردان در فرایند یادگیری همچون پردازشکنندگان فعال اطلاعات مینگرند؛ کسانی که تجربه میکنند و برای حل مسائل به جستوجوی اطلاعات میپردازند، در ساختار ذهن خود آنچه را که برای حل مسائل جدید مفید تشخیص میدهند به کار میگیرند و به جای این که به طور انفعالی تحت تأثیر محیط قرار گیرند فعالانه انتخاب، تمرین، توجه یا چشمپوشی میکنند. به همین دلیل، شناختگرایان موقعیت یادگیری را یکی از مهمترین عوامل در فرایند یادگیری میدانند.از دید فراشناختی، دانشآموز باید بر فرایند ذهنی خود نظارتی فعال داشته باشد و فعالیتهای ذهنی خود را تنظیم و بازسازی کند. حتی برخی بر این باورند که تواناییها و مهارتهای شناختی و فراشناختی در حدود سنین پنج تا هفت سالگی شروع به رشد میکنند و در تعداد زیادی از شاگردان از رشد قابل ملاحظهای نیز برخوردارند.
یکی دیگر از نظریههای حامی تفکر انتقادی، »نظریه ساختنگرایی« است که خود ریشه در تفکر شناختی دارد. پایههای فلسفی چنین رویکردی بر »اصل خطاپذیری معرفتشناسی« استوار است.ساختنگرایان نیز همچون روانشناسان شناختی یادگیری را فرایند ادارک حاصل از تجربه میدانند و معتقدند، مجریان برنامههای درسی باید موقعیتی فراهم سازند که در آن، شاگردان از طریق مباحثه استدلالی که عمل تعامل و تحلیل را تسریع و تسهیل میکند، به تفکر انتقادی بپردازند.عوامل بستر ساز تفکر الف : دانش: اگر فرد درباره ی چیزی که می خواهد بیاندیشد ادراک یا دانشی نداشته باشد قادر به تفکر و تجزیه وتحلیل آن موضوع نخواهد بود و به همین دلیل درباره ی هر موضوعی که می خواهیم در کلاس از این روش استفاده کنیم باید دانش آموزان راجع به آن اطلاعاتی داشته باشند و در غیراین صورت لازم است این اطلاعات یا منابع و راه های کسب آن ها را به شاگردان بگوییم و با آن ها آشنا کنیم.