بخشی از مقاله

چکیده

غم، اندوه درونی در دل سالک است که در مراحل و مدارج مختلف عرفان به تناسب شرایطی که عارف در آن واقع میشود هم چون مراتب خوف، قبض، هیبت، عشق و هجران بر قلب او وارد میشود. شادي نیز حالت درونی عمیق دیگري است که واردهاي از حق بر عارف است که معناي واقعی آن در آخرین مرحله سلوك و بقا درحضرت دوست براي عارف معنا پیدا میکند اما از ابتداي سلوك تا این مرحله رجا و امید به رسیدن، بسط، انس، عشق و وصل - بقا - عوامل ایجاد شادي در عارف است.

در این پژوهش، به تحلیل تقابل این دو مفهوم در غزلیات عطار پرداخته شده است که نشان میدهد این دو مفهوم نه تنها ناقض یکدیگر نبوده بلکه گاهی هم معنا و مترادف با هم قرار میگیرد. عطار بر مشرب خوشدلی هم چون سایر هممکتبان خود از جمله ابوسعیدابوالخیر و مولوي اصالت را به شادي میدهد و در غزلیات عرفانیاش غم عشق مقدمه شادي و همواره خوشایند شاعر است و در مفهوم والاتر غم، شادي حقیقی معنا میشود. در غزلهاي قلندري او از غم سخنی به میان نمیآید و او با درك شادي حقیقی، تنها به این جنبه از تقابل غم و شادي میپردازد.

کلیدواژهها: غم، شادي، تقابل غم و شادي، غزلیات عطار

مقدمه

غم و شادي از جمله حالتهایی است که در طول مسیر عرفان به تناسب تجربههاي متفاوت عرفانی بر سالک عارض میشود. غم در دیدگاه عطار یک مرحله یا مقام عرفانی نیست بلکه حالتی است که ممکن است در تمام مراحل سلوك همراه سالک باشد. عشق و دوري از معشوق، عطار را در غم و اندوهی خوش فرومیبرد که سبب پاك شدن قلب او و عاملی موثر در راه رسیدنش به مقام فنا و منتهاي درجه عرفان می شود؛ سالک هر چه در مراتب عرفان پیشتر می رود نوع اندوه و عوامل ایجاد آن متفاوت میشود؛ بیشتر غم عارف ناشی از خوف، قبض، هیبت، عشق و هجران است.

شادي نیز حالت درونی عمیقی است که همچون غم واردهاي از حضرت حق بر قلب سالک است. رسیدن به سرمنزل حقیقت و امید به وصل معشوق، شادي و نشاطی براي عارف به ارمغان میآورد که در جریان سلوك، انگیزه تحمل بلاها میشود. عطار معتقداست بالاترین درجه شادي با وصل و بقا در حضرت دوست فراهم میشود و از جمله عوامل ایجاد این شادي را، امید به وصل معشوق، کشف و شهود عرفانی - بسط - ، انس با معشوق ازلی، عاشق شدن و وصل و بقا میداند.

براساس این تعاریف، غم و شادي دو موضوع عرفان هستند که مقابل هم قرار میگیرند؛ بررسی و تحلیل تقابل و نحوه قرار گرفتن آنها درکنار هم دیگر در غزلیات عطار موضوع این پژوهش است. در اکثر پژوهشهاي پیشین درباره این موضوع لغمل و لشاديل از دیدگاه مولوي بررسی شده است که اغلب آنها به بررسی یک جنبه از این دو مفهوم و یا بررسی جداگانه هرکدام از آنها پرداخته شده و علل و عوامل حزن یا خوشدلی در آثار مولوي تحلیل شده است؛ در پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل تقابل این دو اصطلاح در کنار هم در غزلیات عطار میپردازد.

غم

غم حالت درونی در دل سالک است. این واژه در لغت به معنی اندوهگین شدن است اما حقیقت آن در عرفان تالم باطن است برآن چه گذشته است - «گوهرین، - 205/4 :1380 وافسوس و اندوه است نسبت به مافات و آن چه واقع نشده یا امکان وقوع آن نبوده است سجادي، غم یک مرتبه یا مقام سلوك نیست بلکه حالت درونی عمیقی است که در مراتب مختلف بر وجود سالک عارض میشود و در هر مقام و منزلتی علت به وجود آمدن آن متفاوت میشود اما ثمره مهمی که حزن و غم براي سالک به دنبال دارد زدودن قلب و تزکیه نفس است که سبب میشود سالک حجابها و موانع رسیدن به حقیقت را از خود دور کند و به مرتبه فنا گام بگذارد ]»و[ اندوه، دل ]را[ پاك کند از پراکندگی و غفلت، و حزن از اوصاف اهل سلوك باشد.

در قرآن کریم آنان که راه هدایت را یافتهاند نسبت به گذشتهاي که آن را از دست دادهاند محزوناند »تولوا و اعینهم تفیض من الدمع حزنا الا یجدوا ماینفقون یعنی بازگشتندو چشمان ایشان اشک اندوه میس ریزاند ودرباره شخصیت پیامبر اکرم - ص - گویند: پیوسته اندوهگن بود و دایم به فکرت بودي -  و از قول ایشان نقل کردهاند که »هیچ چیز نبود کی به بنده مومن رسد از دردي یا اندوهی یا مصیبتی یا رنجی الا که بدان، ایشان را کفارتی باشد از گناه آدر کتب عرفانی غم از دو جنبه مورد توجه قرارگرفته است یکی نگرانی به مسایل دنیایی که مذموم شمرده شده و اندوه آخرت که ستوده شده است و اندر حزن بسیار سخن گفتهاند و بیشتر برآنند که اندوه آخرت محمود بود اما اندوه دنیا ناستوده بود.

اما به حزن به عنوان یک اصطلاح مهم عرفانی اهمیت بسیاري داده شده است و آن را از مدارج بالاي عرفان دانستهاند. در رساله قشیریه در اهمیت حزن آمده است که »اندوهگین در ماهی راه خداي چندان ببرد که بیاندوهی به سالهاي بسیار نبرد عطار در تذکرهالاولیا از زبان خرقانی چگونگی به وجود آمدن حزن آمده را آن میداند که همه جهد آن کنی که در کار او پاك روي و چندان که بنگري دانی که پاك نهاي و نتوانی بودکه اندوه او فروآیدهم چنین به نسبت سالکان مبتدي، متوسط و منتهی، حزن را به سه دسته تقسیم کردهاند: مبتدیان چون هنوز گفتار حجابند به علت تفریط در اعمال یا تاسف بر ایام گذشته خویش که صرف لهو و لعب شده است پیوسته در اندوهند.

متوسطان چون هنوز در مقام تفرقهاند و به درجه جمعالجمع نرسیدهاند گرفتار حزناند. درجه سوم که به خاصان حق تعلق دارد از آن جا که گاهی گفتار فسخ عزایم با خاطر اختیار و یا غلبه شهوت هجوم معرفت که همه از جانب االله است میشوند بر ایشان تحزن یا حزنی آمیخته با تکلف پیش میآید و این تحزن تا وقتیست که به مقام تمکین نرسیدهاند از آن جایی که غم و اندوه یک حالت درونی است به نسبت منازل و مراتبی که عارف در آن قرار میگیرد تغییرات روحانی و روانی که با آن مواجه می شود و علل و عوامل به وجود آورنده غم متفاوت میشود؛ خوف، قبض، هیبت، عشق و هجران مهمترین عوامل غلبه غم بر قلب سالک است.

خوف و غم

خوفی که سبب شکل گیري حزن در عارف میشود ازجمله مقامات سلوك است که سالک در مراحل ابتدایی سلوك درآن قرار میگیرد. خوف در لغت به معنی ترسیدن است و نزد ارباب سلوك»شرم از معاصی و مناهی و تالم از آن است براین اساس روندهاي که در ابتداي راه سلوك قرار دارد نسبت به گذشته و اعمال خود ترس و واهمهاي دارد که این ترسها، غم و اندوهی در دل او ایجاد میکند اما این ترس از گذشته و نگرانی نسبت به آینده و مراحل ناشناخته پیشرو نه تنها بازدارنده سالک نیست بلکه خوف تیرگیهاي انباشتهاي است که دارندهاش را سرگردان میسازد و وامیدارد که پیوسته رهایی بجوید سراج طوسی،  و عرفا معتقدند هیچ چیز میخ شهوات را چون این حالت غم و اندوه نسوزاند.

عطار خوف و خطرهاي رسیده به معشوق را سبب غم می داند:در امید و بیم عشقت هم چو شمع  گاه خندان گاه گریان میزیم فریاد کز غم تو فریادرس ندارم   با که نفس برآرم چون هم نفس ندارم با این همه نا امیدي عشق دل از غم عشق برندارم.

قبض

اما سالک همواره در خوف نمیماند و به مرتبه بالاتر آن یعنی قبض قدم میگذارد »قبض و بسط دو مرتبه از مراتب سلوکند که پس از عبور بنده از حالت خوف و رجا پدید میآید قبض از جمله حالتهایی است که سالک در مواجهه با آن در غم و اندو فرومیرود حقیقت قبض آنست که واردي بر سالک درآید و برقلبش احاطه یابد و دلش را گرفته و افسرده سازد سالکان طریق عشق به میزانی که دل خود را آماده دریافت معارف الهی کرده باشند جلوههایی از حقیقت را در دل خود کشف میکنند که این کشف و شهودهاي میانه راه و حالی که بر قلب عارف وارد میشود - بسط - گذراست و فوت شدن آن - قبض - ، غم و اندوهی براي عارف ایجاد میکند که البته چنین غمی مقدمه و لازمهاي است براي رسیدن دوباره به بسط و به دنبال آن حصول شادي پس از غم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید