بخشی از مقاله

چکیده

یکی از اساسیترین رویکردهای ساختارگرایی، توجه به تقابلهای دوگانه است. این تقابلها که محمل آنها نظام زبان است، ساختارهایی را در دو سویه به ظاهر متباین ارائه میدهند که یک سویه بیشتر در وضعیت مرکزی - اصلی، حقیقی، موجه - قرار میگیرد و سویه دیگر معمولاً در جایگاه حاشیه، گاه انکار و سرکوب میشود و گاه نادیده انگاشته میشود. چنین تقابلهایی همواره در هر نظام انسانی وجود داشتهاند و وجود خواهند داشت و جدالی پیوسته در میان سویههای مختلف برقرار است که در موقعیتهای متفاوت، ممکن است نوع و کیفیت این جدال دچار دگرگونی شود.

در این نوشتار، شعر سیف فرغانی از منظر تقابلهای دوگانه و چگونگی شکلگیری مرکزها و حاشیهها بررسی و تحلیل شده است. با این دیدگاه، مهمترین جنبه شعر سیف انتقادی بودن آن است. همین مسئله باعث شده است که تقابلهای دوگانه و به تبع آنها، مرکزها و حاشیههای شکل یافته در این شعرها در بسیاری از موقعیتها با تقابلهای دوگانه و مرکزها و حاشیههای جامعه همسو و هماهنگ نباشند.

به همین دلیل نیز، در شعرهای سیف، تقابلهای دوگانه در موقعیتهای انتقادی، فراتر از تقابلهای لفظی و صوری عمل میکنند. در تحلیلهایی از این دست، به ناگزیر زمینههای تاریخی و اجتماعی و فرهنگی روزگار سیف نیز در نظر گرفته شده است و آشکار شده است که بافتهای شعری سیف در لایه-های در هم تنیده بافتهای اجتماعی و فرهنگی آن روزگار در هم تنیده شدهاند.

-1 مقدمه

»تقابلهای دوگانه3« یکی از اساسی ترین مفاهیم ساختگرایی است و از نظر ساختگرایان تفکر انسانی بر بنیاد تفاوتها و تقابلها شکل میگیرد؛ تقابلهایی نظیر: زشت/ زیبا، شب/ روز، مرد/ زن و... . همانگونه که در نظام اجتماعی و طبیعی این تقابلها وجود دارد، در آثار ادبی نیز میتوان این تقابلها را یافت.

به عقیده »لوی استروس«، یکی از عملکردهای بنیادین ذهن آدمی، خلق تقابلهاست و تقابلهای دوگانه زیربنای فرهنگ را میسازد. وی معتقد است که ساختار تفکر بدوی بر تقابل استوار است و نیاکان ما با قراردادن اشکال اولیه زبان، گویی طبقهبندی جهان خود را آغاز کردند. این طبقهبندی به شکلی بسیار ابتدایی صورت گرفته است و همواره مبتنی بر »حضور و غیاب« بوده است، روشنایی/تاریکی، بالا/پایین، پوشیده/برهنه، مقدس/نامقدس و... . به باور لوی استروس، مردان و زنانی که پیشاز تاریخ زندگی میکردند، تجربههایشان را حول تقابلهای دوگانه مثبت/منفی - -/+ - سامان میدادند.

مولانا سیفالدین ابوالمَحامد محمد فرغانی، از شاعران قرن هفتم و هشتم هجری است. به جرأت میتوان گفت که سیف فرغانی یکی از بزرگترین شاعران انتقادی ادبیات فارسی است. مفاهیمی که سیف با درونمایههای اجتماعی در آثار خویش بهکاربرده، متناسب با اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان او بوده است. »اشعار او بانگ رسای بیداری است، سرکوبگر ظلم و کفر است و در تزکیه نفس و صفای باطن و تهذیب اخلاق و تقویت نیروی ایمان مردم نقش سازنده و حیاتی دارد

انتقادهای سیف بیشتر جنبه اخلاقی، اجتماعی، سیاسی دارد و همچنین انتقاد از صاحبمنصبان و مشاغل سیاسی و اجتماعی را در برمیگیرد. شعر او ریشه در واقعیات اجتماعی و سیاسی روزگارش دارد که شامل مسائل انتقادی است و سیف در آن اشعار، افراد و مناصب و مشاغل را به باد انتقاد گرفته است و انتقادات او در قالب شکوه و شکایت و پند و اندرز دستهبندی شده است.

1-1 پرسشهای پژوهش

بر این اساس، در این نوشتار میتوان چند پرسش اساسی مطرح ساخت: نخست آنکه تقابلهای دوگانه موجود در بافت زبانی و اجتماعی و فرهنگی دروان سیف فرغانی چگونه در شعر او نمود یافته اند؟ پرسش دیگر آن است که تقابلهای موجود در بافت شعر او چه شباهتها و تفاوتهایی با بافتهای وسیعتر زبانی و اجتماعی و فرهنگی دوران او دارند؟ و در نهایت، این پرسش مطرح میشود که مرکزها و حاشیههای شعر سیف فرغانی چگونه و بر چه اساس و دیدگاهی شکل گرفتهاند؟

1-2 فرضیههای پژوهش

نخستین فرض این نوشتار آن است که تقابلهای شعر سیف فرغانی به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته آن تقابلهایی هستند که متناسب با دیگر تقابلهای موجود در جامعه آن روزگار در شعر او نمود یافته اند و دسته دیگر آن تقابلهایی هستند که مرزها و نحوه تقابلشان تحت تأثیر نگاه و ایدئولوژی و در نهایت، خواست سیف فرغانی دگرگون شده است.

فرض دوم آن است که بسیاری از تقابلهای موجود در شعر سیف فرغانی از یک سو، به سبب ریشه داشتن در سنتهای دیرین ادبی و اجتماعی و فرهنگی، بسیار شبیه به تقابلهای بافتهای وسیعتری هستند که بافت شعری او را نیز در بر گرفتهاند و از دیگر سو، به سبب دیدگاهنسبتاً مستقل و برداشت انتقادی او نسبت به جهانی که با آن مواجه است، بسیاری از تقابلهای موجود در شعر او، به گونهای متفاوت نسبت به تقابلهای بافتهای وسیعتر شکل گرفتهاند.

فرض سوم این مقاله مبتنی بر آن است که مرکزها و حاشیههای شعر سیف فرغانی در اساس، همان مرکزها و حاشیههای شبکههای در هم تنیده اجتماعی و فرهنگی و متنی هستند که، در بسیاری از موارد، به سبب مقاومت و سرباز زدن از وضع موجود و در نهایت، به دلیل موقعیتیابیهای خاص فاعل شناسا - در این جا سیف فرغانی - جا به جاییهایی در وضعیت مرکزها و حاشیهها پدید آورده است؛ به گونهای که آنچه در بافت اجتماعی مرکز شمرده میشود، در شعر و اندیشه او نامرکز شده و به حاشیه رانده شده است.

-2 بحث و بررسی

2-1 تقابل های دوگانه

اصطلاح تقابلهای دوگانه را نخستین بار »نیکلای تروبتسکوی«1 واجشناس روسی مطرح کرد. پس از او این اصطلاح در حوزه وسیعی از نوشتههای نظریهپردازان قرن بیستم، اعم از: نظریههای زبانشناسی و نقدهای ادبی مبتنی بر ساختارگرایی و پساساختارگرایی، انسانشناسی و... استفاده شد. »فردینان دو سوسور بنیانگذار زبانشناسی ساختاری، زبان را نظام تفاوتها دانسته است و میگوید تقابل اجزای مختلف زبان، به آنها هویت میبخشد.

بر این اساس، چنان که بسیاری از اندیشمندان تأکید کردهاند، میتوان گفت که متون ساخته مجموعهای از تقابلها هستند که در کنار هم یک ساختار را شکل میدهند و در شرایط و موقعیتهای مختلف میتوانند به تثبیت یا گاهی بازسازی ساختار یاری برسانند. نکتهای که باید همواره بدان توجه داشت، آن است که این تقابلها در بیشتر موارد، ناپیدا و سربسته هستند و به آسانی و در نگاه نخست نمیتوان به وجود تقابل پی بُرد. آنچه وضعیت را کمی پیچیده تر میکند آن است که در بسیاری از این تقابلها تنها یک جزء تقابل آشکارا ذکر میشود و خواننده میتواند با تکیه بر جزء ذکر شده و نیز به یاری القائات متنی و بافتی، از وجود آن جزء غایب آگاه شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید