بخشی از مقاله
چکیده
وحدت وجود را میتوان یکی از مهمترین گزارههایی دانست که اکثر مکاتب عرفانی و فلسفی به شکلهای مختلفی به آن پرداختهاند، در این نوشتار ابتدا سعی بر آن شده که سیر دیدگاهی وحدت وجود بیان و سپس تقریرهای وارده بر آن را از نقطه نظرهای چندتن از اندیشمندان نامی بازگو گردد. که مشخص میشود این بحث در میان قائلین به اصالت وجود معنا پیدا میکند و در ادامه سر از وحدت وجود و به شکل بارزتر وحدت شخصیه در میآورد.
مقدمه
در باب اینکه نظریهی وحدت وجود، نخستین بار توسط چه کسی مطرح شده است، دیدگاههای مختلفی وجود دارد برخی معتقدند با وجود آنکه ابنعربی از پیشگامان مکتب وحدت شخصی وجود است ولی بنیانگذار آن محسوب نمیشود و این بحث پیش از وی مطرح بوده است
عدهای دیگر معتقدند این بحث به صورت کامل، مشروح و منظم پیش از ابنعربی مطرح نبوده است و او نخستین عارفی است که به شرح و بسط آن پرداخته است
اما در هر حال مراد از وحدت وجود که مورد توجه عرفا و برخی از فلاسفه است، وحدت آن در مفهوم و عالم اندیشه نیست زیرا وحدت مفهومی و ذهنی آن چندان محل اختلاف نیست، بلکه مراد از وحدت وجود، وحدت خارجی آن است. هر شی یک مفهوم ذهنی دارد و یک حقیقت خارجی و وجود نیز از این قبیل است یعنی هم دارای مفهوم ذهنی است و هم دارای حقیقت خارجی.
در بحث اشتراک وجود بیان میشود که مفهوم ذهنی وجود معنای واحدیست، باین معنی که مفهوم ذهنی هستی و وجود در قضایایی از قبیل انسان هست جماد است و... یک مفهوم واحد می باشد.
در بحث حقیقت خارجیه وجود هم در صدد اثبات این هستیم که همانطور که مفهوم ذهنی وجود معنایی واحد است حقیقت خارجیه آن نیز امری واحد میباشد و خلاصه وجود در خارج یک حقیقت بیشتر نیست و این چنین نیست که وجودات متکثرهای که در عالم خارج مشاهده میکنیم از قبیل وجود انسان وجود سنگ و... در خارج حقایق متباینهای بوده باشند ولی بدیهی است که در این جا این پرسش پیش میآید اگر وجود در خارج یک حقیقت واحد میباشد پس این تکثری که در عالم خارج مشاهده میشود ناشی از چیست و اگر فرضا وجود در خارج دارای حقایق مختلف و متباینهای بوده و این تکثرات نیز ناشی از همان اختلاف حقایق وجودات می باشد پس چرا ما در ذهن خود بیش از یک مفهوم از وجود نداشته و همان یک مفهوم است که به تمام ماهیات حمل شده و میگوییم انسان موجود سنگ موجود و...
برهمین اساس عدهای قائل به تشکیک در وجود شدهاند و میگویند گرچه وجود درخارج امری واحد است ولی حقیقتی است قابل تشکیک و با همین تشکیک تکثرات عالم خارج را توجیه مینمایند .
در باب حقیقت خارجیه وجود سه نظریه ابراز شده است:
الف- کثرت و در عین حال متباین بودن وجودات خاصه خارجی: این نظریه میگوید که وجودات خاصه خارجی همه با یکدیگر متباین بوده و هیچ گونه سنخیتی ما بین آنها نیست و طبق این نظر وجود انسان به تمام معنی حقیقتی است مباین و مخالف با وجود سنگ.
ب- وحدتوجود و غیر قابل تشکیک بودن آن: این نظریه منسوب به عرفا است که میگویند وجود در خارج دارای یک حقیقت بیشتر نبوده و اصولا هیچ تکثری چه عرضی و چه از نظر مراتب و چه از نظر شدت و ضعف در ا آن نمیباشد.
ج- وحدتوجود و قابل تشکیک بودن آن؛ به عبارت دیگر وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت: این گروه معتقد هستند که وجود در خارج یک حقیقت بیشتر نیست منتهی همین یک حقیقت چون قابل تشکیک است به صورت مراتب متکثره نمودار میشود ولی این مراتب همه در تمام ذات با یکدیگر شریک میباشند
اقوالی دیگر در باب حقیقت وجود و وحدت یا کثرت آن بیان شده که به قرار زیر میباشد -وجود هر شی عین ماهیت آن هست یعنی مفهوم از وجود هر ماهیتی، عین مفهومی است که از ان ماهیت فهمیده میشود و قهرا در این مذهب وجود دارای مفهوم واحدی نیست و به نحو اشتراک لفظی برای یک یک اشیا و ماهیات به اوضاع متعدده وضع شد چنانچه لفظ شیر، به اوضاع متعدده دلالت دارد بر شیر خوردنی و شیر صحرایی و شیری که اب از آن جاری می شود و در هر یک از این موارد عین آن مورد و معنای مخصوص است لفظ وجود نیزدر هر شئیی که استعمال شده و اطلاق میگردد عین ا آن شیئی است.
طبق این نظر وجود دارای مصداقی در خارج و در ذهن نیست و صرفا در خارج و در ذهن ماهیات متکثره مختلفه متحقق است. این نظر که موافق اکثر اشاعره است مبتنی بر اشتراک لفظی وجود و عدم زیادت وجود برماهیت میباشد قول بعدی: وجود مفهوم واحد است ودرخارج تحقق نداره وکثرت درماهیات موجوده میباشد. به عبارت دیگر وجود امری مصدری انتزاعی ذهنی و اعتبار عقلی است که از تحقق ماهیات اعتبار و انتزاع میشود و ماهیات مختلفه و متباینه در خارج متحققند.
این قول ابتناء به اصالت ماهیت دارد لذا اگر وجود اصیل نباشد جهت وحدت بین هیچ دو امری تحقق نمیگیرد.
قولی دیگری هم بر این اعتقاد است که وجود متحقق و واحد است و کثرت در موجودات یعنی منتسبات به وجود میباشد. یعنی وجود دارای یک مصداق فقط میباشد. - این نظر محقق دوانی است - وجود قائم بالذات و واحد و واجب است و هیچگونه تکثری در آن نیست و موجودات - یعنی ماهیات منسوب به وجود - متکثرند و اطلاق وجود بر حقیقت واجب تعالی بهلحاظ انتساب آنها بهوجود واجب تعالی است و وجود قیامی به ماهیات ممکنه موجوده ندارد و در تقریبی دیگر در همین قول وجود را قائم بذات و واحد و واجب میداند وموجودیت ماهیات ممکنه وجوهریه و عرضیه نیز به وجود واجب تعالی است .
حاصل این قول این است که وجود واحد شخصی و واجب و تکثر در موجودات، به واسطه تکثر ارتباطات و انتسابات ماهیات به واجب تعالی است.
قولی دیگر که مباین با این قول میباشد وجود را دارای مفهوم واحد و در خارج واجد مصادیق متکثر ومتباین میداندکه باهم متباین وهیچ اشتراکی باهم ندارند وحمل مفهوم وجود بر آن مصادیق متباینه حمل عرضی و به تشکیک واختلاف میباشد. - نظرحکما مشا - ماحصل این قول کثرت وجود و موجود میباشد.
قولی دیگر معتقدند که حقیقت وجود متحقق و دارای وحدت تشکیکی و در خارج دارای مراتب کثیره شدیده و ضعیفه میدانند وجمیع مراتب را یک حقیقت خارجیه واحد مشکک رسم مینماید مانند نور محسوس که یک حقیقت واحد است ولی همان حقیقت واحد مراتب قویه، ضعیفیه نور را ترسیم مینماید؛ اما درباره وحدت وجود قرائتهایی مطرح نمودند که به برخی از آنها میپردازیم - وحدت شخصی وجود: به طوری که هستی غیر از واجبتعالی هیچ مصداقی نداشته و هر چه غیر از خداست خیال محض و حباب صرف میباشد
در توضیح این قرائت بیان میشود که مراد از وحدت، وحدت شخصیه باشد و مقصود این باشد که حضرت واجب بالذات شخص واحد منحصر به فرد در وجود است و برای وجود و مفهوم هستی مصداق دیگری نیست و موجودات بسیار از سماء و ارض و جماد و نبات و حیوان و نفس و عقل که در عالم امکان مشهود هستند همه خیالات همان واجب الوجود میباشد و در واقع چیز دیگری نیستند.
هرچند این تفسیر غلط میباشد زیرا علاوه بر اینکه این معنی منافی صریح شرع انور و کفر است و مرجع آن به انکار واجب الذات و نفی مقام احدیت است مخالف با قواعد عقلیه است.
- وحدت سنخی وجود نه شخصی آن: به نحوی که مفهوم وجود مشترک معنوی بوده و مصادیق متعدد آن را در اصل وجود سهیم میباشد و درجه آن از لحاظ شدت و ضعف اختلاف دارند.
در تفسیر این قرائت میتوان گفت که قائلان به این نظر معتقدند که مراتب وجودات از واجب گرفته تا به ضعیفترین ممکنات مثل جسم و هیولی در اصل حقیقت وجود متحد هستند و تفاوت در بزرگی درجه وجود و شئون وجود از علم و قدرت و حیات و کوچکی مرتبه دارند و بشدت و ضعف و نقص و کمال در بهره داشتن از سنخ وجود تمایز و جدایی هم دارند این معنی را در کتب الهیین هم اشتراک معنوی وجود گویند، و هم وحدت سنخیه وجود خوانند.