بخشی از مقاله

چکیده:

همانطور که بار ها ذکر شده است در دوره پست مدرن هر چیزی میتواند به عنوان جاذبه ی گردشگری مورد استفاده قرار گیرد.ساز در موسیقی وسیله ای برای بیان موسیقی و اجرای آن است.هر ملت و قومی با توجه به شرایط فرهنگی،اقتصادی،اجتماعی و اقلیمی خود دارای نوعی موسیقی و سازهای ویژه ای برای اجرای آن موسیقی هستند.ایران نیز نه تنها از این قاعده مستثنی نیست بلکه تعدد و تنوع بسیار زیادی را در این سازها میتوان مشاهده کرد.علاوه بر سازهایی که امروز با نام ملی میشناسیم و تقریبا در همه جای ایران مورد استفاده قرار میگیرند،مانند:تار،سنتور،سه تار،تنبک و غیره و اغلب در جهان نیز منحصر به فردند،در هر کدام از مناطق کشور نیز سازهای ویژه ای را مشاهده میکنیم که حتی برای بساری از گردشگران ایرانی نیز ناشناخته اند.که هر چه از هر سو به طرف مرزهای ایران نزدیک میشویم بکر بودن و تعدد این سازها را بیشتر احساس میکنیم.در این مقاله بر آن هستیم تا با بررسی اجمالی ساز های موسیقی ایرانی به روش توصیفی-تحلیلی مروری بر جاذبه های موجود در سازهای ایرانی به عنوان یک جاذبه گردشگری داشته باشیم.

واژگان کلیدی:ساز ایرانی،موسیقی،گردشگری،ایران.

-1مقدمه:

بازدید از منابع فرهنگی و تاریخی یکی از بزرگترین ، فراگیر ترین و رو به رشد ترین بخش های صنعت گردشگری عصر حاضر است. در حقیقت این چنین به نظر می رسد که گردشگری میراث رشد بسیار سریع تری از سایر اشکال گردشگری مخصوصاً در کشورهای در حال توسعه داشته و باید آن را به عنوان ابزار بالقوه مهمی برای کاهش فقر و توسعه اقتصادی جامعه به حساب آورد. - تیموثی و نیاوپان ، 1390؛12 - .گردشگری فرهنگی، در بعد مفهومی حرکت انسان و جدا شدن او از مکان معمولی سکونت با هدف دیدار از جاذبه های فرهنگی، به دست آوردن اطلاعات و تجربه جدید برای ارضای نیازهای فرهنگی تعریف شده است. - سقایی ، پاپلی یزدی 1386 ، . - 57 بسیاری از اندیشمندان حوزه گردشگری گردشگری فرهنگی وگردشگری میراث را دو بخش مکمل ومتداخل در یکدیگر می دانندبه طور کلی از بسیاری از موارد مقصود از گردشگری میراث همان گردشگری فرهنگی است وبالعکس.قسمت عمده ای از منابع گردشگری فرهنگی شامل سایت های تاریخی وبناهای باستانی می شود.

اما امروزه با اهمیت ویژه ای که اکثر ملت ها وبرخی از دولت ها به مسئله حفظ وحراست از میراث فرهنگی ناملموس خود"میراث معنوی" دارند این گونه از میراث نیز به جاذبه های فرهنگی وگردشگری کشور ها تبدیل شده است. لازم به ذکر است که همین میراث معنوی کشورها امروز به بخش پیشرو آمیخته های فرهنگی در بازرایابی گردشگری تبدیل شده اند و اهمیت به آنها موجب به وجود آمدن سرفصل های نوینی در ادبیات گردشگری شده است.فرهنگ زنده بخش مهمی از گردشگری میراث در کشورهای کمتر توسعه یافته است. چشم اندازهای کشاورزی، سبک های زندگی زراعتی، هنرها و صنایع دستی، روستاها، زبان ها، سنت های موزیکال، رسوم معنوی و مذهبی و سایر عناصر چشم انداز فرهنگی، جذابیت های فراوانی، برای گردشگری در کشورهای کمترتوسعه یافته به وجود می آورند. شالیزارهای برنج، فنون زراعت معماری سنتی و مصالح ساختمانی ، لباس و پارچه های ظریف، غذاهای غریب موسیقی، آئین ها و مراسم پر شور و حرارت، رایحه و طعم های غیر معمول همه بخش از این جذابیت ها هستند.

-2اهمیت ساز شناسی در فرهنگ:

پیوند موسیقی با صدا موجب میشود آن را از انتزاعیترینِ هنرها بدانند. در این میان سازها نه تنها به عنوان ابزارهای تولید صدا، بلکه تعیین و تجسم موسیقی نیز محسوب میشوند. از این رو مطالعه سازها یکی از موضوعاتی است که از ابتدا در اتنوموزیکولوژی مورد توجه بوده است. برونو نتل از مطرحترین چهرههای اتنوموزیکولوژی، موضوعات قابل بررسی در موسیقیشناسی قومی را ذیل پنج عنوان -1» پیدایش یا مراحل ابتدایی تکامل موسیقی -2 رابطه موسیقیهای غیرغربی در هر سطح فرهنگی با موسیقی غرب -3 سیستمهای تنال - 4 موسیقی و اساطیر -5 سازها و سیستماتیک آنها دستهبندی میکند.« - مسعودیه، - 16 :1383 آلن مریام، نویسنده کتاب »انسانشناسی موسیقی« نیز معتقد است در بررسی یک فرهنگ موسیقایی علاوه بر خود موسیقی باید به شش نکته زیر نیز توجه کرد: -1 سازها -2 کلام آوازها -3 چگونگی و طبقهبندی محلی موسیقی -4 نقش و موقعیت موسیقیدان -5 عملکرد موسیقی در رابطه با سایر جنبههای فرهنگی -6 موسیقی به عنوان یک فعالیت اجتماعی خلاق« - نتل، - 16 :1365مطالعه سازها یا » سازشناسی« به عنوان یکی از موضوعات موسیقیشناسی قومی مورد توافق تمامی صاحبنظران این علم است.

اهمیت سازشناسی تا آن حد است که نتل میگوید »پژوهش درباره سازها در حقیقت بیش از حد انتظار اتنوموزیکولوژی جالب است، و ضروری است که هر پژوهنده فرهنگ موسیقایی برای این جنبه از تحقیقات، حتی به قیمت از دست دادن سایر جنبههای زندگی موسیقایی، اهمیت ویژهای قائل شود.« - نتل، - 168 :1365در حقیقت سازشناسی در اتنوموزیکولوژی از کانونهای اصلی مطالعات این رشته محسوب میشود. مسعودیه پس از تاکید بر اهمیت سازشناسی مینویسد »سازشناسی در درجه اول سازهای موجود در همه فرهنگها را بررسی میکند ... سپس بر منابع و ماخد موجودی تکیه میکند که در آنها ویژگیهای سازهای با استفاده از تشریح آیکونوگرافی و تصاویرشان مشخص شود - «مسعودیه، - 227 : 1383 او در ادامه میگوید »بررسی تکنیک اجرایی ساز ...، اهمیت ساز در یک فرهنگ موسیقی، اهداف استفاده از ساز، چگونگی نقل انتقال ساز از فرهنگی به فرهنگ دیگر و - «... همان - نیز در سازشناسی مورد بررسی قرار میگیرند.

سازشناسی در ابتدا بیشتر رویکردی توصیفی داشت و به توصیف اجزاء ساز و شیوههای اجرای آن میپرداخت. مهمترین دستاورد رویکرد کلاسیک سازشناسی »نظام های طبقهبندی سازها« هستند که از جمله آنها می توان به نظام ویکتور ماهیلون، فرانسیس گالپین و زاکس- هورن باستل اشاره کرد.در ایران نیز کارهایی انجام شده است که میتوان آنها را در زمره کارهای کلاسیک سازشناسی قرار داد که از آن جمله میتوان به کتاب های »سازشناسی - 1379 - « نوشته پرویز منصوری، »سازهای ایران - 1383 - « اثر محمدتقی مسعودیه، »سازشناسی ایرانی - 1386 - « کار مشترک ارفع اطرایی و محمدرضا درویشی و »سازشناسی موسیقی ایران - 1387 - « به قلم محمد سریر و بهروز وجدانی اشاره کرد. همچنین برخی از کتابهایی که درباره موسیقی ایران، توسط اتنوموزیکولوگهای غیر ایرانی نیز نوشته شده به این موضوع پرداختهاند مانند کتاب »سنت و تحول در موسیقی ایرانی - 1383 - « اثر ژان دورینگ و »موسیقی کلاسیک ایرانی - 1377 - « نوشته الا زونیس. اما بدون شک مهمترین اثری که در این زمینه به فارسی منتشر شده است کتاب »دایرهالمعارف سازهای ایران« نوشته محمدرضا درویشی است که تا کنون دو جلد از آن منتشر شده است.

در سالهای اخیر، گرایش جدیدی در سازشناسی ظهور کرده است که از آن با عنوان »سازشناسی فرهنگی« یاد میشود. سازشناسی فرهنگی را میتوان مطالعه سازها در بستر فرهنگ دانست. بر خلاف سازشناسی، سازشناسی فرهنگی بیش از آنکه در پی توصیف ساختمان و شیوه اجرای سازها باشد سعی میکند به درک جایگاه ساز در فرهنگ و نیز بررسی و تحلیل آنچه پیرامون سازها در جریان است از دریچه فرهنگ بپردازد. به زبانی میتوان گفت سازشناسی بیشتر به موسیقی شناسی تمایل دارد و سازشناسی فرهنگی به انسانشناسی. رگه های اولیه این نگاه را میتوان در آثار کلاسیک اتنوموزیکولوژی نیر یافت؛ برای نمونه، میتوان به مطالعات کورت زاکس اشاره کرد که با استفاده از تشابهات سازها، به بررسی اشاعه عناصر فرهنگی در جوامع میپردازد و نتیجه می گیرد کلیه سازهای موجود در جهان از دو مرکز فرهنگی - مصر- بینالنهرین و دیگری چین باستان - سرچشمه گرفتهاند.

در سازشناسی کلاسیک، مجموعه سازها مستقل از فرهنگی که به آن وابستهاند، مورد مطالعه قرار میگیرند؛ این موضوع خصوصا در طبقهبندی سازها به عنوان یکی از شاخصترین نمودهای سازشناسی کلاسیک کاملا مشهود است. آنچه این دو رویکرد سازشناسی را از هم متمایز میکند همان واژه فرهنگ است. نمونهای از این نگاه جدید به سازشناسی را میتوان در پایان نامه دکتری جسی جانسون با عنوان »سیمبال در موراوی: سازشناسی فرهنگی و جوامع تفسیری - 2008 - « مشاهده کرد. جانسون در این پژوهش به بررسی همه جانبهی ساز سیمبال در کشور موراوی میپردازد و تاریخچه این ساز و تحولات آن در قرن نوزدهم، جایگاهش در موسیقی سنتی موراوی، نقش آن در فولکلور، آموزش و یادگیری سیمبال و همچنین مجموعهای از دادههای اتنوگرافیک دیگر را مورد بررسی قرار میدهد.

کوین داو استاد دانشگاه لیدز انگلستان در مقاله »مطالعات فرهنگی آلات موسیقی« که در کتاب » مطالعات فرهنگی موسیقی: یک مقدمه انتقادی - 2003 - « ضمن بررسی چند نمونه دیگر، مطالعه سازها از منظر مطالعات فرهنگی را نوعی اتنوگرافی درباره یک ساز مشخص معرفی کند. در ایران، پژوهشی که تا حدودی به این رویکرد نزدیک میشود اثر مشترک علی بلوکباشی و یحیی شهیدی با عنوان »پژوهشی در موسیقی و سازهای موسیقی نظامی دوره قاجار - 1381 - « است که توسط دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر شده است. در رویکرد سازشناسی فرهنگی، ساز به عنوان یک عنصر فرهنگی، پدیدهای زنده و در حال تغییر است. حجاریان در این باره مینویسد »هر سازی در فرهنگ به مثابه یک پدیده جاندار است که نسلهای بعدی خود را

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید