بخشی از مقاله
چکیده:
حضور پررنگ زنان در آموزش عالی سال هاست که توجه همگان را به خود جلب کرده است. پر واضح است که حضور امروز در کسوت دانشجو، حضور فردا در کسوت فردي موثر در برنامه ریزي و سیاست گذاري جامعه را به دنبال خواهد داشت. یکی از فرصت هاي حضور موثر در اجتماع، بی شک بخش آموزش عالی و مدیریت کلان در این عرصه است؛ و توانمند سازي زنان در این عرصه می تواند در نیل به این مهم بسیار مفید باشد. مقاله حاضر در پی بررسی راهکارهاي توانمند سازي زنان براي کسب جایگاه هاي مدیریتی کلان در آموزش عالی می باشد.
واژگان کلیدي: زنان، آموزش عالی، توانمندسازي، پستهاي مدیریتی، توسعه
مقدمه:
آموزش کلید اصلی است که رشد و توسعه یک کشور می توانند آن را ترسیم کنند و به همین دلیل منزلتی رفیع در جامعه دارد. هیچ کس منکر این حقیقت نیست که آموزش نقشی اساسی در حیات فرد و جامعه دارد.آموزش فردي به نظم فکري، شکل دهی به ذهن و پالایش روح کمک کرده، با دانشی که به فرد می دهد، تامین کننده خوراك ذهن او و شکل دهنده شخصیت او می گردد. - خذتل گلاصهش أ2غکjغهلاح - پس از انقلاب اسلامی، که حضور پررنگ زنان در غالب عرصه هاي علمی و اجتماعی را به دنبال داشت، شاهد نقش آفرینی روز افزون زنان در آموزش عالی نیز بودیم. ورود زنان به دانشگاه ها که در سال هایی حتی درصد بالاتري نسبت به مردان را به خود اختصاس داد، شگفت آور بود و به همگان فهماند که زنان پیوندي عمیق با علم آموزي دارند. از طرفی، زنان تحصیلکرده اي که مقاطع کارشناسی ارشد و دکتري را با موفقیت سپري نموده اند، و آمادگی ورود به بازار کار و عرصه هاي مدیریتی را دارند، درصد نسبتا کمی از جایگاه هاي مدیریتیآموزش عالی را به خود اختصاص داده اند و شاهد حضور کم رنگ آنان در این عرصه هستیم. در این مقاله، بر آنیم تا راهکارهاي توانمند سازي زنان جهت ورود به بخش مدیریتی آموزش عالی را بررسی نماییم. بدین منظور لازم است که ابتدا تعریف دقیقی از آموزش عالی و توانمند سازي زنان داشته باشیم.
مبانی مفهومی و نظري:
-1 آموزش عالی
آموزش عالی به آموزشی فراتر از سطح آموزش متوسطه اطلاق می شود. غالبا تصور می شود که آموزشی که توسط کالج ها یا دانشگاه ها ارائه می گردد، آموزش عالی است. اما در حقیقت موسسات آموزش عالی همه مدارس حرفه اي در زمینه حقوق، الهیات، پزشکی، تجارت، موسیقی و هنر را شامل می شوند. همچنین موسسات دیگري مانند مدارس تربیت معلم و موسسات فنی در این زمره قرار می گیرند. به علاوه، موسساتی که تربیت متخصصان حرفه اي در رشته هاي اقتصاد، علوم پایه، تکولوژي و فرهنگ در انواع مدارس سطح بالا را بر عهده دارند نیز، موسسات آموزش عالی به حساب می آیند. چرا که این موسسات تنها کسانی را پذیرش می کنند که تحصیلات خود را در سطح متوسطه به پایان رسانیده باشند.
بنابراین واژه »آموزش عالی« به صورت عام، به تحصیلات در سطح بعد از متوسطه و بالاتر اشاره دارد - خذتل گلاصهش أ2غکjغهلاح - . دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی پیوسته بعنوان بالاترین مرکز اندیشه ورزي و تولید علم جامعه محسوب شده و با حضور و فعالیت اندیشمندانه متفکران، محققان، دانش پژوهان و دانشجویان در اعتلاي علمی و جهت بخشیدن به حرکت هاي فکري، اعتقادي، فرهنگی و سیاسی جامعه نقشی اساسی دارند.ظهور آموزش عالی در کشورهاي پیشرفته صنعتی، به عنوان یک پدیده اجتماعی مدرن و مبتنی بر ایجاد نیاز اجتماعی بوده است. این نیاز در تعامل با نهادها و سازمانهاي مختلف به یک واقعیت پذیرفته شده تبدیل و سپس تحولات لازم براي نهادینه شدن آن صورت گرفته است.
این نهادینه سازي مبتنی بر تحولات گسترده و عمیق در همه ابعاد جامعه و به ویژه تغییر پارادایم ها و همراستا با نهادینه سازي اقتدار در همه قلمروها، توسعه مردم سالاري و انجام اصلاحات گسترده بوده است. همچنین این استقرار متکی به مدیریت علمی و حاکمیت شرکتی و سازمانهاي توسعه یافته بوده که براساس یک نقشه عقلانی و حساب شده با هدف گذاري، ایجاد ساختار پویا و کارکردهاي سیستمی و فرآیندهاي تربیت نیروي انسانی متخصص و کارآمدوپایبند به تعهدات اجتماعی صورت گرفته است. آموزش عالی یک نهاد اجتماعی است که از اقتدارارزشگذاري در شرایط آزادي علمی و پژوهش و آموزش مستقل از نهادهاي سیاسی و نظارتی برخوردار است - قدیمی: . - 1392
-2 توانمند سازي
توانمند سازي پروسه به دست آوردن دسترسی و توسعه ظرفیت هاي فرد با نگاهی به شرکت فعالانه در شکل دهی زندگی فردي وي و فاکتورهاي اقتصادي، اجتماعی و سیاسی است - کطکعپک: . - 2006امروزه اغلب کشورها براي دست یابی به توسعه پایدار، »توانمندسازي« را کارآمدترین روش یافته اند جصتتل ,کغپکطهبض؛ که در برنامه چهارم توسعه جمهوري اسلامی ایران به خصوص در مورد اقشار آسیب پذیر، بدان اشاره شده است.واژه توانمند سازي در بافت هاي گوناگون و توسط سازمان هاي کاملا متفاوتی استفاده شده است. براي نمونه پیشینه توانمندسازي در بخش هاي آموزش، کار اجتماعی، روانشناسی، در سیاست هاي رادیکال ایالات متحده در دهه هاي 1960 و گروه هاي توسعه اجتماعی در شمال و جنوب، در آثار فمینیست ها و سازمان هاي توسعه یافته، دیده می شود.
با توجه به کاربرد وسیع واژه توانمند سازي، دریافت هاي گوناگونی از آن وجود دارد. علی رغم اینکه این واژه کاربرد زیادي در کار توسعه دارد، به ندرت تعریف مشخصی از آن ارائه شده است.ریشه واژه توانمند سازي کسب قدرت است. قدرت در جایگاه هاي گوناگون معانی متفاوتی می تواند داشته باشد؛درحالیکه فهم از قدرت و توانمند سازي از سنن و جنبش هاي بسیار متفاوتی نشئت می گیرد، جنبش فمینیست بر سازمان جمعی - لاصطw طکwپژ - تاکید دارد و نفوذ خود را بر توسعه نظرات پیرامون قدرت در درون - غطلاصطw طکwپژ - صرف کرده است.قدرت باید به مثابه کاري در سطوح مختلف فهم شود، که سه بخش نهادي، خانوادگی و فردي را شامل می شود.
براي برخی تئوریسین ها، قدرت حاصل جمع صفر است: افزایش قدرت یک گروه الزاما به معناي کاهش قدرت گروه دیگر خواهد بود. بنابراین ایده باز توزیع قدرت داراي تضاد است. در این چشم انداز، توانمند سازي زنان به طور ضمنی منجر به از دست رفتن قدرت مردان می گردد. برخی نویسندگان فمینیستی این ایده که قدرت باید الزاما شامل سلطه برخی و اطاعت و ستم کشی برخی دیگر باشد را به چالش کشیده اند. مردان هم از نتایج توانمند سازي زنان منتفع می شوند. چرا که شانس زندگی در جامعه اي منصف تر و یافتن نقش هاي جدید را خواهند داشت.
از این تعریف چند بعدي قدرت، چنین بر می آید که توانمند سازي داراي جنبه هاي متعدد، متفاوت و در هم پیچیده است. توانمند سازي تنها ایجاد دسترسی به تصمیم گیري نیست، بلکه باید شامل فرایندهایی باشد که