بخشی از مقاله
چکیده:
از آنجایی که بحث درباره فطرت و سرشت آدمی را شاید بتوان مهمترین مبحث انسان شناسی دانست، این مقاله با هدف شناخت بیشتر انسان، به معناشناسی و بررسی دیدگاه های مختلف در باره فطرت پرداخته است. پژوهشگران در این مطالعه تلاش کردند تا به سه پرسش پاسخ دهند؛ الف. فطرت به چه معناست؟ ب.چه نظریاتی در باب فطرت وجود دارد؟ ج. داشتن دیدگاهی خاص درباره فطرت چه استلزاماتی برای تربیت انسان دارد؟ برای پاسخ به این پرسشها، از روش بررسی اسنادی در جمع آوری اطلاعات و از روش تحلیلی- تفسیری در تحلیل اطلاعات استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که با توجه به وجود تعاریف و نظریات مختلف و متنوع در باب فطرت، که برخی منکر وجود آن در انسان شده، گروهی آن را تنها محدود به امور مثبت کرده و سایرین آن را در بر دارنده امور مثبت و منفی دانستهاند، بحث تربیتی در باره آن با چالشها و پرسشهای اساسی همراه است.
مقدمه:
در این مقاله با هدف شناخت بیشتر انسان، به معناشناسی و بررسی دیدگاه های مختلف در باره فطرت پرداخته می شود. بحث درباره فطرت و سرشت آدمی را شاید بتوان مهمترین مبحث انسان شناسی دانست. در طی قرون متمادی، ذهن بسیاری از اندیشمندان عالم معطوف به شناسایی ذات انسان بوده است. در تاریخ فلسفه دیدگاه های بسیار متنوعی از فطرت انسان ارائه شده است. پیچیدگی خاص و ابهام آمیز بودن این بعد وجودی انسان و در دست نداشتن یک روش معتبر برای شناخت آن، مایه تحیر اندیشمندان شده است.
وجود تعاریف بسیار زیاد و متوع که بیشتر ریشه در قائل شدن به امکان شناخت آن و چگونگی و حدود و نحوه ی تأثیر آن است، در نوع نگاه به تربیت انسان می تواند نقش تعیین کننده و متفاوتی ایجاد نماید. بنابراین سه پرسش پیش روی پژوهشگران قرار دارد؛ الف. فطرت به چه معناست؟ ب.چه نظریاتی در باب فطرت وجود دارد؟ ج. داشتن دیدگاهی خاص درباره فطرت چه استلزاماتی برای تربیت انسان دارد؟ برای پاسخ به این پرسشها، از روش بررسی اسنادی در جمع آوری اطلاعات و از روش تحلیلی- تفسیری در تحلیل اطلاعات استفاده شده است.
معناشناسی فطرت
به منظور بررسی مناشناسی مفهوم فرت ابتدا به معنی لغوی و سپس اصطلاحی آن پرداخته می شود. از نظر لغوی، فطرت به معنای آفرینش فطری است؛ یعنی هر چیز که ریشه در آفرینش دارد. برای مثال غریزه، فطری است زیرا در خلقت انسان است. از نظر اصطلاحی باید گفت که هر مکتبی حوزه معنایی یک واژه را مشخص میکند. در اینجا معنی یا معانیی که در مکتب اسلام توسط اندیشمندان مسلمان مطرح شده را مرور میکنیم.
برای این واژه در لغت و اصطلاح تعریف های بسیاری شده است. علامه جعفری در تعریف این واژه می گوید: "فطرت عبارت است از جریان طبیعی و قانونمند نیروهایی که در انسان به وجود می آید. بناب برای هر یک از نیروهای غریزی و مغزی وانی، فطرتی وجود دارد که جریان طبیعی و منطقی آن نیروهاست - نقل ازموحدی محب، . - 104 :1377 آیت اله جوادی آملی واژه فطرت را بر اساس قران از ریشهفَطَرَ«» و در لغت به معنی شکافتن، گشودن شیء و ابراز آن، ابتدا و اختراع، شکافتن از طول و ایجاد و ابداع= آفرینشی که ابداعی و ابتدایی است.
کلمه »فطرت« بر وزنفِعلَه«» است که دلالت بر نوع ویژه میکند. - جوادی آملی، - 1388 خسرو باقری فطرت و الفاظ معادل آن - صنعت، عهد و میثاق، حقیقت - را حاکی از نوع معینی از معرفت و میل میداند که در ضمیر آدمی ریشه دارد و او آن را معرفت و میل ربوبی مینامد. خداوند درگیر و دار آفریدن آدمی، هنگامی که هنوز هیچ حجابی میان او و خویشتن او حائل نشده بود، او را به بازنگری در خویشتن خود فرا خواند.
و اشهد هم علی انفسهم - اعراف - 172 / آدمی با چنین حضور بیپردهای در خویشتن، به روشنی دریافت که از خود چیزی ندارد و اگر »خودی« دارد، بر آن، رنگ خداستبهسخن. دیگر، خدا را میان خود و خویشتن حائل یافت. اِنﱠ االلهُ یحولُ بین المرءِ و قلبه انفال.24 /آنگاه خداوند از او پرسید که آیا نمیبینی از آن معنی و جز با دستان من، هیچ دگرگونی و تحولی در تو راه نمییابند؛ و او که به وضوح این را دریافت بود، زبان به پاسخشود وگ خدای را ربّ خویش خواند الستُ بِربّکم، قالوا بلی- اعراف/ .172 بدین گونه، گره عهد و میثاقی ربوبی در ضمیر آدمی ریشه گرفت که هیچ دست و پنجهای را یارای گشودن آن نیست و تا روز ملاقات انسان با خدا، دوام خواهد آورد.
شهدنا أن تقولوا یوم القیامه إنّا کُنّا عَن هذا غافلین. فطرت و الفاظ معادل آن، حاکی از نوع معینی از معرفت و میل است که در ضمیر آدمی ریشه دارد؛ معرفت و میل ربوبی. بر این اساس، انسان، بیرنگ نیست، بلکه نگین جانش از پرتو ربوبی رنگین است. خداوند این را زیباترین نوع رنگآمیزی - صنعت - خوانده است؛ زیرا رنگهای دیگر یا به ربوبیت مینشینند و یا در پیکر نفوذ میکنند. ولی پرتو ربوبی، آمیزهی جان آدمی است.
به سبب عمق نفوذ معرفت و میل ربوبی در انسان، آدمی تنها در صورتی میتواند چشم از خدا برگیرد که چشم از خود برگیرد و تنها هنگامی میتواند حضور خدا را درک کند که بیپرده در خویشتن حضور یابد؛ به سیاق حضوری که خداوند در گیر و دار آفرینش وی، وی را به آن فرا خواند. اگر خداوند میان انسان و خویشتن او حائل است، پس فرار از خود و خدا، با هم رخ میدهند، چنان که قرار یافتن در خود و قرار یافتن در کنار خدا نیز - خسرو باقری، . - 20 :1387 غلامحسین گرامی - 1388 - فطرت را به صورت زیر تعریف مینماید:
فطرت از نظر واژگانی بر همه موجودات قابل اطلاق است اما در اصطلاح و کاربرد فقط برای انسان به کار میرود و در واقع به معنای »صفات ویژه انسان« است. واژه »فطرت« در قرآن تنها یک بار به کار رفته که آن هم در مورد انسان است اضافهوبه» االلهگشته.« فَأقِم وجهَکَ لِلدﱢین حنیفاً فِطرتَ االله الﱠتی فَطَرَ الناس علیها لا تبدیل لِخلق االله. از تعریف اصطلاحی فطرت - صفات ویژه انسان - دو نکته مهم به دست میآید:
- 1 هر صفت ذاتی که در انسان هست، فطری نیست. زیرا صفات انسان به دو دسته صفات مشترک و صفات مختص تقسیم میشود.
- 2 مقصود از "انسان" در تعریف فطرت "نوع انسان" است نه فرد آن. صفاتی را فطری گویند که در انسان از این رو که انسان است، وجود داشته باشد - گرامی، . - 131-108 :1388