بخشی از مقاله


مقایسه سرشت افراد مبتال به اختالل شخصيت مرزی با گروه بهنجار: ارزیابی براساس رویکرد کلونینگر

 


چكيده
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی ابعاد سرشت در اختالل شخصیت مرزی با تاکید بر رویکرد کلونینگر بود. نمونه مورد مطالعه شامل 30 مرد زندانی مبتال به اختالل شخصیت مرزی بود که توسط روانپزشک تشخیص اختالل شخصیت مرزی را در محورII بر اساس DSM-IV-TR دریافت کرده بودند. روش نمونه گیری به صورت در دسترس انجام گرفت. ابعاد مختلف سرشت بر اساس مقیاس های پرسشنامه سرشت و منش))TCI سنجیده شد. تحقیق حاضر از نوع علی مقایسه ای بود. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که، بیماران مبتال به اختالل شخصیت مرزی، نوجویی باالتری دارند. این نوجویی باال ناشی از تاثیر خرده مقیاس های هیجان پذیری، تکانشوری و بی نظمی بود، بین خرده مقیاس  برون ریزی، در دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. هم چنین بین آسیب پرهیزی و خرده مقیاس های آن در دو گروه تفاوت معنی داری یافت نشد. بین پاداش وابستگی و خرده مقیاس های آن شامل دلبستگی و وابستگی تفاوت معنی داری یافت نشد. تنها تفاوت معنی دار مربوط به خرده مقیاس احساساتی بودن بعد پاداش وابستگی است. بین بعد پشتکار در دو گروه تفاوت معنی داری دیده نشد.

واژه های کلیدی: اختالل شخصیت مرزی، سرشت.

 

مقدمه

اختالل شخصيت يك بيماري شايع و مزمن است كه شيوع آن بين 10-15 درصد جمعيت عمومي تخمين زده ميشود. اختالل شخصیت مرزی1، دسته ای حائز اهمیّت از اختالالت شخصیت است که نزدیک به 1-2 درصد جمعیت عمومی به آن مبتال هستند. بيماران مبتال به اختالل شخصيت مرزي بيثباتي عاطفي دارند و رفتارهاي اقدام به خودكشي از خود نشان ميدهند، ميزان خودكشي در مبتالیان به اختالل شخصيت مرزي حدود 10 درصد قابل مقايسه با ديگر اختالالت روانپزشكي مانند افسردگي اساسي و اسكيزوفرني است )سارویک2 و همکاران، .)2002 عالوه بر این حدود %69 تا %75 از افراد مبتال به اختالل شخصيت مرزي رفتارهاي خودزني دارند )کالرکین3، .)1996 فراواني رفتارهاي خودزني در این اختالل، بيشتر از سایر تشخيصهاي روانپزشكي است )استنلی، وینچل، مولچو، سیمون و استنلی4، .)1992 ميتوان گفت شیوه رفتاری این بیماران، تمايل به ابراز هيجانات شديد است )اکبری دهقی، .)1386 احساسات مزمن تهي بودن، با آن ها همراه است؛ به همين دليل به طور فعال و خالقانه در جستجوي سرگرمي در زندگي خود هستند. بيماران مبتال به اختالل شخصيت مرزي خشمهاي غير قابل كنترل دارند، و هرگز قادر نيستند كه تاثيرات خلقشان را روي ديگران پيش بيني كنند )میلون،گراسمن، میگر و رامنس5، .)2004 بیماران مبتال به اختالل شخصيت مرزي، بطور مكرر دورهاي طوالني و شديد از برانگيختگي آزارنده هر روزه، در موقعيت هاي مختلف زندگي را گزارش ميكنند )سیگلی مایر، گراتول و بوهاس6، .)2001 علي  رغم اين تابلوي باليني دشوار، بيماران مبتال به اختالل شخصيت مرزي مطابق با عوامل رنجدهنده و مرگآور، توجه پژوهشي و تمركز باليني گسترده، دریافت نكردهاند )فرتوک؛ لنزنوگر، کارکین ، هارمن و استنلی7، .)2005 تشخيص در مبتالیان به اختالل شخصيت مرزي بيشتر بر اساس مصاحبه و معيارهاي باليني است. سيستمهاي طبقهبندي مورد استفاده از جمله DSM بيشتر بر پايه توصيف باليني موارد نمونهاي، تنها به توصيف اختالالت شخصيت ميپردازد. در حالي كه تشخيصهاي مطرح شده ميتواند پايايي ضعيفي داشته باشد. اين رويكرد توصيفي صرف به فهم عوامل سبب شناختي، زمينهساز و آسیب زا در اختالل كمك نميكند و لزوم يافتن همبستههاي تجربي و تعیین کننده های زیستی بيش از پيش احساس ميشود. فهم بيشتر ما در فرايندهاي زمينهساز زيستشناختي ميتواند به درك بهتر ما از اختالل، طراحي روشهاي تشخيصي با اعتبار و پايايي بيشتر و طراحي روشهاي درماني موثرتر ياري رساند )علی مالیری، کاویانی، اسعدی، و فریدحسینی، .)1387 در این پژوهش سعی بر آن است تا نقش سرشت و پایه های زیستی در اختالل شخصیت مرزی بر مبنای نظریه روانی- زیستی

 

کلونینگر مورد بررسی قرار گیرد. سرشت1، پاسخ د هی هیجانی خودکار است که در موقعیت های گوناگون اتفاق می افتد، تا اندازه ی زیادی در زمان تولد وجود داشته و در طول زندگی ثابت می ماند )بیرت و ویدا2، .)2004 مفهوم سرشت بر جنبه های هیجانی، انگیزشی و سازشی شخصیت تأکید دارند. بر اساس مدل مطرح شده توسط کلونینگر سرشت شامل چهار بعد است: آسیب پرهیزی3 )HA(، نوجویی) NS( 4، وابستگی به پاداشRD( 5 (، پشتکارP( 6 (، که به ترتیب به عنوان زیربنای تفاوت های ارثی در پاسخ دهی خودکار فرد به خشم، تازگی و انواع گوناگون پاداش تعریف شده اند. در یک مطالعه نسبتاً گسترده بر روی دوقلوها شواهدی دال بر تائید چهار بعد سرشت که عبارتند از نوجویی، آسیب پرهیزی، وابستگی به پاداش و پشتکار، صورت گرفت و نشان داد که هر یک از این ابعاد به تنهایی از نظر ژنتیکی همگن و با یکدیگر متباین هستند )استالینگز، هویت، کلونینگر، هس

æ ایوز7، .)1994 این صفات سرشتی چهارگانه به طور تنگاتنگ با چهار هیجان بنیادی ترس)اجتناب از آسیب(، خشم)نوجویی(، دلبستگی)وابستگی به پاداش( و چیرگی(8پشتکار( همبسته هستند. تفاوت های فردی در سرشت و هیجان های پایه، پردازش اطالعات حسی را تعدیل می نمایند و به طور جدی ویژگی های یادگیری اولیه، به ویژه شرطی سازی تداعی پاسخ های رفتاری ناهشیار را شکل می دهند. به عبارت دیگر، صفات سرشت به عنوان سوگیری های ارثی در هیجان پذیری9

æ یادگیری مفهوم سازی شده اند که زیربنای کسب عادات و صفات رفتار خودکار و مبتنی بر هیجان را، که بدواً در زندگی فرد قابل مشاهده و نسبتاً در فراخنای زندگی او پایدارند، تشکیل می دهند. این مدل چهار نظام مغزی قابل تفکیک را برای برانگیختگی رفتاری)نوجویی(، بازداری رفتاری)اجتناب از آسیب(، وابستگی اجتماعی)وابستگی به پاداش( و تقویت سهمی)پشتکار( متمایز می کند)سادوک10، سادوک و رویز، .)2009 نوجویی بازتابی از یک سوگیری ارثی در شروع یا برانگیخته شدن رویکرد اشتیاقی در پاسخ به تازگی، رویکرد مثبت به نشانه های پاداشی، اجتناب فعال از نشانه های شرطی تنبیه و فرار ماهرانه از تنبیه غیر شرطی است، تمامی این رفتارها، به عنوان بخشی از یک نظام یادگیری ارثی هم پراش دارای تغییرات همگام، مفروض اند. مقیاس نوجویی خود نیز به چهار خرده مقیاس اکتشافی)هیجان پذیری(، تکانشوری، ولخرجی)دست ودلبازی( و بی نظمی تقسیم می شود. بعد نوجویی))NS با بعد برون گرایی آیزنک و هیجان طلبی زاکرمن برابری می کند. مطالعات زیستی نشان داده اند که نوجویی باال با کاهش فعالیت در قشر پیش پیشانی چپ،

 

شامل ناحیه ی پیش پیشانی میانی مرتبط با افزایش فعالیت در افراد با نمره گذاری باال در اجتناب از آسیب، همبسته است. این یافته پیشنهاد می کند که قشر پیش پیشانی میانی ممکن است یک جای مهم در پردازش تعارضات گرایش- اجتناب باشد. همچنین نوجویان معموالً هم نسبت به محرک ها

æ هم آرام بخش ها حساس هستند. آن ها به راحتی با استفاده از بنزودیازپین ها پیش آرمیده1 می شوند، آن چنان که با استفاده از آمفتامین ها، که منجر به زوال و خرابی در پردازش اطالعات می شوند، بیش برانگیخته2 می گردند. عالوه بر این بررسی ژن های کاندید شده ی دخیل در انتقال عصبی، نظیر ژن انتقال دهنده ی دوپامین))DRD4 شواهدی از ارتباط با نوجویی را نشان می دهند )سادوک، سادوک و رویز، .)2009

اجتناب از آسیب سوگیری ارثی در بازداشت رفتار در پاسخ به نشانه های تنبیه و غیر پاداشی ناکام کننده می باشد، که به چهار خرده مقیاس نگرانی- بدبینی، ترس از عدم موفقیت، کمروئی

æ خستگی پذیری تقسیم می شود. بررسی های عصب شناختی ثابت می کنند که اجتناب از آسیب با تفاوت های فردی در شرطی شدن انزجاری کالسیک همبسته است. همچنین اجتناب از آسیب به سیستم بازدارنده ی رفتار نسبت به عالئم تنبیه یا استیصالی که به سبب فعالیت های سروتونین بدست آمده، وابسته بوده و مشابه روان رنجوری در نظریه آیزنک است )بیرت و ویدا، .)2004 نتایج مطالعات حاصل از توموگرافی نشر پوزیتون)PET(3 نشان داد که اجتناب از آسیب با افزایش فعالیت در مدار پارالیمبیک جلویی، به ویژه رافه ی راست و اینسوال، قشر اوربیتوفرونتال راست و قشر پره فرونتال میانی چپ همبسته است. غلظت باالی گابا پالسما نیز با اجتناب از آسیب پایین همبسته شده است. یافته ها از نقش گابا و فرافکن های سروتونرژیک نشأت گرفته از رافه پشتی، به عنوان زیربنای تفاوت های فردی در بازداری رفتاری، حمایت می کند، که این امر به وسیله اجتناب از آسیب سنجیده می شود. وابستگی به پاداش بازتابی از یک سوگیری ارثی در حفظ و نگهداری رفتار در پاسخ به عالئم اجتماعی است که شامل خرده مقیاس های احساساتی بودن، دلبستگی و وابستگی می شود. وابستگی به پاداش))RD به سیستم نگاه دارنده ی رفتاری در غیاب تقویت مداوم مربوط بوده و توسط فعالیت مرکز نورآدرنرژیک شرطی می شود و به دلبستگی اجتماعی مربوط است )بیرت و ویدا، .)2004

پشتکار یک سوگیری ارثی را در حفظ و نگهداری رفتار علی رغم ناکامی و خستگی و تقویت های متناوب منعکس می سازد )سادوک و سادوک،2007، ترجمه رضاعی، .)1388 پشتکار می تواند با استفاده از اثر خاموشی4 تقویت سهمی به طور عینی سنجیده می شود؛ به گونه ای که افراد با پشتکار نسبت به خاموشی رفتاری که قبالً به طور متناوب تقویت شده بیشتر از افرادی که به

 

طور پیوسته تقویت شده  اند مقاومت می کنند )کاویانی، .)1386 افراد با پشتکار باال، بدون  آنکه تقویتی در کار باشد، تالش بیشتری را برای یادگیری به خرج می دهند. براساس یک گزارش، پلی مورفیسم در لوکوس ژن گیرنده ی HT2c-5 هم با وابستگی به پاداش و هم با پشتکار همبسته است )سادوک، سادوک و رویز، .)2009 بین ابعاد سرشت با یکدیگر نوعی تعامل وجود دارد. در خصوص تعامل بین نوجویی و اجتناب از آسیب، مطالعات نشان داده اند اشخاصی که هم در اجتناب از آسیب و هم در نوجویی باال هستند مظنون به داشتن تعارض های گرایش-اجتناب مکرر می باشند )سادوک، سادوک و رویز، .)2009 هنگامی که از دیدگاه سرشت بنگریم، صفات سرشتی مانند نوجویی)ناشی از عملکرد سطوح باالی دوپامین مغز(، در بیشتر اختالالت خوشه B به خصوص اختالل شخصیت مرزی شایع است. بر اساس تحقیقات اختالل شخصیت مرزی با آسیب پرهیزی نسبتاً باال و پاداش وابستگی پایین مشخص می شود. کورنر، گرول، استیونسون و میرز1 در سال 2007 به این نتیجه رسیدند که میزان آسیب پرهیزی و نوجویی در بیماران مرزی باالتر از گروه بهنجار است. فاسینو2 و همکاران در سال 2009 تعامل سرشت مبتالیان به اختالل شخصیت مرزی و والدینشان را مورد بررسی قرار دادند، نتایج نشان داد که بین نوجویی و آسیب پرهیزی بیماران مرزی با گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود دارد، همچنین بین نوجویی پدران افراد مبتال به اختالل شخصیت مرزی با گروه بهنجار تفاوت معنی دار بود، این امر نشان دهند ه ی تاثیر وراثتی عامل نوجویی است )فاسینو و همکاران، .)2009 مبتالیان به اختالل شخصيت مرزي در برخی حوزه ها مانند بی مسولیتی، ولخرجی و قماربازی دارای رفتار تکانشی، یعنی به نوعی آسیب رسان تکانشی هستند )اولدهام3 و همکاران، .)2001 برلین4 و همکاران در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که مبتالیان به اختالل شخصیت مرزی با توجه به تحقیقات آزمایشگاهی و خودگزارش دهی دارای سرشتی تکانشگر هستند )برلین و همکاران، .)2010 نتایج تحقیقات سولوف5 و همکارانش))2003، مسکلوزکی6 و همکاران))2009 و چپمن7 و همکاران))2010 نشان داد که مبتالیان به اختالل شخصیت مرزی دارای سرشتی تکانشگر هستند. نتایج تحقیق جویس8 و همکارانش نشان دهنده رابطه بین تکانشگری و دوپامین در اختالل شخصیت مرزی بود که این امر نشان دهنده تاثیر عامل زیستی- سرشتی در اختالل شخصیت مرزی است )جویس و همکاران، .)2009 در مورد ارتباط

 

بين آزمون قمار و تكانشگري مطالعه زرماتن1 و وندرلیندن همكاران در سال 2005 نشان داد كه بين كمبود تعمق قبلي و انتخاب بيشتر از كارتهاي زيان آور در آزمون قمار ارتباط وجود دارد. این امر نشان دهنده کمبود تعمق در بیماران مرزي و تكانشگري آنها است. پژوهشی در خصوص هنجاریابی پرسشنامه سرشت و منش کلونینگر در جمعیت ایرانی صورت گرفته است )کاویانی و پورناصح، .)1384 با توجه به کاربرد این تست در درک و تشخیص اختالالت، لزوم بررسی آن در زندانیان احساس می شود، چرا که عوامل شخصیتی به ویژه ابعاد سرشت می تواند زمینه ساز ارتکاب جرم در افراد گردد. شناسایی خصوصیات سرشتی زندانیان می تواند، به اتخاذ رفتارهای مناسب در جامعه، در جهت جلوگیری از وقوع جرم کمک نماید.

فرضیه های تحقیق

بين نوجويي بيماران مبتال به اختالل شخصيت مرزي با گروه بهنجار تفاوت معنی داري وجود دارد. بين آسيب پرهيزي بيماران مبتال به اختالل شخصيت مرزي با گروه بهنجار تفاوت معنی داري وجود دارد.

بين پاداش-وابستگي بيماران مبتال به اختالل شخصيت مرزي با گروه بهنجار تفاوت معنی داري وجود دارد.

بين پشتكار بيماران مبتال به اختالل شخصيت مرزي با گروه بهنجار تفاوت معنی داري وجود دارد.

نمونه و روش نمونه گیری

این پژوهش از نوع پس رویدادی)علی-مقایسه ای( با جامعه آماری شامل کلیه افراد مبتال به اختالل شخصیت مرزی بود که توسط روانپزشک در محورII تشخیص اختالل شخصیت مرزی را دریافت کرده بودند. نمونه آماری شامل 30 نفر مرد زندانی مبتال به اختالل شخصیت مرزی شهر قم بود که توسط روانپزشک زندان و کمیسیون پزشکی، تشخیص اختالل شخصیت مرزی را محورDSM IV-TR ، II دریافت کرده اند. با توجه به شیوع کم اختالل شخصیت مرزی، کلیه مواردی که امکان دسترسی به آن ها وجود داشت و حاضر به همکاری می شدند، مورد بررسی قرار گرفتند. بنابراین روش نمونه گیری به صورت در دسترس انجام شد. زندانیان براساس مصاحبه بالینی

æ تشخیص روانپزشک وارد مطالعه شدند. سن جمعیت مورد مطالعه در محدوده سنی 18-30 سال و جنسیت همه آزمودنی ها مرد بود. وضعیت تحصیلی افراد شامل دو گروه دیپلم و زیر دیپلم بود. 24 نفر از آزمودنی ها مجرد و بقیه متاهل بودند. 19 نفر دارای شغل آزاد))%63.3؛ 9 نفر کارگر))%30

æ 2 نفر از آنها قبل از زندانی شدن بیکار بودند).)%6/7 معیارهای ورود به مطالعه ابتال به اختالل شخصیت مرزی براساس مصاحبه بالینی و تشخیص روانپزشک، سن باالی 18 سال و کسب رضایت آگاهانه از بیمار بود. مقایسه با 30 نفر فرد بهنجار، که به صورت در دسترس انتخاب شده بودند، صورت گرفت. مالک بهنجاری عدم سابقه ی روانپزشکی افراد بود. این افراد از نظر سن، جنس، شغل و تحصیالت با گروه مبتال به اختالل شخصیت مرزی همگن شدند. به دلیل محدودیت اجرایی

 

و امکان ابتالیی زندانیان به سایر اختالالت روان پزشکی، گروه بهنجار از بین افراد غیرزندانی انتخاب شد. ابزار سنجش، آزمون سرشت و منش)TCI(1 که شامل چهار مقیاس نوجویی، آسیب پرهیزی، پاداش وابستگی و پشتکار بود، به جز پشتکار، سایر ابعاد سرشت دارای خرده مقیاس هستند، در سایر پژوهش ها تاکنون به بررسی خرده مقیاس های سرشت پرداخته نشده است.

ابزار پژوهش

ابعاد مختلف سرشت براساس60 عبارت سنجش سرشت در پرسشنامه سرشت و منشTCI مورد سنجش قرار گرفت. این پرسشنامه توسط رابرت کلونینگر و همکارانش))1994 به منظور سنجش ابعاد مختلف سرشت و منش طراحی شد. منظور از سرشت، پاسخ های خودکار هیجانی به تجربه ها و رویدادهاست که تا درجاتی موروثی بوده و در طول زندگی فرد ثابت می باشند. چهار بعد سرشت موردنظر TCI عبارتند از نوجویی، آسیب پرهیزی، وابستگی به پاداش و پشتکار. همه ی ابعاد سرشت)به استثناء بعد پشتکار( دارای چهار خرده مقیاس هستند. کاویانی و پورناصح در سال 1384 به منظور اعتباریابی پرسشنامه سرشت و منش، آزمون TCI را روی1212 نفر از شهر تهران به صورت تصادفی انجام داد. سپس برای دستیابی به ضریب پایایی2 ، به باز- آزمایی پرسشنامه بر روی 101 نفر از آزمودنی ها)به صورت تصادفی( پرداخت. این مرحله بین یک تا دو ماه پس از مرحله اول آزمون برگزار شد. همچنین برای دستیابی به ضریب روائی، 100 نفر از آزمودنی ها مورد مصاحبه توسط دو روانشناس قرار گرفتند و ویژگی های شخصیتی آن ها براساس فهرست وارسی برآمده از نظریه شخصیتی کلونینگر روی یک مقیاس )0-10( درجه بندی کمی شد. میزان روایی3 برای نوجویی0/86، آسیب پرهیزی0/87، وابستگی به پاداش0/73 و پشتکار0/79 بدست آمد.

یافته های پژوهش

جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون تحلیل واریانس یک راهه4 استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیق در جداول 1 تا 4 قابل مشاهده می باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید