بخشی از مقاله
جامعه شناسي بدن و سلامت
چکيده :
توجه محافل دانشگاهي و علمي به حوزه بدن را مي بايست واکنشي به تغييرات بنيادين صورت گرفته در رابطه بين بدن، اقتصاد، فناوري و جامعه دانست . و يکي از عوامل موثر در توجه به اين موضوع رشد سريع و گسترده مصرف گرايي مي باشد. و از طرفي يکي از مهمترين مسائل غرب بويژه در سالهاي اخير مساله نگرش انسان مدرن به جسم و بدن خود است . در محافل علمي چه علوم طبيعي ، پزشکي و علوم اجتماعي اين بحث مطرح است که در فرايند مدرنيت چه بر سر جسم ما آمده است ؟ تصويري که افراد از خود در ذهن دارند و همچنين رضايتمندي آنان از خويشتن ، بر سلامت رواني و جسماني آنان و بر نحو ي درک و ارتباطشان با بدنهايشان تاثير مي گذارد پژوهش به صورت توصيفي - تبييني مي باشد و از روش کتابخانه اي و مروري بر تحقيقات انجام شده، استفاده شده است . در زمينه سلامتي و جامعه شناسي بدن مي توان با توجه به بررسي تحقيقات تجربي و با تکيه بر پژوهش هاي نظري، ميزان تأثير نگرش بر بدن را بر بروز يا تشديد انواع مشکلات و بيماري ها را مشاهده کرد. يافته ها حاکي از آن است که تأثيراتي که جامعه مصرفي بر افراد به ويژه زنان جوان داشته موجب شکل گيري اعمال و رفتارهاي خاصي در زنان مي شود و پيامدهاي سوئي براي سلامتي آنها دارد. که با فرهنگ سازي و آموزش بها افراد وگروه ها مي توان ميزان سلامتي را در افراد جامعه بالا برد.
واژگان کليدي: جامعه شناسي بدن،جامعه مصرفي ، آسيب هاي رواني و جسمي ، ميشل فوکو، پي ير بورديو
جامعه شناسي بدن Sociology of the body از زمينه هاي مطالعاتي درون رشته اي جامعه شناسي است که در بـاب بدن، علايق جامعه شناختي گوناگوني را به منظور پاسخگويي به تغييـرات اجتمـاعي در خـود جمـع نمـوده اسـت [١]
جامعه شناسي بدن اصطلاحي است که به درک فرد از ظاهر فيزيکي اش دلالت مي کند .اصطلاح جامعه شناسـي بـدن نوعا در دو زمينه اصلي بکار مي رود:اول به عنوان درکي که فرد از بدن خودش دارد و دومي به ارزيـابي کـه ديگـران از بدن فرد دارند، مورد استفاده قرار مي گيرد[٢] رشته اي که تحت عنوان جامعه شناسـي بـدن شـناخته مـي شـود، بـه کاوش در چگونگي تأثيرپذيري بدن ما از عوامل و نيروهاي اجتماعي مي پردازد. در مقام موجودات انساني ، همـه ي مـا جسميت داريم ؛ يعني صاحب پيکر هستيم . اما بدن چيزي نيست که فقط به سادگي صـاحب آن باشـيم ، و چيـزي هـم نيست که فقط جنبه ي مادي داشته باشد و بيرون از جامعه و مستقل از آن موجود باشد. بدن ما تأثير ژرفـي از تجربـه هاي اجتماعي ما مي پذيرد، همچنين از هنجارها و ارزش هاي گروه هايي که به آنها تعلق داريم [٣].
در سال هاي اخير بدن انسان به عنوان يک موضوع مهم مورد مطالعه جامعه شناسان معاصر قرار گرفتـه اسـت .
اهميت بدن نه تنها در تحقيقات تجربي ، بلکه در تئوري هاي جامعه شناسي آشکار شده است [٤].
اهميت يافتن بدن و متعاقب آن ، بازتابي شدن هويت بدني افراد، از پيامدهاي اساسي ظهور جامعه مصـرفي مـي باشد که در آن افراد با دست کاري ويژگي هاي ظاهري و مرئي بدن و فاصله گيري از مفهوم «بدن طبيعي » مبادرت بـه ساخت بدن اجتماعي مي نمايند[٥].
وجود انساني در بدو امر داراي يک مظهر بدني است [٦] اهميت قطعي ظواهر و نمادهاي تصويري از آنجـا ناشـي مي شود که منبع اساسي تعيين معناي هر چيز همان ظاهر آن چيز خواهد بود و ديگر اينکه اعضـاي جامعـه ي جديـد که نسبت به اهميت ظواهر وقوف يافته اند اهميت بسيار زيادي به نظارت و مراقبت از ظواهري خواهنـد داد کـه تحـت کنترل و در حوزه ي قدرت آن هاست . از ميان اين ظواهر، بدن به منزلـه ي مسـتقيم تـرين و در دسـترس تـرين قـرار گاهي که مي تواند حاصل و نمايشگر تفاوت هاي شيوه ي زندگي و شکل هاي هويت باشد، اهميت اساسي مي يابـد[٧]
در واقع بدن نيز مانند خود ، پديده اي انعکاسي است که در ارتباط با ديگران شکل مـي گيـرد و در جريـان ارتبـاط بـا ديگران هويت فرد را اعيان مي سازد [٨] در فرهنگ ايراني تبيين هويـت اجتمـاعي زن در وهلـه ي نخسـت براسـاس عامل «بدن زن»صورت مي گيرد[٩].
وضع بدن در جامعه مصرفي نوعي علاقه تجاري، نمايشي و آرايشي به آن است و اين عوامل موجب مي شود که
زنان براي پذيرش خود دست به کارهاي خطرناکي از قبيل انواع جراحي ها بزنند که براي سلامتي آنها مضر است .
نعمت سلامتي يکي از نعمت هاي بيکران الهي است که برانسان ارزاني گشته است . انسان براي سالم نگه داشتن خود بايد تلاش نمايد بخصوص درعصرکنوني که زندگي ماشيني رايج شده است [١٠] سازمان جهاني بهداشت درتعريف جامعي که از سلامت ارائه کرده است : سلامت را به مثابه رفاه کامل جسمي ، رواني ، اجتماعي مي داند وتنهاعدم ابتلاء به بيماري ياناتواني ونقص عضودليل برسلامت نمي تواند باشد[١١] جماليان (١٣٦٩)عنوان نموده که سلامتي افراد جامعه بزرگترين پشتوانه يک کشور محسوب مي شود[١٢].
به اين ترتيب با توجه به اهميت و نقشي که سلامتي در زندگي هر يک از ما افراد دارد و از آنجايي که به عنوان يک منبع مهم براي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فردي محسوب مي شود؛ توجه به اين عنصر اساسي از وظايف مهم هردولتي محسوب مي گردد.در اين مقاله سعي شده تا چگونگي تاثير جامعه شناسي بدن بر سلامت رواني و جسمي مورد بررسي قرار گيرد.
پيشينه داخلي :
ذکايي (١٣٨٧) به پژوهشي تحت عنوان «جوانان، بدن و فرهنگ تناسب » پرداخت .اين مقاله بـا اتکـاء بـه يافتـه هاي کمي و کيفي جوانان دختر و پسر فعال ورزشي به دنبال شناخت رابطه و احساس اين دسته جوانان نسبت به بـدن خود و زمينه ها و انگيزه هاي مؤثر بر توجه آن ها به تناسب و اندام اسـت . نتـايج بدسـت آمـده بيـانگر ايـن اسـت کـه نوگرايي در جامعه ايران تأثيرات خود را در حساسيت جوانان به کنترل و انضباط بـر بـدن خـويش و حساسـيت بيشـتر براي ارائه تصوير مطلوب از آن برجاي گذاشته است [١٣].
حميدي و فرجي (١٣٨٧) تحقيقي با عنوان «سبک زندگي و پوشش زنان در تهران » انجام داده اند. در اين مقاله به دنبال يافتن سبک هاي زندگي متفاوتي هستند که در پوشش زنان در تهران به چشم مي خورد. براي اين منظور، به توصيف نوع پوشش زنان در محيط هاي اجتماعي گوناگون و برخي مؤلفه هاي زندگي آنان، نظير ميزان و انواع سـرمايه هاي اقتصادي و فرهنگي ، پرداخته اند و در نهايت نه تيپ اجتماعي را از يکديگر متمايز کردند[١٤].
يزدخواستي و ديگران(١٣٨٧) تحقيقي تحت عنوان «مفهوم بدن در انديشه فلسـفي مرلوپـونتي و چـالش هـاي نظري در قرائت جامعه شناختي آن» به انجام رسانده اند. که چکيده اي از آن به اين صورت اسـت کـه «پـيش از نيمـه دوم دهه ١٩٨٠ اغلب جامعه شناسان در جامعه شناسي پزشکي و جامعه شناسي عمومي ، ضمن غفلت از بعد جسـماني و شهواني بدن، علاقمند به تأمل درباره جنبه هاي غيرمادي آن بودند. ترنر بي توجهي به جامعه شناسي بدن را ناشي از سنت فلسفي جدايي ذهن وعين از يکديگر مي داند. يکي از دغدغه هاي فلسـفه نـوين غـرب شکسـتن همـين دوگانـه انگاري ها است . نظريات مرلوپونتي از جمله اين تلاش ها در زمينه برقراري اتحاد ذهن و بدن و نفـي دوگـانگي دکـارتي مي باشد. مرلوپونتي اظهار مي دارد که براي رهايي از دوگانگي ذهن و بدن بايد بـه ايـن نکتـه مهـم توجـه داشـت کـه موجودات انساني را نبايد فقط ذهن محض و يا بدن مطلق تلقي نمود، بلکه در بهترين تحليل ممکن ، لازم است طبيعت و ذات کلي آنها به عنوان ذهن شناسنده در نظر گرفته شود[١].
فاتحي و اخلاصي (١٣٨٧) ، به تحقيقي تحت عنوان «مديريت بدن و رابطه آن با پذيرش اجتماعي بدن (مطالعـه موردي زنان شهر شيراز)» پرداختند. مقاله حاضر با هدف بررسي نوع ارتباط ميـان پـذيرش اجتمـاعي بـدن و مـديريت بدن، رابطه معنادار ميان اين دو متغير را به کمک روش پيمايشي مورد بررسي قرار داده است . حجم نمونه ٤٠٠ نفـر از زنان ١٨ تا ٤٠ ساله ساکن در مناطق هشت گانه شهر شيراز بود. نتايج تحقيق نشان مي دهد که ميانگين مديريت بدن برابر با ٦٢.٨ درصد است که حاکي از ميزان بالاي توجه زنان به بـدن در همـه وجـوه آن اعـم از آرايشـي ، مراقبـت و ...
است [٤].
پيشينه خارجي :
تحقيقات انجام شده پيرامون زيبايي و بدن در خارج از کشور در مقايسه با تحقيقات داخل کشور از حيث کيفيت و کميت در مرتبه بالاتري قرار دارد.
واگنر اولهوف وهمکاران (٢٠٠٨) ، به تحقيقي با عنوان «خود-عيني سازي و شکل بدني ايـده آل بـراي مـردان و زنان » پرداختند.در اين تحقيق پرسشنامه در بين ١٣٨ دانشجو توضيع شد و به اين نتايج دست يافتند که زنان کمتر از مردان خواهان بدن عضلاني هستند و خود-عيني سازي در بين زنان بيشتر است [١٥].
رودگرز وهمکاران (٢٠٠٨)، به پژوهشي با عنوان «تاثير تفسير والدين بـر روي نارضـايتي بـدني و اضـطراب هـاي غذايي در نوجوانان »پرداختن .اين بررسي يک مدل اجتماعي –فرهنگي از تاثير والدين بر روي ظاهر بدن و رژيم غـذايي در ميان مردان و زنان را مورد بررسي قرار داده است . پرسشنامه توسـط ٣٣٨ دانشـجوي دوره ي کارشناسـي پـر شـده است .يافته هاي تحقيق ،نقش تاثيرات خانواده بر روي نارضايتي از بدن و رژيم هاي غذايي را پر رنگ مي کند[١٦].
تامپسون و همکاران(٢٠٠٢)، به پژوهشـي بـا عنـوان«مـدل تـاثير سـه جانبـه تصـور از بـدن و اضـطراب هـاي غذايي »پرداختند.اين مدل سه منبع اصلي (والدين ،گروه همالان و رسانه ها)را کـه در توسـعه اضـطراب هـاي غـذايي و تصور از بدن سهيم هستند را نشان مي دهد.بعلاوه مدل پيشنهاد مي کند که حد اقل دو فاکتور در اضطراب موثرنـد:١- مقايسه ظاهري و ٢-دروني کردن اطلاعات رسانه اي[١٧].
گروه تحقيقاتي داو در سال( ٢٠٠٢ )در پژوهشي با عنوان « زيبايي نقادانه » طي بررسي ٣٢٠٠ زن از ١٠ کشـور جهان در گروه سني ١٨ تا ٦٤ سال که به صورت پيمايش تلفني انتخاب شده بودند، دريافتند که ٤٤ درصد از زنـان بـر اين بـاور هـستند که زيـبـايي مـقوله اي فراتر از ويژگـي هـاي جسـماني اسـت [١٨]يافتـه هـاي همـين تحقيـق نشـان مي دهد زنان، مفهوم زيبايي را به عنوان ويژگي هاي جسماني ذاتي ، امري کهنه و منسوخ دانسته و در عوض، موقعيت هـا و تجربيات را به عنوان عامل توانمندساز در احساس زيبايي در نظر گرفته اند.
از ديگر نتايج تحقيق ياد شده اين است که ٢١ درصد از زنان با خريد محصولات زيبايي و ١٧ درصد از زنـان بـا نگاه کردن به مجلات مد، زيبايي را تجربه مي کنند. همچنين تحقيق ياد شده بيان مي دارد «از آنجا که از يک سو دائمـاً در رسانه هاي جمعي مفهوم تقليل يافته زيبايي مورد استعمال واقع مي شود و به ديگر مؤلفه هـاي آن نظيـر خوشـحالي ، مهرباني ، تعقل ، عشق و درک خود، توجهي نمي گردد و از سوي ديگر آن کيفيت خاصي از زيبايي که در رسان هـا مـورد تأکيد قرار مي گيرد، پديد اي غيرقابل دسترسي است ، بيشتر زنان، خصوصاً زنان و دختران جوانتر که الگوهاي خـود را از فرهنگ عمومي اخذ مي کنند، دچار نوعي افسردگي و خودکم بيني و اعتماد به نفس پايين مي گردنـد». از يافتـ هـاي ديگر اين پژوهش ، شناسايي ميزان به کارگيري محصولات مختلف آرايشي از سوي زنـان بـه منظـور احسـاس جـذابيت بيشتر جسماني مي باشد. بر اين اساس، دئودورانت با بيش از ٨٢ درصد بيشترين و محصولات روشن کننده پوسـت بـا ٩ درصد کمترين ميزان استفاده را به خود اختصاص داده اند. محصولات مربوط به نگهداري مـو، عطـر و ادکلـن ، مرطـوب کنندهها، محصولات مرتبط با نگهداشت صورت، محصولات رنگي و آرايشـي ، محــصولات مـرتبط بـا نگــهداري نـاخن ، مـحصولات ضد آفتاب به ترتيب ٧٥%، ٧٤%، ٧٠%، ٦٨%، ٥٧%، و ٢١% ميزان استفاده را به خود اختصاص داد اند[١٩].
علل پيدايش جامعه شناسي بدن
پس از سال ١٣٨٠ بود که بررسي و مطالعه درباره بدن سرعت گرفـت . در زمينـه علـل و عوامـل مـؤثر بـر رشـد
شتابنده ادبيات جامعه شناسي بدن، توافقي نسبي براي مطرح کردن پاره اي عناصر در هم تنيده وجود دارد اين عناصـر
عبارتند از :
١- حرکت از مدرنيته به سوي مدرنيته متعالي (فشـرده): در جوامـع فراسـنتي ، هويـت هـاي مـا و احسـاس مـا از خويشتن مان ، امري از پيش مشخص نيست . در چنين جهاني ديگر بدن امر از پيش داده نيست ، بلکه امر قابل تغييـر ، برنامه ريزي و بازانديشي اي است که شاهد تغييرات زيادي در طول دوره حيات فرد خواهد بود.
٢- عوامل جمعيت شناختي : عوامل جمعيت شناختي نظير سالمندي جمعيت ، ماهيت متغير بدن ها را برجسته تـر کرده است . چنين فرآيندهايي اکنون موجب شکل گيري حوزه اي از مطالعات مربوط به بدن شده و مباحثات وجداني و اخلاقي زيادي مانند اتانازي (کشتن ديگران و بيماران از روي ترحم ) را مطرح کرده و پرسـش هـاي ظريفـي دربـاره ي مسئله مالکيت بدن توسط خود فرد را به وجود آورده اند.
٣-سياسي کردن بدن : در اينجا کارهاي نويسندگان و فعالان فمنيست اهميت پيدا مـي کنـد، زيـرا آنـان موقعيـت سياسي بدن را هويدا کرده و نشان داده اند که چگونه زنان به واسطه بدن هايشان توسط مردان به استثمار کشيده مـي شوند . ترنر مي نويسد که در زمان حاضر بدن به صورت حوزه مرکزي فعاليت هـاي سياسـي و فرهنگـي در آمـده ، بـه نحوي که قاعده مند کردن بدن ها در کانون توجه دولت ها قرار گرفتـه اسـت . بـه همـين دليـل وي جامعـه معاصـر را
«جامعه جسماني » مي نامد[٢٠] صنعت زيبايي ، ضمن ارائه دانش و مهـارت هـاي ويـژه بـه کارفرمايـان و اشـخاص بـه اهميت رو به رشد آن دسته از اشکال هويت بدني که از نظر اجتماعي پذيرفته شده هستند، دامن مـي زنـد. در جامعـه مصرفي ، وضع بدن بايد متناسب ، لاغر و جوان نگاه داشته شود [٤].
٤- مسئله مهم اين است که اغلب بدني که آماده مي کنيم براي خودمان نيست ، بلکه براي شخص يا اشخاص ديگر است . بدن، متعلق به جهان اجتماعي ، اشخاص ديگر و غريبه هاست . پس ما وظايفي براي بـدنمان انجـام مـي دهـيم تـا آماده نمايش در دنياي اجتماعي شود. بدن در بررسي هاي جامعه شناختي سال هاي اخير بويژه در زمينـه رابطـه فـرد مصرفي و فرهنگ مصرفي مورد توجه خاصي قرار گرفته است . در حالي که در گذشته چنين بحثي مطرح نبوده است .
٥- اهميت رو به رشد بحث رابطه بدن و ايدز که محدود هاي پزشکي بسيار در آن مشخص است و بايد بـه کنتـرل بدن و پيشگيري پرداخت . لذا اگر بخواهيد ، برخي بيماري ها را کم کنيد بايد رفتارها را کنترل نماييد يـا تغييـر دهيـد
[٢١] تصور از بدن با رفتار جنسي غير ايمن در ارتباط است . مطالعاتي که آمريکايي ها در ميان دانشجويان بين سـنين ١٧ تا ١٩ ساله انجام داده اند دريافتند که زنان با تصور بدني مثبت کمتر رفتارهاي پرخطر جنسي انجـام مـي دهنـد و بالعکس ، که عامل رفتار پرخطر جنسي موجب ابتلا به بيماري ايدز مي شود[٢٢].
٦- تلاش هاي زنان به کنترل بر بدن خود . اين تلاش البته طنزي در بردارد. چون شما هر چه بيشـتر دربـاره بـدن خودتان بدانيد، بيشتر توانايي کنترل آن را پيدا مي کنيد، مي توانيد تغيير دهيد، و در آن مداخله کنيد. اما ، براي شـما بيشتر از گذشته نامشخص است که اين بدن واقعاً چيست و آينده اين تغييرات چه مي شود؟[٢١]
٧- رشد فرهنگ مصرفي : بدن زن تبديل به ابژه اي براي تبليغ مصرف بيشتر مي شود و زنـان موجـوداتي مصـرفي نمايانده مي شوند که براي کسب هويت ارزشمند، بايد بدني متناسب با اسـتانداردهاي نـوين و روحيـه اي متناسـب بـا تبعيت از مدها و مصرف هر چه بيشتر کالا داشته باشند[٢٣] فدرستون نيز بر آن اسـت کـه در زمينـه هـاي اجتمـاعي کنوني ، ظاهر زيبا به صورت مهم ترين عنصر در پذيرش اجتماعي افراد در آمده است و لذا افراد مي کوشند تا در سنين بالا هم آن را حفظ کنند. برخي نظريه پردازان برآنند که در جامعه مصرفي معاصر، بدن جوان به تيپ ايده آل براي بدن بدل گشته است . همچنين گفته مي شود که در اين جامعه ، بدن نير نوعي سرمايه اجتماعي است .
٨- پيدايش تکنولوژي هاي جديد : از طريق اين تکنولوژي ها است که فرآيندهاي توسعه اجتماعي افراد را بـه بـدن هايشان ، تأثيرات و نحوه تجربه بدن علاقمند مي کنند[٢٠].
با توجه به عوامل بالا متوجه مي شويم که همه ي آنها به طريقي موجب دستکاري بدن مـي شـوند کـه خطـرات سوئي براي سلامتي افراد دارد.
چارچوب نظري :
ميشل فوکو: