بخشی از مقاله

چکیده

از آنجا که تجربه دینی یا دین به پرستش میانجامد و پرستش با توجه به بدنمندی هستی انسان، امری بدنمند است و با ظهور و بروزی بدنی همراه است بر این اساس بدن کاربردی ترین ساحت و ابزار انسان در مسیر خدا شدگی و تعالی محسوب میشود. در حوزه اسلامی اندیشمندانی چون غزالی بر نقش اساسی جزء به جزء وجود انسان در راه رسیدن به سعادت تأکید داشته و بر این اساس تحصیل معرفت نسبت به اعمال را برای هر فرد لازم و ضروری میدانند.

آموزههای مکاتب هند نیز با تکیه به متون مقدس بر بنیاد شاخصه بدنمندی حیات بشر، روابط پیچیده و تعاریف جالب توجه ای را در باب ماهیت بدن، نقش آن در راه رسیدن به موکشه - رستگاری - و راهکارهای مواجهه درست با آن ارائه کرده اند. این پژوهش تطبیقی در پی تحلیل جامعه شناسانه بدن در تعابیر و تفاسیر دین مدارانه غزالی در احیاء علوم الدین و کتاب بگودگیتا -که بعد از اوپه نیشادها مهم ترین متن عرفانی-فلسفی هندو خوانده میشود - است.

.1 مقدمه

انسان در اولین شاخصه وجودی اش موجودی بدنمند است بر این مبنا در ساحت سنت و دنیای پیشا مدرن کانون توجهات به بدن در حوزههای بسته به انسان مثل دین و فلسفه شکل گرفت. بدن به عنوان اولین شاخصه هویت بخش که بروز و ظهوری بیرونی دارد در دنیای امروز از سوی بسیاری از جامعه شناسان مطرح گردید و به عنوان مکانی آرمانی برای تماس با جهان، کانونی برای شکل گیری شاخه ای از مطالعات اجتماعی شد. - جامعه شناسی بدن، شاخه ای از جامعه شناسی است که بطور خاص به مفهوم بدنمندی به مثابه پدیده ای اجتماعی، موضوعی نمادین، یک بازنمود و عاملی برای تخیل میپردازد. -

بدن مدنظر در تحقیقات جامعه شناسانه، بدن به عنوان نخستین، طبیعی ترین و ارزشمندترین ابزار انسان برای حضور و هویّت فردی یا جمعی یافتن، است. ابعاد اجتماعی بدن در حوزههای خاصی از جامعه شناسی مطالعه میشود که یکی از این حوزهها جامعه شناسی دین است که در آن رابطه میان دین و بدن در بستر اجتماع دورکیم دین را این گونه تعبیر میکند:» دین عبارت است از نظامی همبسته از باورها و اعمال مربوط به امور لاهوتی و ماورایی، این باورها و اعمال همه کسانی را که پیرو آنها هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد به نام کلیسا یا امت، متحد میکنند.

او براین باور است که دینداری همواره کششی سراسر بین معنویت و بدنمندی است وصرفاً بر پایههای معنوی قابل تعریف نیست. معرفت دینی پایه ای بیولوژیک دارد و مؤمن بر بنیاد این معرفت بدنمند معرفت دینی خود را به سطح بالاتر سوق میدهد. - توجه دین به بدن و نقش آن در ایجاد بدن آگاهی از دستاوردهای مهم آموزههای دینی است که رهاورد آن چیزی نیست جز ایجاد خودپنداری.

دین توانسته است از طریق مناسک و دستورهای خود در خصوص نحوه آرایش، نحوه پوشش، نحوه رعایت نظافت شخصی و غیره بدن را همچون یک موضوع یا ابژه پیش روی فرد قرار دهد و زمینه را ایجاد کند که انسان بتواند از بیرون به خود بنگرد، که این امر به معنای زمینه سازی آگاهی به خود در آدمی است

معرفت دینی در ساحت بدنمندی آن، بدن را به عنوان ابزاری ارزشمند جهت کسب معرفت اولیه میشناسد و با ارائه آموزهها و باورهای خاص خود در قالب بدن آگاهی تصوری از بدن مطابق با ایدئولوژی خود در ذهن فرد ایجاد میکند که در نهایت هویت شخصی و اجتماعی فرد را در ساحت زندگی دینی به ارمغان میآورد. به بیان دیگر تجربه دینی یا دین به پرستش میانجامد و پرستش با توجه به بدنمندی هستی انسان، امری بدنمند است و با ظهور و بروزی بدنی همراه است و بدن کاربردی ترین ساحت و ابزار انسان در مسیر خدا شدگی و تعالی است.

این پژوهش تطبیقی در پی تحلیل جامعه شناسانه بدن در تعابیر و تفاسیر دین مدارانه غزالی متفکر اشعری مذهب با گرایشهای صوفیانه در احیاء علوم الدین و کتاب بگودگیتا -که حاوی طرح جامعی از طرق رسیدن به رستگاری - موکشه - است و بعد از اوپه نیشادها مهم ترین متن عرفانی-فلسفی هندو خوانده میشود - است.

.2 احیاء علوم الدین - سیر تفکر فقیهانه به صوفیانه -

در باور غزالی، فقه از یک سو و تعالیم اخلاقی و عرفانی از سوی دیگر، سه حوزه اصلی دین را تشکیل میدهند. گرایش غزالی به تصوف و مکاشفات صوفیانه، امکان حضور تصوف در کنار فقه ایستاده بر بنیاد جدل و احکام عقلی، را ایجاد کرد. تصوف غزالی جمع میان شریعت و طریقت است و معرفت از منظر او از رهگذر علم معاملت و مکاشفت حاصل میشود. - غزالی آنچه را که شایسته تحقیق میدانسته دو گونه علم بوده است: علم معاملت و علم مکاشفت. اما علم معاملت آنچنانکه او تعریف کرده:» صفا دادن به آینه دل است « به وسیله زهد و تقوی و عبادت و این موضوع احیاء علوم الدین است و اما علم مکاشفت، ذوق صوفیانه است که موصل به معرفت باری است و غزالی آن را الهام نامیده است.

در احیاء علوم الدین، سیر تفکر فقیهانه به صوفیانه را میتوان مشاهده کرد، بحثها فقیهانه آغاز و صوفیانه به پایان میرسند و در مقابل فقه رسمی و خشک ظاهرگرایانه، فقه باطن گرایانه متفاوتی به روش صوفیانه ارائه میشود. در اندیشه غزالی، معرفت در قالب علم معامله و علم مکاشفه قابل حصول است. علم مکاشفه منجر به کشف میشود و علم معامله معرفت در ساحت عملی آن است.

معرفت در احیاء علوم الدین متعلق به ساحت علم معامله یا همان معرفت در ساحت عمل است. علم معامله در دو ساحت ظاهری و باطنی اش تنها ذیل شاخصه بدنمندی هستی انسان قابل حصول است. علیّ ت عمل و لزوم اعمال جوارحی برای پیدایش صفات و ملکات نفسانی، دلیل بستگی معرفت در ساحت باطنی اش به بدن و اعمال بدنی است. - اگر صفات و ملکات نفسانی را به معنای حالت به فعلیت رسیده و تثبیت شده بدانیم چنان که تعبیر سجیه و خلق میرساند در این صورت طبیعی است که اخلاق معلول عمل است و نمی تواند بدون عمل پدید بیاید.

هم صوفیه و هم کلامیون به بدنی بودن معرفت یا معرفت بدنمند در ساحت ایدئولوژیک که همان ایمان است، معترف اند. اما - صوفیان نوع عالی تری از ایمان را مفروض میدانستندکه از طریق رؤیت دل یا به واسطه کشف و شهود حاصل میشود ... در این دیدگاه محل ایمان قلب است، عضوی لطیف که »مرکز یا جوهره انسان، ... جایگاه عقل، فهم و هر صفت مثبت انسانی تصور میشود. در واقع قلب نه آن تکه گوشت صنوبری شکل درون قفسه سینه بلکه لطیفه ایربّانی که با این گوشت صنوبری شکل به بیان غزالی ارتباط دارد .

غزالی تصوف را بهترین راه رسیدن به عالی ترین حقیقت میدانست و بر بنیاد این باور قائل به معرفت قلبی و شهود باطنی یا همان علم معامله باطنی در انسان بود و آن را یقین مینامید. بر این اساس در احیاء علوم الدین با رویکردی تقابلی نسبت به بدن مواجه هستیم که در نهایت در مسیر کسب معرفت نسبت به حق مکمل یکدیگر میشوند. بعد کلامی اندیش و فقهی او قائل به بدن جسمانی در مسیر کسب معرفت است و بعد عرفانی اندیش او قائل به بدنی متافیزیکی با مرکزیت قلب است. علم معامله ظاهری در ساحت بدن و اعمال بدنی و قوانین فقهی و علم معامله باطنی در ساحت بدن متافیزیکی و شهود قلبی صوفیانه قابل حصول است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید