بخشی از مقاله

چکیده:

در دهه های اخیر، شکل های جدیدی از مدیریت سازمان با ساختاری انعطاف پذیر و مفهوم سیال، روندی رو به رشدی داشته اند که در حال تغییر به چیزی است که محققان آن را دوره پست مدرن می نامند. تأثیر پستمدرنیسم در حوزه نظریات مدیریت در حدی است که برخی محققان در تقسیم خود از نظریات مدیریت، یک بخش را به نظریات پستمدرن اختصاص دادهاند. نفی رسمیت، و قانونمحوری در امور سازمانی، استفاده از استعارههای متنوع و نرم برای سازمان، تنوع ساختارهای سازمانی، و توجه به گروههای خاص از جمله زنان، ویژگیهای نظریات پستمدرن مدیریت است. در این بین زنان به عنوان نیمی از سرمایه انسانی، نه تنها موضوع و هدف توسعه هستند، بلکه عامل مؤثری در پیشبرد اهداف توسعه محسوب می شوند. بنابراین، لازم است زمینه های مشارکت بیشتر آنان در دوران پست مدرن نیز فراهم گردد. در این میان، بحث اساسی دستیابی مشهود زنان در سا لهای اخیر به ابزارهایی است که آنان را به تدریج مهیای دست یابی به جایگاه ویژه می کند در این گذر جایگاه زنان در ارتباط با مقوله های حاکم در دوران پست مدرن مورد بررسی قرار گیرد.

کلید واژه: مدیریت سازمان، پست مدرن، جایگاه زنان، فمینیسم، اشتغال

-1 مقدمه:

پست مدرنیستها با نفی فرا روایت ها و نفی پیش فرض های "معرفت شناختی نظام مند"، در واقع با نفی تقسیم بندی های کلاسیک و مدرن از مقولات مختلف از جمله زن و مرد، به فمینیست ها نیز فرصت ابراز وجود داده اند. پست مدرن ها با نفی حقیقت های کلان که یکی از خصایص آن تعریف هر چیزی از جمله زن و مرد است، در واقع تعاریف تاریخی، عام و مطلق مقولات مختلف اجتماعی، فرهنگی و . . . را نفی کرده اند و این کمک بزرگی است که پست مدرنیسم به ظهور فمینیسم نموده است. منطق پست مدرن اساسا منطق نفی است ونه اثبات یعنی شورش علیه توتالیته عقل روشنگری وافکار وهرگونه حاکمیت مطلق اصول ومعیارهای ثابت وعام. اگرچه پست مدرنیسم به عقل مدرن پشت کرد، اما روبه سوی مشخصی ندارد.

با وجود ماهیت شناور و آنارشی گونه این تفکر، باید گفت، این واژه به مفهوم عام کلمه در دهه های اخیر به طور فزاینده، به پایان دوران شکوفایی مدرنیسم و افول آن پس از اوج ظهورش در قرن بیستم اشاره دارد. به این ترتیب در یک نگاه کلی پست مدرنیسم، به مثابه ی یک پیکره ی پیچیده، مبهم، متنوع و چندچهره و یک جریان پرنفوذ و قدرتمند فرهنگی، سیاسی و روشنفکری است، که ویژگی اساسی آن، چالش با علم و عقل مدرنیته و دکترین های جهان مدرن و روایتهای کلان آن و نقد و اعتراض به بسامدها و دستاوردهای بحران خیز آن است. در واقع عصر پست مدرن را می توان عصر هویدا شدن بحران های عمیق فلسفی و معنوی برخاسته از پروژه ی روشنگری و عصر شکست و گسست در قطعیت های مدرنیته ی سازمان یافته، دانست - نادری،. - 1391

-2 اهمیت اشتغال زنان

در سراسر تاریخ همواره به زنانی برمی خوریم که ضرورت های اقتصادی و اجتماعی، آنان را به تک اپوی اقتصادی و اشتغال کشانیده است. تفاوت سده اخیر با اعصار گذشته این است که دگرگونی های ساختاری در حوزه اقتصاد که به کاهش قدرت خرید و تغییر الگوی مصرف انجامید، ضرورت اشتغال زنان را بیش از گذشته مطرح ساخت. تأثیر بهره گیری از نیروی کار زنان در توسعه اقتصادی، فرهنگی واجتماعی و مشارکت اقتصادی زنان به مثابه شاخص توسعه یافتگی در ادبیات توسعه کانون بحث قرار می گیرد. کارشناسان دیگر علوم انسانی نیز به بررسی این موضوع علاقه مند ند .بیش از همه، کارشناسان علم اقتصاد به موضوع اشتغال زنان به لحاظ تأثیر آن بر الگوی تولید، توزیع و مصرف اقتصادی خانوار، و همچنین تأثیر آن بر اقتصاد ملی و جهانی می پردازند.

-3 علل و عوامل رویکرد زنان به اشتغال

مجموعه ای از علل و عوامل در هم تنیده شده اند تا برآیند تمایل روز افزون زنان به حضور در عرصه های اقتصادی باشد : -1 تحول در ساختا رهای فرهنگی، اجتماعی -2 تحول در ساختار اقتصادی -3 احساس مسئولیت اجتماعی -4 ترس از آینده -5 ویژگی های بازار کار - افزایش تقاضا برای کار زنان - -6 افزایش اوقات فراغت - زعفرانچی، . - 1388

-4 سیر تکامل علم مدیریت

پیش از انقلاب صنعتی، مردم از راهکارآموزی و شاگردی در پیشه ها و صنایع به آن اندازه ماهر می شدند که دیگر نیازی نداشتند که کسی به آنان چگونگی طرح ریزی، سازماندهی و کنترل را آموزش دهد. آنان آنچه را که انجام می دادند دقیقا آموخته بودند. از سویی دیگر، بسیاری نیز به عنوان غلام و برده در خدمت واستثمار اربابان بودند. افراد چرخ دنده های ماشین بودند. پیشگامان پیش نوگرایی آدام اسمیت، ماکس وبر، فردریک تیلور و التون مایو بودند. در پیش نوگرایی و حاکمیت تیلوریسم، مباحث بوروکراتیک در راس قرار داشت و فرض می شد که مدیریت علمی، مدیریت تعلیمی است.

حتی با ظهور نهضت روابط انسانی این فرض تغییر چندانی نکرد و همچنان مدیران مغز بودند و کارکنان دست. نظارت و کنترل، سلسله مراتبی ادامه داشت و با وجود اینکه مفاهیم تمرکززدایی و توانمندسازی مطرح می شد، اما همچنان سخن و تصمیم رهبر ارجح بود. در حالی که تلاطم، عدم اطمینان و هرج و مرج طلبی، نظم و ثبات را تهدید می کردند، کنترل روابط، پاسخی بود به این تهدیدها. مدیریت برمبنای هدف استراتژیهای مدیریت و سیستمهای اطلاعات مدیریت نیز در رابطه با کنترل و یافتن روشهایی برای بازرسی و کنترل به کار گرفته می شدند.

با ظهور بوروکراسی انسان مدرن، به ماشینی بی روح، و مشغول به کاری تکراری، خسته کننده و بسیار تخصصی تبدیل شد. این روند ادامه داشت تا اینکه پیشگامان جدید، سازمانها را به صورت یک کل در نظر گرفتند که بخش هایش از هم جدا نیستند و مهارتها بالا و چند بعدی، انعطاف پذیری بالا و شامل شبکه های خود-طرحریز است. در این وضعیت، طرح اولیه فرانوگرا ی عبارت ی بود از، آزادی هر گروه زیر فشار و کنترل، به گونه ای که از هر گونه اجبار، ترس و تهدید آزاد شود. پیتر دراکر با طرح پرسشهایی مانند: آیا ما فراتر از عصر ماشین هستیم؟ فراتر از زمانی که افراد در کار هیچ مهارتی نداشتند؟ آیا کار کردن در تیم های خود گردان، در یک شبکه جهانی و مسطح و روابط باز، افراد را توانمندتر و خود کنترل تر می سازد و کمتر استثمار می کند؟ او برای نخستین بار از مدیریت فرا نوگرا سخن به میان آورد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید