بخشی از مقاله
چکیده
زبان فارسی همچون بسیاری از زبانهای دیگر از دیدگاه نظریههای مختلف زبانشناسی مورد بررسی قرار گرفته که دستور نقش و ارجاع، یکی از این دیدگاه هاست. این دستور یک نظریهی ساختگرا- نقش گراست که بوسیلهی زبانشناسانی چون فولی و ون ولین در اوایل دههی 1980میلادی معرفی شد و انتقادهای اساسی، بویژه در مورد همگانیها، بر دستور زایشی وارد کرد. این نظریه، تعاملات نحو، معناشناختی وکاربردشناختی در ساختهای دستوری زبان را، به کمک سه ساخت مستقل و در عین حال مرتبط، یعنی ساخت نحوی، ساخت منطقی و ساخت اطلاع، روشن میسازد. این پژوهش زبان شناختی در صدد آن است که جایگاه سازههای موضوعی زبان فارسی را در دستور نقش و ارجاع مشخص سازد.
در این راستا، سازههای موضوعی جملات این زبان، در چارچوب مفاهیم مطرح شده در ساخت لایهای بند، در حوزهی ساخت نحوی این نظریه، بررسی شدهاند. در این پژوهش، حدود سیصد جملهی فارسی، از دو منبع شنیداری و نوشتاری جمعآوری شده است. همهی مثالها، از نظر جایگاه سازههایشان در ساخت نحوی این دستور مورد بررسی قرار گرفتهاند. یافتهها نشان میدهند که اگر چه در گونهی رسمی و نوشتاری زبان فارسی که آرایش واژگانی فاعل-مفعول-فعل، تا حدودی ثابت است، سازههای موضوعی در این دستور، شبیه زبان انگلیسی عمل کرده و در جایگاههای همگانی قرار می گیرند، اما در گونهی گفتاری که برعکس زبان انگلیسی، سازه ها، اعم از موضوعی و غیرموضوعی، به راحتی جابهجا میشوند، میتوانند در جایگاههای غیرهمگانی نیز واقع شوند.
کلیدواژهها: زبان فارسی، دستور نقش و ارجاع، جایگاه جداشده از راست، جایگاه جداشده از چپ، جایگاه پیش از مرکز، جایگاه پس از مرکز، حاشیه، سازههای موضوعی
مقدمه
در زبانشناسی نظری امروز، سه تفکر غالب وجود دارد که هر یک طرفداران و حامیان قابل ملاحظهای را جذب نمودهاند، از جمله "زبانشناسی صورتگرا"*، "زبانشناسی نقش گرا" *، و "زبانشناسی شناختی".* هر یک از این نگرش ها خود شامل زیرمجموعههاییاند که فصل مشترک آنها به ترتیب عبارت است از تلقی زبان به عنوان "نظامی ساخت - بنیان و ریاضیگونه"، "نظامی برای ایجاد ارتباط"، و "نظامی شناختی".این سه نگرش از سه منظر مختلف زبان را تعریف کرده و مورد مطالعه قرار داده اند - دبیرمقدم،. - 9:1387دستورهای مختلفی بر اساس نگرش ارتباطیBشناختی به زبان پدید آمدهاند؛ از جمله دستور نقش گرای دیک - 1991 - *، دستور نظاممند هلیدی - 1994 - ، دستور واژیBنقشی برزنن - 1982 - * ، دستور شناختی لانگاکر - 1987 - *، دستور نقش و ارجاع ون ولین* و فولی - 1984 - *، ون ولین و لپولا - 1997 - * و ون ولین . - 2005 -
زبان فارسی، از دیدگاه نظریههای مختلف زبانشناسی مورد بررسی قرار گرفته است و پژوهشهای گستردهای روی سطوح مختلف نحوی، واجی، و معنایی آن انجام شده است. برای مثال میتوان از تحلیلهای متفاوتی که از این زبان در چارچوب نظریههایی چون حاکمیت و مرجعگزینی - *میرعمادی - 1376، نظریهی استاندارد - *مشکوهالدینی - 1373، مقوله و میزان* - باطنی - 1349 صورت گرفته نام برد. دستور نقش و ارجاع از جمله دستورهایی است که اخیرا به عنوان چارچوب نظری برخی تحلیلها از این زبان، مورد توجه قرار گرفته است.دستور نقش و ارجاع، یک نظریهی نقشگراست که بوسیلهی زبانشناسانی چون فولی و ون ولین در اوایل دههی 1980 میلادی معرفی شد و انتقادهای اساسی بویژه در مورد همگانی ها بر دستور زایشی وارد کرد.
این نظریه، اعتقادی به وجود سطح انتزاعی ندارد و برای جمله تنها یک سطح قائل است. در این رویکرد به نظر عبدلایی - 17:1993 - * مانند رویکردهای نقشگرای دیگر، زبان ابزاری برای ارتباط است و این نقش های زبان هستند که شکلدهی آنرا به عهده دارند و به همین دلیل این دستور در زمرهی نظریههای ساختگرا-نقشگرا* قرار میگیرد.از جمله تفاوت های این دستور با دیگر دستورها، تفاوت در حوزهی ساخت نحوی آن میباشد. ساخت نحوی در این دستور شباهتی به ساخت اشتقاقی در دستور گشتاری که متشکل از دو سطح نحوی - روساخت* و ژرف ساخت - * میباشد، ندارد. ساخت نحوی در این دستور از تقابل میان "موضوع" * و "محمول"* و نیز تقابل بین موضوع و "غیر موضوع*ها" ایجاد میشود. قسمتی که شامل محمول است، "هسته"* و قسمتی که شامل هسته به اضافهی موضوعهاست "کانون یا مرکز"* نامیده میشود.
در این میان غیرموضوعها، افزوده هایی* چون قیدها و گروههای حرف اضافه هستند که به همراه هم بخش "حاشیه"*را تشکیل میدهند.از آنجا که ترتیب عناصر جمله همواره در همهی زبانها و بخصوص زبان فارسی شکل ثابتی ندارد و تحت تأثیر عوامل متعدد تغییر میکند، گاه عنصری میتواند به جای دیگری در جمله منتقل شود و در نتیجه جایگاههای دیگری مثل "جایگاه پیش از مرکز"* - ج.پش.م - ، " جایگاه پس ازمرکز"* و همچنین "جایگاه جداشده از راست"* - ج.ج.ر - و "جایگاه جداشده از چپ"* - ج.ج. چ - را اشغال کند. هدف اصلی این پژوهش نیز این است که دریابیم طبق نظریهی دستور نقش و ارجاع و با توجه به ساخت نحوی خاص آن و جایگاه های مطرح شده در آن، عناصر موضوعی زبان فارسی در چه جایگاه هایی از ساخت لایهای بند قرار میگیرند.
روش جمعآوری اطلاعات پژوهش حاضر، که به حوزهی نحو زبان فارسی مربوط میشود، هم به صورت کتابخانهای و هم به صورت داده بنیاد است. این داده ها به عنوان پیکرهی زبانی از دو منبع گفتاری و نوشتاری گرفته شده است. منابع نوشتاری پژوهش، شامل کتب داستان، روزنامه، مجلات و منابع گفتاری نیز شامل گفتار روزمره ی فارسیزبانان و گفتگوهای رایج در رادیو و تلویزیون است. حجم پیکرهی زبانی پژوهش، حدود سیصد جمله است که تمام جملات در چارچوب ساخت لایهای این دستور بررسی شدهاند.
-1 پژوهشهای انجام شده بر پایهی نظریه ی دستور نقش و ارجاع در زبان فارسی
مطالعات انجام شده راجع به نظریهی دستور نقش و ارجاع، در زبان فارسی چندان گسترده نیست و تنها عدهای محدود اقدام به بررسی ساختار زبان فارسی در چارچوب این نظریه کردهاند. در زبانهای دیگر نیز مطالعاتی در چارچوب این نظریه، انجام شده است، اما جایگاه سازه های موضوعی در قالب این نظریه، موضوعی است که تاکنون به طور اخص، بدان پرداخته نشده است، نه در زبان فارسی و نه در سایر زبانها.رضایی - 1381 - به بررسی جملات سادهی زبان فارسی در چارچوب نظریهی دستور نقش و ارجاع پرداخته است. وی در این بررسی نشان میدهد که چطور فرضیات این دستور در مورد پدیدههای واژیBنحوی جملات سادهی فارسی صدق میکند و چطور فرضیات عمومی دستور نقش و ارجاع، به عنوان یک دستور جهانی، دربارهی جملات سادهی زبان فارسی نیز مصداق دارد.
جملات مرکب زبان فارسی نیز، توسط رسولپور - 1391 - ، در چارچوب این نظریه بررسی شدهاند. وی ساختار جملات مرکب را تحت دو رابطهی کلی هم پایگی و ناهم پایگی بررسی نموده و دو نوع رابطه را برای هم پایگی و نه رابطه را برای ناهمپایگی معتبر دانسته است.رضایی - 1389 - ساخت مجهول در زبان فارسی را نیز از دیدگاه این نظریه بررسی کرده است و نشان داده است که در زبان فارسی، دو نوع ساخت مجهول وجود دارد. ساختار نخست از اسم مفعول + شدن تشکیل میشود، و ساختار دوم از به کار بردن فعل سوم شخص جمع بدون ذکر فاعل.نیسانی - - 1392 به بررسی ساخت بند زبان فارسی بر اساس دستور نقش و ارجاع پرداخته است. وی ابتدا ساخت نحوی جملات سادهی زبان فارسی را بر اساس ساخت لایهای بند به دست داده و سپس نحوهی اتصال این ساخت با ساخت معنایی بندها و تأثیر عوامل کاربردشناختی را نشان داده است.
و نشان میدهد که این نظریه، قادر به تبیین مسائل دستور زبان فارسی میباشد.رضایی - 1391 - همچنین در بررسی نحوی و معنایی افعال ایستا در زبان فارسی، با استفاده از چارچوب نظری دستور نقش و ارجاع، طبقههای چندگانهی افعال در زبان فارسی را معرفی نموده و ویژگیهای هر یک را بیان کرده است. طبق بررسیهای وی، افعال دارای ویژگیهای نحوی و معنایی خاصی هستند که باعث رفتار متفاوت آنها میشود.معزیپور - 1388 - نیز ساخت اسنادیساز فارسی را بر پایهی دستور نقش و ارجاع مورد بررسی قرار داده است. به اعتقاد وی، دستور نقش و ارجاع نه تنها از عهدهی توصیف اجزای اصلی در جملات اسنادیساز فارسی بر میآید بلکه رابطهی میان سازهها را نیز به خوبی نشان میدهد.
وی در بررسیاش به این نتیجه میرسد که در جملات اسنادیساز فارسی، سازهی اسنادیشده، با اینکه موضوع معنایی محمول بند اسنادیشده می باشد، اما به سبب حضور ضمیر اسنادیساز اختیاری - البته در صورتیکه سازهی اسنادیشده، گروه اسمی باشد - و فعل ربطیساز، از نقش گزارهی کاربردشناختی برخوردار میشود. که این امر خود ناشی از عدم تقارن در این ساخت دستوری دوبندی است که حاوی یک گزارهی سادهی معنایی می باشد.مجیدی - 2012 - در مقالهی خود به مقایسهی ساخت اطلاعی در فارسی، از دیدگاه دو دستور مختلف میپردازد؛ دستور نقش و ارجاع و دستور نقشگرای نظام بنیاد* وی با جمع آوری دادههای مختلف به بررسی و تحلیل رابطهی بین ساخت اطلاع از یک سو، و آواشناسی، معناشناسی، واجشناسی و نحو از سوی دیگر، بر اساس دیدگاههای مطرح شده در نظریات ون ولین و هالیدی می پردازد و نکات مثبت و منفی مربوط به بررسی ساخت اطلاع، از این دو دیدگاه را مطرح میکند و نتیجه میگیرد که رابطهی بین ساخت اطلاع از یک سو و آواشناسی، معناشناسی، واجشناسی و نحو از سوی دیگر در زبان فارسی، منظم و با قاعده نیست.
به علاوه اینکه علیرغم روشهای تحلیل متفاوت در دو دیدگاه، شباهتهایی در سرشت نقشگرای هر دو، وجود دارد. آهنگ صدا، آرایش واژگان، واجشناسی و تأکید بر بافت به عنوان متغیرهای مستقل، بر ساختار اطلاعی فارسی تأثیر دارند.هوشمند - 2012 - در مقالهای ساخت اطلاع جملات پرسشی زبان فارسی را در چارچوب دستور نقش و ارجاع بررسی کرده است. وی ابتدا ساختار اطلاعی جملات خبری را کشف و بررسی میکند و سپس نتیجه می گیرد که در حالیکه در زبانهای با آرایش واژگانی فاعل -مفعول-فعل - - sov، محدوده ی کانون بالقوه - potential focus domain - در جملات پرسشی بله /خیر،کل مرکز است، در زبانهایی که این آرایش واژگانی را ندارند، تعیین جایگاه کانون نهایی این جملات، ممکن نیست و به پاسخ روشنی در این رابطه نمیتوان دست یافت.
وی در رابطه با جملات پرسشی همراه با کلمات پرسشی نیز به این نتیجه میرسد که همهی کلمات پرسشی -wh دار میتوانند در ابتدای جمله یا هر جای دیگری از جمله قرار گیرند، به غیر از آخر جمله بعد از فعل. وی همچنین بیان می کند که گذرا بودن به تنهایی بر آرایش واژگانی در زبان فارسی تأثیری ندارد، بلکه آرایش واژگانی در زبان فارسی را، ساختار اطلاع جملات تعیین میکند و سرانجام اینکه بررسی او بار دیگر نشان از وجه مشترک نحو، معناشناسی و کاربردشناسی دارد.نیسانی - 1392 - همچنین در مقالهای جملات اسنادیشده در زبان فارسی را در چارچوب این نظریه، به لحاظ نحوی وکاربردشناختی بررسی میکند. وی با بررسی و تحلیل دادههای مربوط، نشان میدهد که در فرافکنی سازهای، ضمیر اسنادی به عنوان گروه اسمی، موضوع مرکز و سازهی اسنادیشده، به عنوان هستهی محمولی و فعل" بودن" به صورت فعل اسنادی ظاهر میشود و بند پیرو نسبت به مرکز اصلی، در حاشیه قرار می گیرد.
از نظر ساخت اطلاع و کانون نیز، نتیجه می گیرد که در این ساختها، سازهی اسنادیشدهی دارای ساخت کانونی محدود، بیابهام است و سرانجام اینکه در فرآیند اسنادیشدن، علاوه بر تأکید، عواملی چون تقابل و پرسش و پاسخ مؤثرند.سعیدیطلب - - 2009 اتصالهای هستهای صفتی در زبان فارسی را در چارچوب دستور نقش و ارجاع بررسی میکند. به اعتقاد وی، مباحثی چون وضعیت گزارههای مرکب - complex predicate - یا اتصال های هستهای - nuclear junctures - در یک بند ساده، در نظریههایی که راجع به گزاره بحث میکنند، بسیار جالب است، چراکه در این ساختها، اسم و قید و صفت در ترکیب با اجزای فعلی میتوانند نقش گزارهای ایفا کنند، که به آنها افعال سبک اطلاق میشود.
وی به طور کامل اجزای این افعال را بررسی و توصیف میکند و رابطهی آنها را با نوع عمل و ساختار موضوعها و همچنین نوع اتصال آنها بیان می کند و بدین نتیجه میرسد که تنها افعال سبک سببی - causative - و آغازی - - inchoative یعنی "کردن" و "شدن"میتوانند با صفت ترکیب شده اتصال هستهای ایجاد کنند و به عنوان یک بخش واحد عمل کنند. به اعتقاد وی جزء پیش از فعل نقش مهم و اصلی را در نوع نمود - - aspect کل اتصال هسته دارد و در برخی موارد طبقهی فعل در ساختار فعل مرکب، از روی خود فعل قابل پیشبینی است در بسیاری موارد حتی جزء پیش از فعل است که اهمیت بیشتری دارد.سعیدیطلب - - 2010 در بررسی دیگری، سعی می کند گروهی از گزارههای مرکب یا اتصالهای هستهای حرف اضافهای در فارسی را، در چارچوب دستور نقش و ارجاع بررسی کند. این گزارههای مرکب با گروههای حرف اضافه ای و افعال سبک ترکیب میشوند. وی بین حرف اضافهی محمولی و غیرمحمولی تفاوت قائل میشود و سرانجام نتیجه میگیرد که همهی گروههای حرف اضافهای در