بخشی از مقاله
چکیده
دستور نقش و ارجاع که اخیرا به عنوان چارچوب نظری برخی تحلیلها از زبان فارسی، مورد توجه قرار گرفته، یک نظریهی نقشگراست که بوسیلهی زبانشناسانی چون فولی و ون ولین در اوایل دههی 1980میلادی معرفی شد. البته مطالعات انجام شده راجع به این نظریه، در زبان فارسی چندان گسترده نیست و تنها پارهای از ساختهای این زبان، جملات و افعال آن، از دیدگاه این نظریه، توسط برخی پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفته است. در زبانهای دیگر نیز مطالعاتی در این چارچوب انجام شده است. ، اما جایگاه سازههای غیرموضوعی در قالب این نظریه، موضوعی است که تاکنون به طور اخص، بدان پرداخته نشده است، نه در زبان فارسی و نه در سایر زبانها.
هدف پژوهش حاضر این است که دریابیم طبق نظریهی دستور نقش و ارجاع و منحصرا با توجه به ساخت و الگوی نحوی ارائه شده در آن، عناصر غیر موضوعی زبان فارسی در چه جایگاه یا جایگاههایی از ساخت لایهای بند قرار میگیرند. بدین منظور اطلاعات لازم هم به صورت کتابخانهای و هم به صورت داده بنیاد، از دو منبع گفتاری و نوشتاری جمعآوری شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهند که از آنجا که طبق این دستور، عناصر غیرموضوعی به دو نوع، شامل افزودههای گروهی و افزودههای غیرگروهی تقسیم میشوند، میتوانند در جایگاههای مختلف ساخت لایه-ای بند قرار گیرند. قیدهای زبان فارسی نیز مانند انگلیسی میتوانند با توجه به معنا و سازهای که با آن در ارتباط بوده و آنرا توصیف میکنند، در حاشیهی هر یک از سه سطح بند قرار بگیرند.
کلید واژه ها : زبان فارسی، دستور نقش و ارجاع، عناصر غیر موضوعی، قید واره ها
-1 مقدمه
در زبانشناسی نظری امروز، سه تفکر غالب وجود دارد که هر یک طرفداران و حامیان قابل ملاحظهای را جذب نمودهاند، از جمله "زبانشناسی صورتگرا" - - Formal linguistics، "زبانشناسی نقشگرا" - - Functional linguistics، و"زبانشناسی شناختی" - . - Cognitive linguistics هر یک از این نگرش ها خود شامل زیرمجموعههاییاند که فصل مشترک آنها به ترتیب عبارت است از تلقی زبان به عنوان "نظامی ساخت - بنیان و ریاضیگونه"، "نظامی برای ایجاد ارتباط"، و "نظامی شناختی" - دبیرمقدم،. - 9:1387دستورهای مختلفی بر اساس نگرش ارتباطیBشناختی به زبان پدید آمدهاند؛ از جمله دستور نقشگرای دیک - 1991 - - Simon Dik - ، دستور واژیBنقشی برزنن - - 1982 - - Joan Bresnan، دستور شناختی لانگاکر - - 1987 - - R. Langacker، دستور نقش و ارجاع ون ولین و فولی - - Robert D. Van Valin - 1984 - ، ون ولین و لپولا - - 1997 - - Randy J. La Polla و ون ولین . - 2005 -
زبان فارسی نیز از دیدگاه نظریههای مختلف زبانشناسی مورد بررسی قرار گرفته است. برای مثال میتوان از تحلیلهای متفاوتی که از این زبان در چارچوب نظریههایی چون حاکمیت و مرجعگزینی - میرعمادی - 1376، نظریهی استاندارد - مشکوهالدینی - 1373، مقوله و میزان - باطنی - 1349 صورت گرفته نام برد. دستور نقش و ارجاع از جمله دستورهایی است که اخیرا به عنوان چارچوب نظری برخی تحلیلها از این زبان، مورد توجه قرار گرفته است. این دستور، یک نظریهی نقشگراست که بوسیلهی زبانشناسانی چون فولی و ون ولین در اوایل دههی 1980میلادی معرفی شد و انتقادهای اساسی بویژه در مورد همگانیها بر دستور زایشی وارد کرد. این نظریه، اعتقادی به وجود سطح انتزاعی ندارد و برای جمله تنها یک سطح قائل است. در این رویکرد به نظر عبدلایی - - 17:1993 - - Mahamane L. Abdoulaye مانند رویکردهای نقشگرای دیگر، زبان ابزاری برای ارتباط است و این نقشهای زبان هستند که شکلدهی آنرا به عهده دارند و به همین دلیل این دستور در زمرهی نظریههای ساختگرا-نقشگرا - - Structural-functional قرار میگیرد.
از جمله تفاوتهای این دستور با دیگر دستورها، تفاوت در حوزهی ساخت نحوی آن میباشد. ساخت نحوی دراین دستور شباهتی به ساخت اشتقاقی در دستور گشتاری که متشکل از دو سطح نحوی - روساخت و ژرف ساخت - میباشد، ندارد. ساخت نحوی در این دستور از تقابل میان "موضوع" و "محمول" predicate - - و نیز تقابل بین موضوع و "غیر موضوعها" ایجاد میشود. قسمتی که شامل محمول است، "هسته" - - nucleus و قسمتی که شامل هسته به اضافهی موضوعهاست "کانون یا مرکز" - - core نامیده میشود. از طرفی غیرموضوعها ، افزودههایی - - adjunct چون قیدها و گروههای حرف اضافه هستند که به همراه هم بخش "حاشیه" - - periphery را تشکیل میدهند. از آنجا که ترتیب عناصر جمله همواره در همهی زبانها و بخصوص زبان فارسی شکل ثابتی ندارد و تحت تأثیر عوامل متعدد تغییر میکند، گاه عنصری میتواند به جای دیگری در جمله منتقل شود و در نتیجه جایگاههای دیگری مثل "جایگاه پیش از مرکز" - ج.پش.م - - Pre-core slot - PrCS - - ، " جایگاه پس ازمرکز" - - Post-core slot - PoCS - و همچنین"جایگاه جداشده از راست" - - - right_detached position - RDP - ج.ج.ر - و "جایگاه جداشده از چپ" - - - left_detached position - LDP - ج.ج.چ - را اشغال کند.
هدف اصلی این پژوهش نیز این است که دریابیم طبق نظریهی دستور نقش و ارجاع و با توجه به ساخت نحوی خاص آن و جایگاههای مطرح شده در آن، عناصر غیرموضوعی زبان فارسی در چه جایگاههایی از ساخت لایهای بند قرار میگیرند. از آنجا که به اعتقاد ون ولین - 1: 2005 - دستور نقش و ارجاع در توصیف ساختمان دستور، علاوه بر ساختار، عوامل نقشی و کاربردشناختی را نیز مد نظر قرار میدهد، مطالعهی زبان فارسی با پیچیدگیهای خاص خودش در چارچوب این نظریه و پرداختن به جنبههایی از این زبان از دیدگاهی نو، علاوه بر اینکه موجب شناخت بهتر زبان فارسی خواهد شد کمک خواهد کرد که این نظریهی نو ظهور توسط این زبان نیز محک بخورد.
-2 پیشینه
مطالعات انجام شده راجع به نظریهی دستور نقش و ارجاع، در زبان فارسی چندان گسترده نیست و تنها عدهای محدود اقدام به بررسی ساختار زبان فارسی در چارچوب این نظریه کردهاند. در این جا تنها مواردی به عنوان نمونه ارائه میشود.در زبانهای دیگر نیز مطالعاتی در چارچوب این نظریه، انجام شده است، اما