بخشی از مقاله
چکیده:
این مقاله در پی نشان دادن جایگاه سیاست و رابطه دین و سیاست در اندیشه غزالی میباشد. اموري چون تسرّي تقوا و پارسایی به حوزه سیاست ونیز نظارت پیوسته و کارآمد در چارچوب فرضیه امر به معروف و نهی از منکر، ...، همگی به نهادینه شدن شریعت در حوزه سیاست مدد می رساند. غزالی با نگرش اخلاقی به سیاست بر آن است تا چنین مهمی تحقق یابد.با توجه به بررسی هاي صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که از نظر غزالی دین و سیاست چون دو برادر هستند و همراه یکدیگر و تفکیک ناپذیرند و سیاست بدون این چون فقه بدون علم به احوال دل و دینداري بدون سیاست مانند صوفی جاهل به فقه است.روش این پژوهش تحلیلی – توصیفی با استفاده از تکنیک کتابخانه اي می باشد.
کلید واژه ها: غزالی، دین، اخلاق، سیاست، تصوف
مقدمه
غزالی که در نیمه دوم قرن پنجم هجري - یازدهم میلادي - متولد شده بود، با دورانی رو به رشد که می توان آن را عصر انحلال و ضعف سیاسی و نظامی و عصر انحطاط در اخلاق و جمود فکري دانست. ارکان قدرت از مدتها پیش متزلزل شده بود و نهضت اسماعیلیه و دعوت فاطمیان سر تا سر ممالک اسلامی را گرفته بود. ترکان سلجوقی حکومت را بدست گرفته و در عصر آلب ارسلان مدارس نظامیه دایر شده بود. تأسیس این مدارس هم براي دفاع از اصل سنت بود و این مدارس در مقابل مدرسه الازهر مصر بود، که براي تأیید و یاري مذهب شعبه ساخته شده بود.به رغم تلاش براي نهادینه کردن فرایند آموزش مبانی دینی، به دلیل تشدید اختلافات فرقه اي، دین اسلام از مجراي اصلی و صحیح خود خارج شده و به وصفی افتاده بود که پیش از آن سابقه نداشت. اعتقاد مردم در اصل و حقیقت سستی گرفته بود و این سستی موجب ضعف ایمان و سستی در عمل به احکام دین شده بود.
یکی از ویژگیهاي عصر غزالی، اختلافات فرقه اي، طرح مجادلات مذهبی و شدت گرفتن تعصبات دینی بود. غزالی که پیوسته دغدغه حضور فعال دین در عرصه اجتماع را داشت، اختلافات فرقه اي را سبب سستی عقیده و بی ایمانی مردم و در نتیجه، علل تضعیف کارآمدي دین معرفی می کند و چهار گروه را مسبب این امر دانسته و می گوید: یکی آنها که در فلسفه خوض می کردند، دیگر انها که دم از تصوف می زدند، دیگر آنها که مردم را به کیش اسماعیلی و باطنی می خواندند و چهارم روش و معامله کسانی که در میان مردم به دانشمندان موسوم شده بودند، یعنی فقها و متکلمان، غزالی بحران موجود در جامعه را ناشی از تشت فکري و هرج و مرج عقیدتی حاکم بر جامعه اسلامی ان روز می دید، به گونه اي که در عصر او اشعري، حنبلی را تکفیر می کرد، حنبلی اشعري را، اشعري معتزله را، معتزله اشعري را - الفاخوري والجر،. - 587- 588 :1367
در حقیقت عقاید سیاسی غزالی پیرامون خلافت و سلطنت و ایجاد سازش میان این دو شکل گرفته و بیشتر حاصل مصلحت اندیشها و در توجیه اوضاع موجود است. غزالی خلافت را به حکم شرع، و نه عقل، ضروري و لازم و به همین سبب می گوید که نه ارباب منزل و حِرف صلاحیت بحث درباره خلافت را دارند و نه فیلسوفان، بلکه فقط این فقها هستند که شایستگی و وظیفه را دارند که اصول خلافت را براي مردم روشن کنند.بدین سان براي اندیشه سیاسی غزالی دو خاستگاه می توان عنوان نمود: نخست اینکه او اندیشه خود را بر اساس دانش فقه و شریعت اسلامی طرح نموده است، دوم اینکه واقیت هاي اجتماعی و سیاسی در قلمرو عباسی و گسترده فرمانروایی. از آنجا که اصلاح انسان ها دو بعد ظاهر و باطن دارد، غزالی براي هر دو بعد عاملانی را معین می کند تا هدف سیاست را محقق سازند. غزالی فقط پیامبر را قادر به اصلاح ظاهار و باطن می داند. علما بر باطن خواص و وعاظ بر باطن عوام تأثر می گذارند.
تصوف غزالی
زهد کهن ترین نوع تصوف اسلامی است که در مبانی اسلام ریشه دارد. ابوسفر سراج - وفات 378ه.ق - ، ابوالقاسم قشیري - وفات 456ه.ق - و علی هجویري - وفات 469 ه.ق - از بزرگمردان عرفان و پیروان این مکتب و جزء پیران و اقطاب معتبري هستند که اساس طریقتشان زهد و پرهیزگاري است امام محمد غزالی نیز یکی از شاخص ترین پیروان این مکتب است.تصوف غزالی صبغه دینی دارد. غزالی مجدانه به اجراي شریعت پایبند است. این مهم در احیاء علوم الدین و به تبع آن در کیمیاي سعادت بسیار آشکار است. این دو کتاب از با اهمیت ترین کتابها در زمینه اخلاق و تصوف اسلامی است. اگرچه این دو به ویژه کیمیاي سعادت از جمله کتابهاي صوفیان محض نیست اما تا حد زیادي مطالب آن جنبه صوفیانه دارد.
کیمیاي سعادت علاوه بر اندیشه هاي عرفانی دربرگیرنده نوعی اخلاق مذهبی نیز هست به گونه اي که کتاب از همان ابتدا کتابی اخلاقی جلوه می کند. اخلاق مورد نظر غزالی بر اخلاق دینی متکی است که از تفکر درقرآن نشأت گرفته است. کانون این تفکر، انسان و مرکز این کانون، دل است و سعادت و سلامت انسان در گرو سلامت دل است. به اعتقاد غزالی آنان که دل پاك و تصفیه شده اي دارند، روزنی در دلشان گشوده می شود که از این طریق خدا نور علم را بر دلشان می تاباند و به این ترتیب رفتار آدمی بر پایه عنایت به دل متحول می شود. غزالی دل و شریعت را دو واقعیت عمده اي می داند که مانند دو آینه در مقابل هم هستند و یکدیگر را منعکس می کنند - غزالی 1364، ج. - 326 :2