بخشی از مقاله
سياست و حکومت در انديشه غزالي
چکيده
سياست و حکومت از جمله مهم ترين مسائلي است که همواره مورد توجه انديشمندان مسلمان به ويژه علماي اهل سنت بوده است . يکي از نظريه پردازان مطرح در اين زمينه امام محمد غزالي است .در اين مقاله سعي در بررسي جايگاه سياست و حکومت در انديشه اين فقيه و نظريه پرداز سني است . نظريه وي همچون ساير نظريه هاي سياسي براي حل بحران دورانش است . اين بحران در واقع ظهور سلطنت است . غزالي تلاش دارد در طراحي نظام سياسي دو نهاد هم عرض را طراحي کند يعني خلافت و سلطنت که با يکديگر رابطه متقابل دارند. خلافت به سلطنت مشروعيت و سلطنت به خلافت قدرت مي دهد.
کلمات کليدي: غزالي، سلطنت ، خلافت ، سياست
مقدمه
نظريه هاي نظام سياسي قديم اهل سنت از سه ويژگي برخوردارند:
١-گذشته گرا بودن يا سنت گرا بودن آنها: اين نظريه ها تلاش مي کنند با مراجعه به گذشتگان يا فهم گذشتگان اعتبار نظريه هاي خود را ثابت کنند.
٢-تمرکزگراي : اين نظريه ها نظام سياسي متمرکز و اقتدارگونه اي را طراحي کرده اند. اين تمرکزگرايي در دو سطح است :
الف ) در سطح تصميم گيري: در سطح تصميم گيري نظريه هاي قديم اهل سنت ، تصميم گيري را در يک مرکز و توسط يک نفر صورت مي پذيرند. نهاد تصميم گيري نهاد فردي است نه جمعي و معتقدند که فرد است که شايستگي تصميم گيري را دارد. اين فرد خليفه است .
البته خليفه مي تواند مشاوريني داشته باشد. به اين مشاورين قديم ، اهل حل و عقد گفته مي شد. اکثر نظريه پردازان قديم اهل سنت مراجعه به اهل حل و عقد را بيشتر در شرايطي مي دانستند که خليفه مجتهد نباشد، حتي در چنين وضعيتي نيز مراجعه به اهل حل و عقد مطلوب است نه الزام آور (فيرحي،١٣٨٢: ١٢٨-١٣٠).
ب ) در ساختار اجرايي: در نظريه هاي قديم ، حق حکمراني فقط از آن خليفه دانسته مي شود و اين حق هم حقي غير قابل تفکيک است .
بر اين اساس منشأ تمام اقدامات اجرايي خليفه است يعني اعتبار هر اقدام اجرايي به مجوزي است که خليفه صادر مي کند (همان : ١٣١).
در کتب قديم فقهاي قديم اهل سنت ، در اين مورد بحث اقسام ولايات مطرح مي شود يعني هر ولايتي از هر قسمي مشروعيتش به خليفه
برمي گردد. بر اين اساس چهار نوع واگذاري ولايت صورت مي گيرد:
*ولايت عامه
* ولايت خاصه
* ولايت در اعمال عامه
*ولايت در امور و مکان خاص (فيرحي،١٣٨٢: ١٣٢)
٣-بحران گرايي: اين نظريه ها براي حل بحرانها ارائه شده اند. به عبارت ديگر، اين نظريه ها، نظريه هاي پسيني هستند و پس از وقوع بحران شکل گرفته اند.
جريان هاي فکري زمان غزالي
جريان هاي فکري زمان غزالي را به سه گروه مي توان تقسيم کرد:
١-جريان اول ايرانيگري است که طرفداران زيادي داشت مثل خواجه نظام الملک که تفکر نهاد شاهي و سلطنتي ايران را با تعاليم اسلام در هم آميخته است .
٢-جريان يونانيگري: اين جريان تحت تأثير آثار يوناني نگاشته شد. تعاليم و حکم يونان زمين با عصر ترجمه در زمان عباسيان به طور گسترده به سرزمينهاي خلافت راه پيدا کردند مانند ابن سينا و فارابي.
٣-جريان سوم که دست بالا را در تمامي قلمرو اسلامي داشت همانا شيوه انديشه مذهبي اسلامي بود که مدعي اجتناب از تأثرات يونانيگري و ايرانيگري بود. اين جريان در پي يافتن توجيهات و تبيينات شرعي و اسلامي براي انديشه و رفتار خود بود مانند غزالي (قادري،١٣٧٠: ٧٦).
انديشه سياسي غزالي
انديشه سياسي غزالي را مي توان اينگونه خلاصه کرد: نظريه سياسي غزالي براي حل بحران دوران وي است . بحران اساسي در دوران غزالي ، ظهور سلطنت است . غزالي تلاش مي کند در طراحي نظام سياسي دو نهاد هم عرض را طراحي کند يعني خلافت و سلطنت که با يکديگر رابطه متقابل دارند. خلافت به سلطنت مشروعيت و سلطنت به خلافت قدرت مي دهد (منصورنژاد،١٣٨١: ١٢٣).
غزالي معتقد است به مجرد اينکه خليفه به سلطان مشروعيت داد تمام اختيارات دنيوي و اجرايي خود را به سلطان واگذار مي کند.
تنها کاري که خليفه مي تواند بکند ارشاد ديني و معنوي است . در واقع غزالي حمايت از سلطنت و تقويت آن را به عنوان راه حلي براي نجات امپراطوري اسلامي لحاظ کرده است (طباطبايي،١٣٨٧: ١٢٩).
جايگاه سياست از نظر غزالي
در تعيين جايگاه علم سياست از نظر غزالي، علوم به دو دسته بزرگ تقسيم مي شود: علوم شرعي و علوم غير شرعي (منصورنژاد،١٣٨١: ٦٥).
منظور از علوم شرعي علومي است که يا في نفسه جز سعادت اخروي انسان محسوب مي شوند مانند توکل ، محبت و يا زمينه ساز سعادت انساني مي باشند.
علوم غير شرعي ارتباط مستقيم با اصلاح انسان ندارد مانند طبابت و يا اينکه به جامعه اسلام تخصيص ندارند مثل برزيگري.
از نظر غزالي، سياست قبل از علوم ديگر، به علوم شرعي احتياج دارد.
غزالي علوم شرعي را به دو دسته تقسيم مي کند: يک دسته را علم معامله نام مي نهد يعني علمي که به دنبال آن عمل در کار است .
دسته دوم را مکاشفه مي گويد که تنها به کشف علوم توجه دارد و اقتضاي عمل نمي کند.
علم معامله خود به دو قسم تقسيم مي شود: يک قسم به ظاهر و قسم دوم به باطن برمي گردد.
در قسم مربوط به ظاهر نيز امور به دو بخش عبادات و عادات تقسيم مي شوند.
قسم مربوط به باطن هم به نوبه خود شامل دو بخش مهلکات و منجيات است . هر عملي که دنيا را به کار مي آيد از نظر غزالي از مهلکات است . وي تنها اشتغال به علومي را مجاز مي داند که انسان را به آخرت دعوت کند و از دنيا باز دارد (طباطبايي،١٣٨٧: ١٤٩).
سياست مورد نظر غزالي، سياستي است مبتني بر عدالت ، اما غزالي تصريح مي کند که انطباق سياست بر عدالت ، بيشتر يک آرزو است تا يک واقعيت (منصورنژاد،١٣٨١: ٦٦).
مراتب سياست از نظر غزالي
غزالي در کتاب احيا علوم الدين ، به تعريف سياست و تبيين موضوع آن مي پردازد. مهمترين مفهوم سياست از نظر غزالي به اصلاح جامعه اسلامي توجه دارد (قادري،١٣٧٠: ٩٥).
سياست به مثابه اصلاح داراي چهار مرتبه است :
١-سياست انبيا: انبيا به مثابه پيام آوران الهي و هاديان خلق ، عالي ترين مرتبه سياست را به خود اختصاص مي دهند. اين سياست مختص پيامبر اسلام نيست بلکه به تمامي انبيا تعلق دارد. پيامبران ، بهترين اصلاحگران ظاهر و باطن انسانها( عوام و خواص ) هستند (غزالي،١٣٤٩: ٦٦-٦٧).