بخشی از مقاله

مقدمه

آنچه به عنوان نخستین سخن در گوش هر آنچه ممکن است طنین افکن شد کلمه کُن«» بود و با همین کلمه بود که جهان بی درنگ تحقق پیدا کرد و آشکار شد و اگر چنین است به آسانی می توان گفت نه تنها بدون سخن جهان هرگز آشکار نمی گشت بلکه جهان جز سخن چیز دیگري نیست.پیدایش هر چیزي در جهان مسبوق به اندیشه و خرد است و خرد و اندیشه پیش از کلمه به مرحله ظهور نمی رسد، پس جهان به واسطه کلمات ساخته می شود، زبان در انسان یک توانایی شگفت انگیز است که هیچ موجود دیگري در این جهان از آن برخوردار نیست، انسان در پرتو توانایی زبان می تواند از آنچه مورد مشاهدة او واقع شده است، فراتر برود و به معانی معقول دست یابد. - دینانی، 1389، ص - 386

بیان مسئله:

با سرعت فزاینده اي که علم و تکنولوژي در حال پیشرفت است، چرا احساس خوشبختی، کالایی است که نایاب تر و نایاب تر می شود. آیا جهان امروز شیفته عقلانیت ابزاري گشته است و عقلانیت مفاهمه اي را که مکمل عقلانیت ابزاري است به فراموشی سپرده است؟

حلقه مفقودة عصر ما چیست؟

هابرماس معتقد است فلسفه پوزیتیویستی می خواهد با افراد فعال انسانی همچون فکت ها و اشیاء برخورد نماید و نوع جدیدي از سلطه یعنی سلطه فن سالارانه را حاکم نماید. او معتقد است مدرنیته ناتمام مانده و از مسیر خود منحرف شده است. - باتامور،1375، - 28 هابرماس سه نوع علایق شناختی را در انسان معرفی می کند: علاقه فنی و طبیعی - تکنیکی - ،علاقه اجتماعی و عقلانیت مفاهمه اي، علاقه رهایی بخش که از نوع انتقادي است و دیگر علایق را از اسارت نجات می دهد.

به اعتقاد هابر ماس افراد در عرصه اجتماعی از طریق مفاهمه و استدلال و در شرایطی عاري از هرگونه فشار، اضطرار و اجبار درونی - خود خواسته - یا بیرونی - قهري - و برمبناي آزادي و آگاهی تعاملی و در شرایط برابر براي تمام طرف هاي مشارکت کننده، مجموعه اي از رفتارها و مواضع و جهت گیري هاي ارزشی و هنجاري را تولید می کنند. این کنش کلامی در شرایطی عاري از سلطه و فشار ، به صورت آگاهانه و برابر صورت می گیرد؛ یعنی درون وضعیتی که هابرماس از آن به وضعیت کلامی مطلوب یاد می کند.

به اعتقاد هابرماس به تدریج با سیطرة کنش عقلانی ابزاري بر حوزه هاي مختلف فعالیت انسانی، فرآیند مفاهمه در جوامع دستخوش تحریف شده و در نتیجه تعامل نیز از روح خود تهی شده است؛ زیرا عنصر زبان که در این میان نقش واسط و ارتباطی مهمی را ایفا می کند به گونه اي فزاینده از هر نوع بار عاطفی و احساسی عاري شده است. - هابرماس،1372، - 9 در نقطه مقابل آن جامعه ارمانی هابرماس است که در آن تعامل و کنش متقابل به دور از هرگونه سلطه، فریب و براساس زبان معقول وتأمل فهم بین الاذهانی صورت می گیرد.

هابرماس راه خروج جامعه بیمار فعلی را در ایجاد ارتباط و مفاهمه وسیع و همه جانبه بین الاذهانی یا ایجاد تفاهم میان انسان ها می داند؛ یعنی تفاهمی مبتنی بر عقلانیت فرهنگی اجماع و از کانال هاي کنش کلامی مطلوب و آرمانی، تا بلکه از این طریق فرد و جامعه معاصر از دام شی شدگی، کالا شدن، ماشینیسم ، از خود بیگانگی و... رهایی یابد. او بیماري جامعه فعلی را ناشی از غلبه عقلانیت ابزاري بر عرصه عقلانیت فرهنگی یا به تعبیر بهتر غلبه قدرت و ثروت بر عقل، اجماع، مفاهمه و ذهن می داند. - هابرماس،1372، - 19

هدف هاي پژوهشی:

-1 بررسی و تبیین رابطه عقلانیت و زبان از دیدگاه هابرماس

-2 بررسی و تبیین شرط لازم براي درك متقابل و مفاهمه عقلانی از نگاه هابرماس

-3 بررسی تأثیرات مدرنیته بر تعلیم و تربیت از نقطه نظر هابرماس

روش تحقیق:

در این تحقیق، از روش توصیفی- تحلیلی به عنوان روش پژوهش و از بررسی مستندات به عنوان ابزار جمع آوري اطلاعات استفاده شده است.

تجزیه وتحلیل داده ها

مضامین و مفاهیم مورد علاقه هابرماس شامل: کنش ارتباطی، انواع کنش ها، جایگاه عنصر زبان، تقسیم بندي کنش هاي کلامی، عقلانیت و مشروعیت، جهان زیست، حوزه عمومی و خصوصی، وضعیت کلامی ایده آل، کاربردشناسی همگانی و... است.به زعم او اینک عقل، کاملاً خصلت ابزاري پیدا کرده و عقلانیت نیز چیزي نیست جز کشاندن هر چه مؤثرتر ابزار به خدمت تکنولوژي. بدین ترتیب عقل نقش »رهایی بخشی« خود را از دست داده و به جاي آنکه ابزاري در خدمت کشف یا خلق معنی و ارزش باشد به صورت ابزاري در خدمت قدرت و اقتدار و سرکوب درآمده است.

- نوذري،1389، - 140 هابرماس عقیده دارد که دیدگاه تازه اي کشف کرده که در آن علائق عملی و تأملات نظري به طور یکسان درکنار هم قرار می گیرند.وي شرایطی را در نظر دارد که در آن ارتباطات انسانی از سلطه هرگونه انقیاد آزاد باشند، شرایطی که عقل رهایی بخش و عملگرا در جهت پیشبرد اهداف انسانی کمر همت به میان خواهد بست. او به ارائه نظریه کنش ارتباطی یا عمل تفاهمی پرداخته است که در واقع اساس و چارچوب یک نظریه اجتماعی را ارائه می دهد.

به اعتقاد هابرماس جامعه فعلی، جامعه بیماري است که این بیماري ناشی از فقدان مفاهمه یا وجود ارتباطات تحریف شده و کژدیه است . راه حلی را که وي براي این معضل ارائه می دهد نه انقلاب ، نه خشونت و نه دولت است بلکه عقلانیت فرهنگی را به مثابه کلید راهنما تلقی کرده و به همین دلیل بر اهمیت و لزوم گسترش و اشاعه آموزش و تعلیم و تربیت براي نیل به عقلانیت فرهنگی و اجماع تأکید می ورزد.

- اباذري،1387، - 57 او در رابطه با جامعه نیز به دنبال نوعی جامعه آرمانی است که هدف غائی آن ایجاد یک کلیت انسانی به دور از تقسیم بندي هاي صوري و جزیی طبقه و نژاد و... ؛ جامعه اي که در آن مباحثه و محاوره آزاد تحقق پیدا کند. به زعم وي سعادت انسانی را باید در جامعه اي جست وجو کرد که در آن انسان ها بتوانند به دور از هرگونه اجبار، اضطرار و هراس از امکان بحث آزاد برخوردار شوند.

مبانی فلسفی و جامعه شناختی اندیشه هاي هابرماس: .1 مبانی فلسفی: کانون انتقادات هابرماس متوجه رابطه میان علم و فلسفه است. او معتقد است که پوزیتیویسم عقل انسانی را فلج ساخته است. مبناي فلسفی او حمله به علم نیست بلکه حمله وي علیه درك مغرورانه و ناقص از علم است که کل دانش و معرفت بشري را تا حد یک عقیده در خود تنزل می دهد. - نوذري،1389، - 81 مبانی جامعه شناختی اندیشه هابرماس:

هابرماس برخلاف نظر مارکس که معتقد است کار است که انسان ها را از حیوانات متمایز می کند معتقد به عنصر مهم دیگري به نام زبان که به همان اندازه در ساختن انسان ها و ایجاد تمایز میان انسان ها و حیوانات و ایجاد تغییر در محیط مؤثر است، معتقد است. - نوذري،1389، - 74 هابرماس و نظریه انتقادي: نظریه انتقادي در مخالفت با پوزیتیویسم که عمدتاً در خدمت توصیف و تأئید وضع موجود است، تفکّر آرمانی جامعه یا وضع مطلوب را ارائه می کند. هابرماس بر آن شد که به جاي انتقاد علیه عقل و کاربردهاي آن به گسترش گفتمان عقلانی راجع به اهداف و مقاصد جامعه مدرن اقدام نماید؛ لذا راه حل وي براي تفکّر تک ساقی ناشی از عقل ابزاري کنار گذاشتن پروژة مدرنیته نیست بلکه تکمیل پروژة ناتمام مدرنتیته است، از طریق پیوند علم با اخلاق - بازسازي هابرماسی - . - - www.aftabir/articl

انتقادات به دیدگاه هاي هابرماس:

پست مدرن ها مدعی هستند؛ عقل یک کلیت فرازبانی، فراتاریخی و فراگفتمانی نیست. آنان معتقدند که برقراري ارتباط میان آدم ها فقط براي رسیدن به یک تفاهم عقلانی نیست. برخی اوقات ممکن است براي بیان خواهش هاي نفسانی باشد. همچنین ممکن است براي ابراز هویت باشد یا حتی براي لذت باشد. پس عقل گراها اصولاً ابعاد وجودي انسان را به عقل تقلیل می دهند که به اعتقاد پست مدرن ها این موضوع نمی تواند درست باشد.

نظریه حوزه عمومی هابرماس مورد نقد فمنیست ها قرار گرفت. آنان با اشاره به فقدان حضور زنان در حوزه عمومی بورژوایی موردنظر هابرماس آن حوزه ها را مردسالارانه و تبعیض آمیز تلقی می کنند. - تختمشلو،1390، ، - 28 نظریه هابرماس همچنین مورد انتقاد پسامدرنیست ها هم بود. آنان با توجه به ابهام و الهام ذاتی زبان و پخش بودن قدرت در همه مناسبات اجتماعی از جمله در زبان ،اولاً رسیدن به توافق و اجماع را که هابرماس مدعی آن بود ،غیرممکن و ثانیاً تصور وجود فضایی فارغ از روابط قدرت را نیز غیرواقعی می دانند.

بحث و نتیجه گیري:

به نظر می رسد هابرماس عنصر زبان و تفاهم از طریق ارتباط زبانی را شاخصه عقلانیت می داند؛ بنابراین زمانی می توانیم فردي را با کنش عقلانی بنامیم که مستعد و آماده نیل به درك و تفاهم بوده و بتواند با تأمل در قواعد زبانی، مشکلات و تزاحمات موجود را برطرف سازد.شرط لازم براي ایجاد مفاهمه عقلانی را باید در ساختارها و توانمندي هاي نهفته زبانی جست وجو کرد. از اندیشه هاي هابرماس اینگونه برداشت می شود که پوشاندن لباس عقلانیت ابزاري بر تن نهضت روشنگري، نه تنها موجب فاصله گرفتن این نهضت از رهایی بخشی شده بلکه به منبع تازه اي از بردگی و سلطه مبدل شده است. او مخالف علوم فنی نیست و در واقع آن ر ایکی از علایق انسانی می داند بلکه به تنها هدف قرار گرفتن آن انتقاد دارد.

به اعتقاد او جهان زیست شرط اساسی براي درك متقابل است. جهان زیست عرصه یا مکانی استعلایی - غیر تجربی وشهودي - است که در آن گوینده و شنونده همدیگر را ملاقات می کنند، مکانی استعلایی است که در آن گوینده و شنونده می توانند به گونه اي دو سویه و متقابل داعیه هاي دال بر تناسب و تطابق، پاره گفته ها و اظهارات خود با جهان - عینی ، اجتماعی، ذهنی - را اقامه نمایند و بالاخره مکانی است که گوینده و شونده در آن می توانند به انتقاد و نفی و تصدیق این قبیل داعیه هاي اعتباري بپردازند، اختلافات خود را حل نمایند و به توافق برسند.وي معتقد است که ارتباط باید متعامل مفاهمه اي و در فضایی عادلانه،صادقانه و عقلایی شکل گیرد.

از آنجا که تلویزیون یکی از دستاوردهاي نظام سرمایه داري است، به اعتقاد هابرماس عامل مهمی در استثمار توده ها تلقی می شود؛ زیرا مخاطب با رسانه، به ویژه تلویزیون، رابطه اي یک سویه دارد و مخاطب است که فقط هدف حمله پیام هاي تلویزیون قرار می گیرد، بدون اینکه در ایجاد و تولید این پیام ها کوچکترین سهمی داشته باشد. به نظر می رسد که ارتباط انسان با تلویزیون از این منظر و در قالب کنش ارتباطی هابرماس نمی تواند کارآمد و مؤثر باشد. نکته دیگري که هابرماس از آن یاد کرده، این است که تلویزیون وسیله اي است که راه تحکیم نظام سرمایه داري را هموارتر می کند و توده ها را به مصرف گرایی سوق می دهد. در این فرآیند تلویزیون به جاي تبیین مسائل پراهمیت براي اعضاي جامعه، نوعی پوپولیسم رسانه اي را با تولید برنامه هاي تبلیغاتی خود ترویج می دهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید