بخشی از مقاله
چکیده
امروزه تحلیل گفتمان انتقادی بهعنوان یکی از حوزههای تحقیقی پویا در علوم اجتماعی، علوم سیاسی، جامعهشناسی و زبانشناسی مطرح است. در تحلیل گفتمان انتقادی، موضوعاتی از قبیل روابط قدرت، هژمونی، اقناع و ایدئولوژی موردبررسی قرار میگیرد. پژوهش حاضر در حوزهی جامعهشناسی زبان و با توجه به یکی از اصلیترین مفاهیم مطرح در تحلیل گفتمان انتقادی یعنی قدرت زبان به بررسی چگونگی روابط قدرت مدیران مدارس در تعامل با دانشآموزان میپردازد.
این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر نوع، توصیفی است که به شیوهی میدانی انجامشده است. جامعهی آماری پژوهش شامل مدیران، دانشآموزان شهر شیراز میباشد. مدارس شرکتکننده در تحقیق بهطور تصادفی از بین مدارس شیراز انتخاب شده است، ساعات ضبطشده مفید و قابل تجزیهوتحلیل 22 ساعت و 24 دقیقه است.
اطلاعات و دادههای جمعآوریشده با توجه به سه متغیر سن، جنس و سطح تحصیلات براساس الگوی هادسن - 1990 - با سه مؤلفهی آن، اقلام احساسی، فعل و سطح واژگانی، مورد تجزیه قرار گرفت، نتایج حاصل ضمن اینکه قدرت مدیران را در مدارس مختلف نشان میدهد، بیانگر تفاوت سطح قدرت ایشان در مدارس نسبت به دانشآموزان میباشد.
نتایج نشان میدهد که اعمال قدرت از جانب مدیر در مدارس پسرانه بیشتر از مدارس دخترانه است. اعمال قدرت مدیر نسبت به دانشآموزان، در سنین پایینتر از سنین بالاتر آسانتر است گرچه در سنین بالاتر اعمال قدرت بیشتر است. این تحقیق میتواند مدیران را در پیشبرد اهداف کیفی آموزشی یاری دهد.
مقدمه
شناخت رویکرد اجتماعی زبان، یکی از مؤلفههای تأثیرگذار بر جنبههای درونی و بیرونی زبان است. زبان به عنوان یک رفتار اجتماعی میتواند نقش تعیین کنندهای بر روابط انسانها و پیشبرد اهدافشان داشته باشد.
زبان پدیدهای اجتماعی است که ارتباط نزدیکی با ساختار اجتماعی هر جامعه دارد. خصلت اجتماعی زبان، آن را با بسیاری از پدیدهها، رویدادها و عوامل اجتماعی – فرهنگی پیوند میدهد. افراد به هنگام صحبت، به نحوی اجتناب نا پذیر، شواهدی مبنی بر خاستگاه، شخصیت و حتی دیدگاه و افکار خود ارائه میکنند و از این رو اغلب به کمک گفتار گویندگان میتوان به نحوه نگرش آنها نسبت به مخاطبین پی برد وبه این طریق میشود حدس زد که گوینده، مخاطب را از نظر اجتماعی، پایینتر، همپایه یا برتر از خود میداند
این دو جنبه از رفتار زبانی، یعنی کارکرد زبان در برقراری روابط اجتماعی و دیگری نقش زبان در ارائه قرائنی از ویژگیهای، شخصیتی متکلم، بازتاب این واقعیت است که بین زبان و جامعه همبستگی وجود دارد و این همبستگی تا جایی است که برخی زبان را آیینهای دانستهاند که پدیدهها و دگرگونیهای اجتماعی- فرهنگی جامعه را به نوعی در خود منعکس میکند.
توجه به نقش عوامل اجتماعی در مطالعات زبانی، تا اواسط قرن گذشته مورد عنایت زبانشناسان نبود. تمایز سوسور میان گفتار و زبان باعث شد آنچه اجتماعی و در عین حال ضروری و اصلی است، از آنچه که جنبهی فردی و ثانویه دارد، متمایز شود. این دو جنبه سخت در هم تنیدهاند؛ یعنی هم به صورت گفتار یا کنش زبانی یک فرد خاص در موقعیتی ویژه ظاهر میشود و هم بر پایه آن تمام افراد یک جامعه میتوانند با یکدیگر سخن بگویند.
سبکهای زبانی و موقعیتهای اجتماعی از جمله مقولات جامعهشناسی زبان است که بر پایهی این سخن عوامل متعددی در زمان و مکان میتواند خاستگاه روابط زبانی و گفتمانی اجتماعی باشد.
از آن پس، پژوهشگرانی چون لباو1 و فیشمن2، نقش عواملی مانند سن، تحصیلات، جنسیت، طبقهی اجتماعی و... را در ساخت، کاربرد وتحول زبان در چارچوب جامعهشناختی به دقت مورد بررسی قرار دادند - مدرسی، :1368 . - 14-13 به باور لباو، زبان شکلی از رفتار اجتماعی است و به واسطه خصلت اجتماعی بودن زبان نمیتوان بدون توجه به متغیرهای گوناگون اجتماعی به بررسی کامل آن پرداخت - همان:. - 14 در سایهی این گونه تلاشها بود که بررسیهای زبانشناسی اجتماعی و گفتمانشناسی رو به گسترش نهاد.
بیان مسأله
سخن کاوان انتقادی فرض را بر این میگذارند که زبان و جامعه دو چیز جداگانه نیستندو زبان در درون جامعه است تا به موازات آن، بنابراین اگرجامعه شناسان به مطالعهی قدرت در جامعه دست زدهاند، پس میتوان به مطالعهی قدرت در زبان نیز همت گماشت.بر پایهی سخن بالا جنبهی اجتماعی زبان آشکار میشود و خاستگاه ارتباطی و تطور آن نیز قابل توجیه است.
مطالعهی زبان و قدرت بخشی از زبان شناسی انتقادی است. در واقع هنگام بحث از زبان در جامعه ناچاریم از انتخابهای زبانی مناسب سخن بگوییم. انتخاب زبانی شاخصی از روابط قدرت است.
مفهوم قدرت جایگاه خاصی در مطالعات تحلیل گفتمان انتقادی دارد. در مبحث قدرت اصولاً با دو دیدگاه مواجهیم. دیدگاه وبر1 نسبت به قدرت و دیدگاه فوکو2 نسبت به آن. وبر قدرت را این گونه تعریف میکند: » احتمال این که در یک رابطهی اجتماعی، فردی در موقعیتی قرار بگیردکه بتواند ارادهی خودرا به رغم مقاومت اعمال کند، صرف نظر از این که چنین احتمالی بر چه مبنایی متکی است، قدرت نام دارد.« دیدگاه وبر نسبت به قدرت دیدگاهی ساخت گرایانه است.
در این دیدگاه، نگاهی دوگانه نسبت به اجتماع وجود دارد که بر اساس آن اجتماع به دو قطب فرمان دار و فرمان بردار تقسیم میشود. به این ترتیب قدرت ابزاری میشود که در اختیار عدهی خاصی است که در جهت منافع خود بر عدهای دیگر اعمال میکنند. اما دیدگاه فوکونسبت به قدرت چنین است که »قدرت هم زمان همهی اجتماع را به صورت یک کل یکپارچه در سیطره و سلطهی خود میگیرد
پس قدرت از دیدگاه فوکو ساری و جاری در تمام زوایای جامعه، روابط و مردم است و چنین نیست که در اختیار عدهای خاص باشد. »در نظر فوکوو همگنانش قدرت چیزی نیست که محدود به ارتش و پارلمانها باشد بلکه قدرت، شبکه محسوسی از زور است که خود را در جزئیترین ایماها و اشاره ها و صمیمانه ترین اظهار نظرهای ما میتند.
مطالعه بر روی گفتار مؤدبانه، گفتار مستقیم و غیر مسقیم، گفتار دارای قدرت یا عاری از قدرت و... نمونههایی از مطالعاتی به شمار میروندکه جامعهشناسان زبان با هدف شناخت گونههای اجتماعی زبان و تشخیص دلایل انتخاب این گونهها از سوی گویشوران انجام میدهند. نحوهی صحبت کردن افراد با یکدیگر و چگونگی استفاده اشخاص از متغیرهای زبانی، متین این واقعیت است که هر فرد نسبت به موقعیت و نقش خود و دیگران آگاهی دارد و در برقراری ارتباط با سایرین این مسأله را مورد توجه قرار میدهد.