بخشی از مقاله

چکیده

جایگاه قلب در نظام تکوینی انسان و کارکردهای متفاوت آن در حوزههای مختلف ادراک، اخلاق و احساس سبب شده تا اهمیت بسزایی در نظام انسانشناسی و معرفتشناسی حکمت اسلامی داشته باشد. این مقاله با روش توصیفی، تحلیلی و با بررسی اسنادی، دیدگاه علامه جعفری را پیرامون کارکردهای قلب مورد بررسی قرار داده است. در اندیشه علامه جعفری قلب یکی از حجت های درونی انسان به شمار رفته و کارکرد معرفتی و اخلاقی مهمترین کارکرد آن است. قلب ابزاری برای شناخت علوم و معارف دینی بوده که با ایجاد صفا و تنزه از رذایل می تواند به شهود حق نائل آید. این کارکرد قلب در رسیدن انسان به حیات معقول بسیار مؤثر است. علامه همچنین قلب را در کارکرد اخلاقی اش هم معنا با وجدان اخلاقی دانسته که در این صورت مرتبه ای از عقل عملی است در مقابل نظری و مراد از آن نیروی ربانی در درون انسان بوده که او را در مقابل اعمال پسندیده، تحسین و در مقابل اعمال ناپسند سرزنش می نماید. ایشان معتقدند اگرچه اصطلاح وجدان به صراحت در قرآن نیامده اما کاربرد تعابیری مانند قلب، نفس، صدر، ضمیر مؤید آن است که در واقع وجدان در معنای اخلاقی اش بعدی از ابعاد وجودی قلب است.

کلیدواژهها: قلب، معرفت، اخلاق، کارکرد، وجدان، صدر، فؤاد.

مقدمه

قلب مرتبه ای از حقیقت انسان است که در ابعاد مختلفی همچون احساس، اندیشه و اخلاق نمود دارد. در حوزه شناخت نفس، می توان به کمک قلب، به مرتبه ای از شناخت یقینی دست پیدا کرد. تجلی حقایق حاصله برای نفس در قالب هنر متعالی شعر جنبه دیگر از نمودهای قلب در حوزه احساس است که در این حالت، از آن به دل تعبیر می شود. در حوزه اخلاق و تهذیب نفس نیز قلب نقشی اساسی ایفا می نماید. کارکردهای قلب در حوزه های مختلف سبب تمایز آن از دیگر مراتب و قواهای نفسانی گردیده است. تأکید و توجه بسیار زیادی که در آیات و روایات به قلب شده، اهمیت آن را به خوبی نشان می دهد. قدیمی ترین اثری که در این زمینه نگاشته شده از ترمذی، با نام "بیان الفرق بین القلب و الصدر و الفؤاد و اللب" است.

این اثر، به بیان تفاوت های میان قلب، صدر، فؤاد و لب با توجه به آیات و روایات پرداخته است. بعد از آن اگرچه حکما، عرفا و متکلمین و اندیشمندان نسبت بدان بی توجه نبوده اند، اما اثر مستقلی در این باب ننوشته اند. مباحث پیرامون قلب را می توان به طور خاص و ویژه در آثار ملاصدرا پیگیری نمود. - ر .ک، ملاصدرا، 69-55 :1360 و 1366، ج189 :7و281 و 1981م، ج7 فصل23 :7 و 1381، مقاله دوم فصل5 و60 : 6 و 371 :1354 و - 176 :1363 در آثار متأخرین نیز بیشتر ضمن مباحث معرفت شناسی و به عنوان ابزار معرفت مطرح شده است. - ر.ک، مطهری،70-1393:50 و محمدی ری شهری، 203-171 :1387 و ابراهیمیان، 197-185 :1394 و عباس نژاد، - 127 :1393

قلب در اندیشهی علامه جعفری از جایگاه ویژه ای برخوردار است. ایشان بررسی پیشینه پژوهش های صورت گرفته در آثار و دیدگاه متقدمین در مورد قلب، کارکردهای آن را در حوزه های معرفت شناسی و اخلاق واکاوی نموده و مباحث ارزشمندی در این زمینه ارائه می دهد . نویسنده برآن است تا با بررسی آثار ایشان بتواند دیدگاه ایشان را در مورد کارکردهای قلب تبیین نماید . به همین منظور ابتدا حقیقت قلب و جایگاه آن در آثار علامه مطرح شده و سپس کارکرد اخلاقی و معرفتی قلب که مهمترین کارکرد آن است، ارائه میشود و در انتها نتایج حاصله مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.

حقیقت و جایگاه قلب در اندیشه علامه جعفری

قلب در لغت به معنای خالص شیء و هم چنین تحول و دگرگونی شیء از یک جهت یا حالت به جهت، یا حالت دیگر آمده است. - مصطفوی،1360، ج302 :9 و راغب اصفهانی،1412ق، ج681 :1 و قرشی، 1371، ج24 :6 و ابن منظور، 1414ق، ج - 685: 1 برخی نیز قلب را همان فؤاد یا تکه گوشتی که به رگی آویخته شده می دانند. - فراهیدی، 1410ق، ج174 :5 و حسینی زبیدی،1414ق، ج: 2 - 336 برخی نیز قلب را به عقل معنا کرده اند - طریحی،1375، ج - 146 :2 چراکه عقل با تقلب در کلیات به مقصود می رسد. - ملاصدرا،1360،ج - 697 :2 اما در مورد معنای اصطلاحی قلب آراء و نظرات متفاوتی وجود دارد. در عرفان روح را به اعتبار اینکه متحول بین دو وجه - یلی الحق ویلی النفس - است، قلب می نامند. - سجادی، 1373،ج - 151 :3

در فلسفه نیز قلب به دو معنا اطلاق شده است؛ یکی گوشت صنوبری شکل که در سمت چپ سینه قرار دارد و دوم لطیفه ربّانی روحانی که متعلق به قلب جسمانی است و یا جوهر مجرد نورانی مدرک کلیات و جزئیات که متوسط بین نفس و روح است. - مجمع البحوث الاسلامیه، 1414ق، ج - 284 :1 تهانوی میگوید منظور از قلب در قرآن و سنت نیز همین معناست اما گاهی گفته می شود قلب ولی نفس مراد است گاهی روح و گاهی عقل اما معنای اصلی قلب همین است و مابقی مجاز میباشند. - تهانوی،1996م، ج. - 1335-1334 :2علامه جعفری قلب، صدر و فؤاد را سه موضوع درونی انسان معرفی کرده که از اهمیت حیاتی برخوردار هستند و در آیات قرآن توجه ویژه ای به آنها شده است.

قلب و مشتقات آن در 133 آیه، صدر در 43 آیه و فؤاد در 16 آیه قرآن ذکر شده اند. - جعفری، : 1384 - 88 در توضیح تفاوت قلب و صدر و فؤاد باید گفت نفس انسان در مسیر ادراک حقایق دین دارای مقامات و مراتبی است که نزد عامه مردم اسم قلب از آن مقامات نیابت میکند. علامه جعفری به نقل از حکیم ترمذی تفاوت این مقامات را در قالب مثال و تشبیه چنین توصیف نموده است: صدر اولین مقام قلب است و به منزله سفیدی چشم در چشم و ایوان - حیاط یا صحن - منزل در منزل و موضع و جایگاه آب در - قندیل - چراغ و مانند پوست رویی بادام - پوست سبز هنگام چیده شدن از درخت در حالی که هنوز خشک نشده است - در بادام است. صدر محل دخول وسوسه و آفات است. همینطور حلم غلّ و شهوات و آرزوها و نیازهای آدمی است. گاهی ضیق گشته و گاهی انشراح مییابد.

همچنین صدر محل ولایت نفس اماره به بدیهاست. وجه تسمیه آن به صدر نیز از این جهت بوده که اولین مقام قلب است و وسوسهها و نیازهای آدمی از آن صادر میشود. اما مقام دوم؛ قلب است که داخل در صدر بوده و مانند سیاهی چشم است که داخل در چشم بوده و مانند جایگاه فتیله در چراغ میباشد. قلب معدن و جایگاه نور ایمان و خشوع و تقوی و محبت و رضا و یقین و خوف و قناعت است. قلب همچنین معدن اصول علم است چرا که مانند چشمه آبی است که صدر، حوض آن است؛ همانطور که آب از چشمه به داخل حوض میجوشد و خارج میشود علم نیز از قلب به سمت صدر خارج میشود یا اینکه علم از صدر به واسطه شنیدن به سوی قلب داخل میشود از قلب یقین و علم و نیت می جوشد و به سوی صدر خارج می شود.

قلب به منزله چراغی است که درستی آن به نورش است و نور قلب نور تقوی و یقین است اگر قلب از این نور خالی باشد مانند چراغی است که نورش خاموش شده. خداوند متعال میفرمایند:اخِذُکمْ»یؤکسَبَتْبِماقُلُوبُکمْ - .« بقره: - 225 بنابراین هر عملی که نفس بدون نیت قلبی انجام دهد در آخرت اعتباری نخواهد داشت. مقام سوم؛ فؤاد است مانند مردمک - حدقه - در سیاهی چشم و مغز بادام در داخل پوسته آن. فؤاد موضع معرفت، خواطر و رؤیت است. فؤاد در وسط قلب است همانطور که قلب در وسط صدر است مانند مروارید در صدف. - ر.ک، ترمذی، 1958م: - 38- 35 ایشان علاوه بر قرآن در حوزه روانشناسی و ادبیات نیز این اصطلاح را مورد بررسی قرار داده و می گوید فعالیت های دل به طور جدی در حوزه روانشناسی مطرح نشده است و این بی توجهی سبب رکود علوم انسانی گردیده است.

قابل توزین نبودن فعالیت های دل و بررسی عینی آنها باعث شده که این پدیده به عنوان یک مسأله علمی مورد بررسی قرار نگیرد. از طرفی دانشمندان این علم هم اگر بخواهند فعالیت های عالی درونی انسان را بپذیرند مجبورند از لذایذ حیوانی مانند خودمحوری، شهرت طلبی، و صحنه سازی و... دست برداشته و مانند یک انسان وارسته از خود طبیعی که مقابل مرز انسانی است، روبه اعتلا زندگی کنند که در این صورت روزنامه ها ، مجلات و دوربین ها سراغشان را نخواهندگرفت. - همان: - 90-88 ایشان همچنین در اشعار و ادبیات فارسی نیز قلب را مورد بررسی قرار داده و بیش از 400 مورد از ترکیب ها و و مشتقات دل را در شعر و ادب فارسی برشمرده اند. - جعفری، :1393 فصل - 3ایشان با توجه به کارکردهای قلب پیشینه آن را در آثار گذشتگان نیز مورد بررسی قرار داده اند .

کتاب الفرق بین القلب و الصدر و الفراد و اللب را قدیمی ترین اثر در این زمینه معرفی می کنند که به بیان تفاوت های قلب و صدر و فؤاد و لب پرداخته است و علامه نیز خلاصه ای از آن را در کتاب مجموعه آثار 8 ذکر می کند. ایشان در معنای قلب می فرماید: " قلب یک معنای عام دارد که در معنای عام آن صدر و فؤاد را نیز شامل می شود و از استعمالات صدر چنین برمی آید که دایره صدر وسیع تر از قلب و دایره قلب وسیع تر از فؤاد است و هر سه بعدی از ابعاد قلب به معنای عام می باشد." - جعفری، - 93 :1384 علامه در مورد قلب بیشتر پیرامون کارکردهای آن بحث نموده است. کارکرد قلب در زمینه کسب معرفت و به طور ویژه معرفت دینی و هم چنین کارآیی آن در حوزه اخلاق و با عنوان وجدان اخلاقی از مهمترین کارکردهای قلب است که می توان در آثار علامه جستجو کرد.

کارکرد معرفتی قلب

یکی از راه های برقراری ارتباط صحیح با واقعیات، شناخت آنها به کمک ابزار و وسایل شناخت است. علامه جعفری برای شناخت، دو نوع ابزار معرفی می کند؛ یکی ابزار و وسایل بیرونی و طبیعی که همان حواس طبیعی و دستگاه هایی که به آنها کمک می کنند و دوم وسایل درونی شناخت که همان عقل و قلب هستند. - ر.ک. جعفری، - 388 : 1393 عقل و قلب دو حجت درونی انسان هستند که به کار انداختن آنها در کنار حواس وسیله ای برای شناخت محسوب می شوند و تعبیه این دو در درون انسان مقدمه هدایت او در کنار ارسال رسل و انزال کتب خواهد بود. - جعفری، - 164-77-37 :1384

از نظر علامه، شناخت، محصولی از شیء برای خود و شیء برای ماست. عوامل درک در انسان دخالت هایی در معرفت دارد موجب می شود علم دارای محدودیت باشد. از جمله: دخالت و تصرف حواس، دخالت حواس، خواسته ها، تدبیرها و آرای پیش ساخته ، حواس و اعمال، اشتغال درون، عوامل مغزی و... - همان: - 301 براین اساس علامه معتقد است برای تصحیح ارتباط ادراکی با واقعیات ، تنظیم و تصفیه حواس ضرورت دارد. - همان: - 34 چراکه هدف از خلقت وسایل درک و شناخت، برقراری ارتباط صحیح با واقعیات از طریق شناخت آنهاست. همانطور که خداوند در قرآن می فرماید:أَخْرَجَکُمْاَللّهُوَ"مِنْبُطُونِأُمﱠهاتِکُمتَعْلَمُونَلاشَیْئاًجَعَلَوَلَکُمُاَلسﱠمْعَوَاَلْأاَبلْصارَأَفْئِدوَلَعَلﱠکُمْهَتَشْکُرُونَ ؛و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمیدانستید؛ و برای شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آورید!" - نحل: - 78 به همین جهت لازم است که برای درک صحیح، این ابزار از هرگونه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید