بخشی از مقاله

چکیده: توجه به انسان و شناسایی ویژگی های او مسأله ای است که مورد توجه همه مکاتب فکری و مذاهب دینی بوده است. اینکه انسان کیست؟ و مراتب و موانع تکامل اخلاقی او چیست؟ هم از لحاظ وجود شناسی و هم به لحاظ معرفت شناسی در طول تاریخ مورد بحث قرار گرفته است. اندیشمندان اسلامی با تأسی از قرآن و احادیث سیمای یک انسان کامل را عرضه کرده اند که قابل مقایسه با نظریات متفکران مغرب زمین نیست. اساساً هر مذهب و مکتبی که داعیه انسان سازی دارد، باید بتواند انسانی را با ویژگی ها و صفات خاصی به عنوان نمونه و الگو معرفی کند.

چرا که تحقق جامعه ایده آل و کامل در گرو انسان ایده آل و کامل است و اگر مکتبی به جامعه اصالت بیشتری داده و خود را زیرمجموعه آن قرار می دهد، نمی تواند بدون تصور و معرفی انسان کامل در پی تحقق آرمان های جامعه فاضله خود باشد. نخستین اندیشمندی که در تاریخ فلسفه توجه به انسان و شناخت خود را آرمان اصلی اندیشه های خود قرار داد، سقراط بود. سقراط پیام معروف سروش غیبی معبد دلفی یعنی »خودت را بشناس « را با مرگ خود معنا بخشید و مقام انسان را با حقیقت همسان ساخت.

در دستگاه فلسفی ملاصدرا، انسان از جایگاه ویژه ای برخوردار است به گونه ای که اساس خلقت برای انسان معرفی می شود. از نظر ملاصدرا انسان میوه درخت وجود است و سراسر عالم وجود برای او آفریده شده است. انسان بزرگترین آیه و نشانه خداوندی بوده و بزرگترین حجت الهی بر مخلوقات است. چونان کتابی است که حق تعالی خود نوشته است و هیچ معبودی با او قابل قیاس نیست. در این تحقیق برآنیم که چیستی و هویت انسان از نگاه ملاصدرا و مراتب و موانع تکامل اخلاقی انسان از دیدگاه ایشان را مورد بررسی قرار دهیم.

مقدمه:از نظر ملاصدرا یکی از آیات حکمت و عنایت باری تعالی خلقت انسان است که از قوه هیولانیه خلق گردیده است و بعد از آن از خاک و بعد از آن از نطفه : » پس ای نظر کننده در انفس و آفاق ، نظر کن به نطفه ای که آبی است گندیده که اگر لحظه ای واگذاشته شود که هوا به آن برسد متغیر و فاسد میگردد ، و ببین که چگونه رب الارباب آن را از میان صلب و ترائب بیرون می آورد و از تفرق و تبدل حفظ مینماید ، و با آن سفیدی و روشنی آن را فلسفه سرخ میگرداند ، و از علقه به مضغه نقل مینماید ، پس اجزاء نطفه را که متساوی و متشابه است مستقیم به عظام و اعصاب و عروق و غیر از آنها میگرداند و بعد از آن از این اجزاء و اعضاء بسیطه اعضاء مرکب رامثل سر و دست و پا ترکیب مینماید به اشکال مختلفه که هر یک متناسب است با جوهر و فعل آن اعضاء چنانکه از علم تشریح و غیر آن معلوم میشود - « مبداء و معاد ، ملاصدرا، ترجه احمد ابن محمدالحسینی اردکانی ، به کوشش عبدا... نورانی ، مرکز نشر دانشگاهی ، در ادامه ملاصدرا بیان میکند که اگر کسی در حقیقت انسان تأمل کند می بیند که آن مشتمل بر جمیع طبقات موجودات به حسب طبایع و ماهیات آنهاست و در سیر مراتب استکمال از اخس مراتب به سوی اشرف غایات بصورت تدریجی بالا می رود .

در مرحله اول صورت نباتیه بر انسان افاضه میگردد و آنچه که انسان را از نبات ممتاز گردانید آلت احساس وآلت حرکت در طلب غذا است بعد از این مرحله خداوندآلت ادراک را به انسان بخشید . از میان حواس حس لامسه اولین حسی است که در حیوان خلق شده است و بعد حس بویایی و بینایی و شنوایی و چشایی اضافه میشود . برای خلقت هر یک از حواس پنج گانه ملاصدرا فایده ای را ذکر میکند که با کمال یافتن انسان رابطه دارد . فایده حس لامسه این است که انسان اگر چیز برنده ای با او تماس پیدا کرد از آن فرار کند.

فایده حس بویایی این است که از طریق آن از مکان های دورتر طلب غذا کند و فایده حس بینایی این است که در جایی که غذا یافت میشود در جستجو باشد و فایده حس شنوایی این است که به چیزهایی که نمی بیند معرفت پیدا کند و آنچه که مایه تمایز انسان از حیوان میشود همین فهم کلام و سخن است . و فایده حس چشایی این است که تشخیص غذای موافق یا مخالف وجود انسان را آسان میکند . اما آنچه که انسان را مایه برتری قرار داد همان عقل است که بواسطه آن نفع وضرر امور را میتوان فهمید . - همان، صص - 249 – 252 بعد از آن قوای غضبیه و شهویه را خلق نمود که بقاء انسان به آنهاست این دو را تحت ادراک حس قرار داد وا راده را تحت قوه عقل قرار داد . در همه اینها حکمتهایی است که خداوند برای انسان مسخر نموده است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید