بخشی از مقاله

چکیده

ملائکهمقرّب، جزو مسائل و باورهائی است که در ادیان مختلف به آنها پرداخته شده است. اعتقاد به وجود این موجودات مانند بسیاری از مسائل اسرائیلی دیگر که از گذرگاههای مختلف وارد دین اسلام شدهاند، در این دین آسمانی نفوذ پیدا کرده و به تبع آن وارد متون عرفانی و ادبی زبان فارسی شده است و سالیان درازی است که دست مایه مضمون آفرینی برای شاعران فارسی زبان قرار گرفته و از آن ها مضامین بکر و بدیعی خلق کرده اندباید.

یادآور شویم که طرز تلقّی شعرای مورد بحث ملائکهمقرّب تفاوت چندانی با شعرای سلف نمیکند، یعنی همان مضامینی که شعرای گذشته از ملائکه مقرّب داشتهاند، در شعر شعرای معاصر هم به چشم میخورد. بهار و شهریار توانسته اند درکنار سایر موضوعات معاصر مانند: آزادی، قانون، توجه به زن و سایر مسایل قرن بیستم تصاویری هنری از این ملائکه در شعر خود به نمایش بگذارند. بسامد کاربرد این ملائکه دراشعار شعرای مورد بحث متفاوت است. جبرئیل بیشترین کاربرد و تصویر را از آن خود کرده است و بعد از آن اسرافیل قرار دارد. میکائیل و عزرائیل بعد از این دو به یک نسبت مورد توجه بودهاند. البته باید متذکر شد که شاهد مثال ها در این رابطه در اشعار این شعرا چندان زیاد نیست.

مقدمه

شعر نو درخشان ترین دوران خود را پشت سر می گذاشت چرا که در حال ریشه دواندن بود.اما این بدان معنا نبود که شعر کلاسیک یکباره میدان را خالی کند و دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشد.در میان مرتجعان ادبی و ان حال و هوای برباد رفته شعر مشروطه، آرام آرام شعری پا می گرفت که هر چه می گذشت راه خود را بهتر می یافت و شاعرانش می خواستند در این بلبشوی ارتجاع ادبی شبه مدرنیسم فرهنگی،شعری بسرایند که هم از شر سانسوری های رضاخانی در امان باشد و هم مثل گلی دماغ پرور جان های مشتاقان شعر را بنوازد.

اینان اگرچه سنت گرا بودند،اما گوشه چشمی هم به تجربه شعر مشروطه داشتند و سعی می کردند ضمن برکنار ماندن از عوام زدگی و سهو های زبانی شعر مشروطه،تا حد توانشان،از آن تجربیات استفاده بهینه کنند.یعنی چارچوب کارشان منطبق بود بر مبانی زیباشناسی کلاسیک،اما در فروع تحولات و نوآوری هایی در کارشان دیده می شد. از چهره های شاخص این جریان بهار و شهریار را می توان نام برد .

اینان علاوه بر مضمون هایی که در شعر خود داشتند،همانند ؛آزادی،قانون،وطن،توجه به زن و غیره...... به پیروی از شعرای سلف فارسی مضامین دیگری از گذشته فارسی به ارث برده بودند.یکی از آنها توجه به فرشتگان و ملائکه مقرب بود.در واقع این شاعران هم می خواستند به نوعی رابطه خود را با مضامین شعر کلاسیک حفظ کنند و نیم نگاه به گذشته شعر فارسی داشته باشند و همین که ریشه در اعتقادات مذهبی و توجه شدید به به مسائل قرانی داشتنند بنابراین در این مقاله سعی براین شده است نحوه تصویرآفرینی شعرای مورد بحث از این موجودات آسمانی را در شعرشان بررسی کنیم.

-1 جبرئیل:

در متون دینی و ادبی از جبرئیل با عناوین مختلفی یاد شده است. عناوینی همچون: روح القدس، روح الأمین، فرشته وحی، ناموس اکبر، طاوس الملائکه و عناوینی از این قبیل. که عطار در مقاله اول از مصیبتنامه شرح القاب و عناوین جبرئیل را به زیبائی هرچه تمامتر و صف کرده است.

سالک آمد تا جناب جبرئیل                    همچو موری مرده پیش جبرئیل

گفتای سلطان اسرار علوم                    نقش غیب الغیب را جان تو موم

ای برادر خوانده خیل رسل                     مهدی اسلام و هادی سبل

هم تو روح القدس و هم روح الأمین      هم امین وحی ربّ العالمین

صدهزاران پرّ طاووسی تراست               در مقام قدس قدّوسی توراست

سالک آمد پیش پیر راهبر                     قصه خود بازگفتش سر به سر

پیر گفتش هست جبریل امین                روح یعنی امر ربّ العالمین

- مصیبتنامه، ص - 67

1-1 روح القدس:

همانطور که ملاحظه شد »عطار« هر آنچه را که باید در مورد جبرئیل گفته شود در این ابیات به نحو احسن بیان کرده است. بهار و شهریار به پیروی از شعرای سلف از جمله عطار مضمون هائی با همین عناوین در شعر خود ارایه دادهاند که به ذکر نمونه هائی اشاره می کنیم. روح القدس در سنت اسلامی و قرآن کریم همان جبرئیل است. دلیل صریح قرآنی بر این که روح القدس همان جبرئیل است؛ آیه 102 سوره نحل است: بگو آن قرآن را روح القدس از سوی پروردگارت نازل کرده است همچنین در آیات 110 و 87 سورههای مائده و بقره مراد از روح القدس همان جبرئیل است.

به اعتقاد علامه طباطبائی، وصف جبرئیل به روح القدس به دلیل پاک و منزّه بودن او، از معایب است - تفسیر المیزان، عربی، ج15، ص. - 316 دردبیات معاصر به ویژه شعر این دو شاعر به تبعیّت از شعر گذشته فارسی روح القدس را همراه با صفاتی از جمله نفخ روح القدس،دم روح القدس،فیض روح القدس والفاظ دیگر به کار بردهاند و مضامینی در این راستا آفریده اند. شهریار، فیض روح القدسی و دم مسیحائی را از آرزوهای خود می داند و معتقد است که اگر به دم مسیحائی آمیخته شود همچون عیسی مسیح - ع - شهره آفاق می گردد.

فیض روح القدسم بخش و حفاظ مریم           بلکه ما نیز توانیم مسیحا گشتن

- دیوان شهریار،ج2،ص - 71

دم روح القدس و داستان معروف زاده شدن عیسی مسیح از آن فیض جان بخش که در کتب مقدس - عهد قدیم، عهد جدید، قرآن - به طور صریح به آن اشاره شده است. از دیر باز تا کنون دست مایه مضمون آفرینی شعرای ما قرار گرفته است.

مولوی میگوید:    

باد چو جبریل و تو چون مریمی                  عیسی گل روی ازین هردو زاد

جیب مریم زدمش حامل معنی گردد            که منم کز نفسی سازم عیسی نفسی

یا ارزقی گوید:    

انفاس تو دلفریب و جانبخش                   همچون نفس مسیح مریم

بسیاری دیگر از شعرای سلف شرح این واقعه را به تصویر کشیده اند. که شعرای مورد بحث هم به پیروی از آنها چنین تصویرهائی آفریده اند. در ابیات دیگری شهریار علاوه بر مضامین دینی که همان دم مسیحائی و زاده شدن عیسی مسیح - ع - است که در آیات 39-44 سوره آل عمران هم به آن اشاره شده است، هنرنمائی خاصی کرده و تصویر زیبا از نمادهای دین مسیح از جمله کلیسا، ترسا، ناقوس کلیسائی، صلیب و خود روح القدس ارائه داده که نشان از ورود عناصر مسیحی در ادبیات فارسی و بالطبع شعرای مورد بحث است.

ای پریچهر که آهنگ کلیسا داری                          سینه مریم و سیمای مسیحا داری

گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف               چو تو ترسا بچه آهنگ کلیسا داری

- دیوان شهریار،ج1،ص - 339

چنگ ابدیت را بر ساز مسیحا زن                            گو در نوسان آید ناقوس کلیسائی

شب مریم عذرا کن ماهش دم روح القدس            کز باد سحر زاید انفاس مسیحائی

- دیوان شهریار،ج1،ص - 423

نه هر صلیب به گردون شود مگر زاید    دوباره از دم روح القدس مسیحائی

- دیوان شهریار،ج1،ص - 435

دلی بشکسته ام ده تا سری در پایت اندازم             که میگویند جانا در دل بشکسته جا داری

دم روح القدس بخشی و انفاس مسیحائی

- دیوان شهریار، ج2، ص - 840

کم کم آن عشق مجازم چون جنین شد بار دل         روح از آن یک چند چون آبستنانم در ویار

تاکه عشقی آسمانی زاد از آن دل چون مسیح        کز دم روح القدس میداشتندش باردار

  - همان،ج1،ص - 515

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید