بخشی از مقاله

چکیده

میراث ماندگار ادب فارسی تنیده و آمیخته با فرهنگ مردم است. راست است که داستانهاي شاهنامه از دلِ تودهي مردم سرچشمه گرفته است. روزگاري نگاه به ادبیات عامیانه نگاهی سرسري و تفننی بوداکنوناما بررسی و واکاري این نوعِ ادبی ارزش و جایگاهی خاص دارد. اگر در گذشته شاعري از واژهها یا اصطلاحات عامیانه در شعرش سود میجست، نوعی ضعف به حساب می آمد اما نگاه و نقد امروز به گونهاي دیگر به این ماجرا مینگرد. شاعري که با هنرمندي از واژهها و اصطلاحات رایج زمان خود در بین مردم سود جسته باشد، نگهدارندهي فرهنگ رایج زمان خود و منتقل کنندهي آن به نسلهاي بعد است. حافظ، سعدي و مولوي به این نکتهي ظریف توجه داشتهاند.

شهریار، شاعر ارجمند معاصر، این ویژگیراجزء سبک شاعري خود قرار داده و به صورت گسترده از کلمات و اصطلاحات عامیانه بهرهبرده است. در این مقاله به نحوههاي استفادهي شهریار از ادبیات عامیانه - فولکلور - و شیوههاي هنري او پرداخته شده است.

مقدمه

ادبیات عامه Folklore یا فرهنگ عامه یا فرهنگ توده، مجموعهي افسانهها، ضربالمثلها، ترانههاي عامیانه،غََلُزها و چیستانها، رقصها، پیشگوییها، اعتقادات و مراسم در مورد تولد، مرگ، ازدواج، کشاورزي، پیشگیري و معالجهي بیماريها و به طور کلّی آداب و رسوم و عقاید رایج در میان جوامع گوناگون که به صورت شفاهی یا از طریق تقلید و تکرار از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.

فکر گردآوري ادبیات عامه را حاصل تسلّط تفکر ملّیگرایی که علاقه به سنتهاي بومی را برانگیخت و همچنین پیدایش مکتب رمانتیسم در ادبیات که براساس توجه به فرهنگ گذشته به وجود آمده بود، دانستهاند.

هر چنددر بسیاري از موارد ادبیات عامه، مربوط به اعتقادات و آداب و رسوم انسانهاي ابتدایی و طبقات کم فرهنگ جامعه شودمی اما هنوز بسیاري از آنها در میان مردم جوامع پیشرفته و اشخاص با سواد نیز مرسوم است. بسیاري از مردمشناسان ،ادبیات عامه را آیینهي شیوهي تفکر و ارزشهاي فرهنگی ملتها دانندمی و امروزه تقریباً در بیشتر کشورهاي جهان، مؤسساتی براي جمع آوري و مطالعه و تحقیق ادبیات عامه به وجود آمده است. 

اگر روزگاري به کاربردن واژهها یا اصطلاحات عامیانه در کلام یا نوشتار - شعر و نثر - عیب و نقص اثر یا مؤثر به حساب می آمد اما اکنون با نقد جدید، این شیوه بر توانایی و کارآمدي نویسنده وشاعر دلالت میکند.

کافی است با این دیدگاه به شعر حافظ و مولوي و سعدي نظر بیفکنیم. بسیاري از ترکیبات عامیانه در شعر آنها به نحو چشمگیري انعکاس یافته است از جمله: حافظ میگوید:

- خوشم آمد«

خوشم آمد که سحر خسرو خاور میگفت: // با همه محتشمی بندهي توران شاهم 

- لب گزیدن«

سوي من لب چه میگزي که مگوي!  //  لب لعلی گزیده ام که مپرس    

- چه حکایتی باشد؟!
        
من و انکار شراب ؟ این چه حکایت باشد؟  //   لباً اینقدرم عقل و کفایت باشد 

- یعنی چه؟« - این پرسش به زبان مردم فراوان به کار میرود. -     

ناگهان پرده برانداختهاي یعنی چه؟!  //  مست از خانه برونتاختهاي؛ یعنیچه؟!    

سعدي نیز چه در غزلیات و چه در بوستان به ویژه در گلستان، به صورت گسترده از باورها و اصطلاحات و مثلهایی عامیانه سود جسته است.

- سرخاراندن«

مشغول عشق جانان گر عاشقی است صادق // در روز تیرباران، باید که سرنخارد

 - - پر بیوفایی کردن - ، ما نیز هم بد نیستیم.

گویی چه شدکان سروبن با ما نمیگویدسخن // گو بی وفا پر مکن ما نیز هم بد نیستیم 

از یک نگاه، گلستان بر پایهي باور عوام به شیوهي ادیبانه و زیبا تصنیف شده است. داستانهاي مثنوي و حتی اصطلاحات عامیانهي فراوان در غزلیات شمس، نشانهي اعتباري است که مولانا بر فرهنگ عامیانه قائل بوده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید