بخشی از مقاله

چکیده

تودوروف در تحلیلی ساختارگرایانه، داستانهای خیالی و وهمناک را در زیرگونههای فانتاسیک، غریب و شگفت دستهبندی و ویژگیهای هرکدام را بیان کرده است. از دیدگاه وی فانتاسیک عمری کوتاه دارد و بسته به تصمیم مخاطب در باقی ماندن در تردید یا انتخاب امر فراواقعی و یا توجیه عقلانی، ممکن است به زیرگونه مجاور آن تبدیل شود. در این پژوهش با استفاده از نظریه تودوروف، عناصر شگفتانگیز و فوق طبیعی در دارابنامه بررسی شده است تا میزان انطباق تقسیم بندی ذکر شده بر پدیدههای خارقالعاده و وهمی دارابنامه نشان داده و از این منظر به رابطه فانتاسیک با ادب عامیانه پرداخته شود.

نتایج تحقیق نشان میدهد که اگرچه دارابنامه و آثاری از سنخ آن به طور کامل در گونه فانتاسیک قرار نمیگیرند؛ با اینحال وجود عناصر خیالی و وهمناک در آن به حدی است که قسمتهای مختلفی از آن را میتوان در دسته فانتاسیک و ژانرهای نزدیک به آن قرار داد. در این اثر انواع شگفت در کنار فانتاسیک محض و فانتاسیکBشگفت، برای بیان شگفتیها و رویدادهای عجیب بهکار گرفته شدهاند. همچنین با فقدان توصیفات روانشناسی در دارابنامه، زیرگونه غریب در این اثر اندک است.

واژگان کلیدی: تودوروف، فانتاسیک، غریب، شگفت، دارابنامه.

مقدمه

ادبیات عامه بخشی غنی و گسترده از فرهنگ عامه را تشکیل میدهد و از دیرباز در کنار ادبیات رسمی، به حیات خود ادامه داده است. گرچه بخش اعظم ادبیات عامیانه به صورت شفاهی و سینه به سینه نقل شده است؛ با اینحال قسمتی از آن توسط راویان یا کاتبان مکتوب شده و آثار ارزشمندی چون سمک عیار، هزار و یک شب، اسکندرنامه، دارابنامه و... را بهوجود آوردهانداین. آثار که غالباً برای نقل در مجالس بهوجود آمدهاند، درونمایههای متنوعی دارند. »غالب اینگونه کتابها جنبه حماسی دارند؛ اما قصههای دیگری از قبیل داستانهای عاشقانه، افسانهها، سرگذشتهایی که جنبه دینی و انتقاد اجتماعی دارند، نیز در میان آنها میتوان یافت - «محجوب، . - 116 :1386

در کنار درونمایههای متنوع، تخیل قوی راویان در ساخت جهانهای خیالی و شخصیتها و موجودات و رویدادهای خارقالعاده، برای سرگرم ساختن مخاطبان به این گونه آثار جنبهای موهوم و خیالی بخشیده است. نبرد قهرمان با دیوان و اژدها، وجود جادو و جادوگران، موجودات عجیبالخلقه، حیوانات سخنگو، رفتن به سرزمینهای افسانهای و خیالی و مواردی از این دست اگرچه مختص به داستانهای عامیانه نیست و در اساطیر و حماسهها و رمانسها نیز وجود دارد، در داستانهای عامیانه کاربرد فراوانی دارند.یکی از آثار ارزشمند ادب عامه در سده ششم، دارابنامه طرسوسی است. روای دارابنامه، ابوطاهر طرسوسی به گروه داستانگزاران تعلق دارد.

داستانگزاران و قصهگویان به گروهی اطلاق میشد که روایات و اخبار و داستانهای خود را با زبانی ساده برای مردم بازگو میکردند و »سابقه آن به ایران پیش از اسلام میرسد - «شمیسا،. - 197 :1389 دارابنامه روایت زندگی فرزند و نوادگان اسفندیار بعد از مرگ رستم است. ابتدا حوادث سالهای آخر زندگی بهمن به طور خلاصه بیان شده است و پس از آن ماجرای همای و فرزندش داراب به طور مفصل در حدود یک سوم کتاب ذکر شده است وحوادث زندگی بوران دخت - روشنک - دختر دارا - داراب کهین - و اسکندر بخش اعظم کتاب را در برمیگیرد. در دو بخش کتاب قهرمانان هر بخش - داراب و اسکندر - به سفری طولانی قدم می-گذارند و در طول سفر با حوادث گوناگونی مواجه میشوند و عجایب و غرایب بسیاری را مشاهده میکنند.

افراط در برشمردن عجایب سفر بهویژه در سفر اسکندر، این بخش از کتاب را به عجایب-نامهای تبدیل کرده است که در خلال روایت اصلی گنجانده شده است. وجود این عجایب، بخشهایمختلفی از کتاب را به ژانر فانتاسیک و انواع نزدیک آن نزدیک کرده است. پژوهش حاضر بر آن است تا عجایب سفر در دارابنامه را بر اساس نظریه تودوروف درباره فانتاسیک، بررسی کرده و مصداقهای هرکدام را جدا سازد و به این پرسش پاسخ دهد که آیا این تقسیمبندی، قابلیت شمول برتمام عجایب ذکر شده در دارابنامه را دارد یا خیر؟ و از این رهگذر به رابطه بین ادبیات عامیانه و فانتاسیک بپردازد.

فانتاسیک

فانتاسیک یکی از انواع ادبی است و به ادبیات خیالی، وهمناک و شگفتانگیز اطلاق میشود. فانتاسیک » از واژه لاتینی phantasticus به معنای چیزی که بر تخیل تاثیر میگذارد - «کهنموییپور و دیگران، - 325 :1381 گرفته شده است و مراد از آن »قصهای ]است[ که ممکن و ناممکن را چنان درهم میآمیزدکه خواننده و غالباً راوی و قهرمان اصلی بیتوضیحِ سازگاری درباره ماجراهای شگفت قصه به حال خود رها میشود - «کادن، . - 159 :1387 بیتوضیح بودن ماجراها، در فانتاسیک ویژگی برجستهای است که آن را از انواع ادبی مشابه جدا میکند. تودوروف معتقد است »فانتاسیک تا زمانی میپاید که درنگ و تردیدی در کار است.

تردیدی که هم خواننده و هم شخصیت داستان در آن سهیماند و آن وقتی است که هردو باید تصمیم بگیرند آیا آنچه که ادراک میکنند از "واقعیت" در تلقی عام از آن نشأت میگیرد یا نه. اگر نه شخصیت، دستکم خواننده بههرحال تصمیمی می-گیرد و راهحلی اتخاذ میکند و با توجه به همین راهحل از فانتاسیک خارج میشود. اگر او تصمیم بگیرد که قوانین واقعیت دست نخورده بمانند و این قوانین اجازه توضیح و توجیه پدیدههای توصیف شده را بدهند، بنابراین میگوییم اثر برآمده از ژانر دیگری است: ژانر غریب. اما اگر بر عکس، خواننده به این نتیجه برسد که باید قوانین تازهای برای طبیعت قائل شد که به واسطه آنها هر پدیده را بتوان توجیه کرد، وارد ژانر شگفت شدهایم - «تودوروف، :1388 ؟ - .

همانطور که تودودوف اشاره کرده است فانتاسیک عمری کوتاه دارد و بسته به تصمیم مخاطب، ممکن است به ژانر دیگری تبدیل شود. یکی از این ژانرها، غریب یا قصه مرموز1 است. این نوع مشتمل است برنوعی» شگفتیِ اضطرابانگیز در بعضی از قصههای ترسناک و داستانهای مربوط به آن... غرابت در داستانهایی وجود دارد که حوادث غیرعادی را در آنها، میتوان محصول رؤیا و خیال و توهم خود راوی داستان دانست - «کادن، . - 475 :1387 بنابراین در ژانر غریب در پایان ماجرا،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید