بخشی از مقاله
مقدمه
دانشجویان هر جامعه انسانی آینده سازان فردای آن جامعه هستند از این رو سلامت جسم و روان آنها از اهمیت زیادی برخوردار است، امروزه هوش هیجانی به عنوان یکی از عوامل پیش بینی کننده سلامت روانی، اجتماعی و موفقیت شغلی از اهمیت شایانی برخوردار است. هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی هایی است که پردازش اطلاعات درباره هیجان های فرد و دیگران را امکان پذیر می کند، همچنین هوش هیجانی توانایی درک، توصیف دریافت و کنترل هیجانات میباشد.
هر شخصی با برخورداری از میزانی از هوش هیجانی در مواجهه با وقایع مثبت ومنفی زندگی به موضع گیری و سازش با آنها می پردازد. هوش هیجانی به عنوان یکی از مولفه های موثر در ارتباطات، نقش بسزایی در سلامت روان شناختی ایفا می کند. هوش هیجانی در تمام شئون زندگی انسان اعم از تحصیل، شغل، محیط اجتماعی و سلامت روانی نقش فراوانی دارد. اما نظام آموزشی ما هنوز بر بهره هوشی و تاثیر آن بر جوانب مختلف زندگی تأکید دارد، بنابراین توجه به هوش هیجانی به عنوان مولفه ای مهم برای بهبود عملکرد فردی، اجتماعی، تحصیلی و شغلی دانش جویان ضروری به نظر می رسد.
شخصی که هوش هیجانی بالایی دارد، به طور موفقیت آمیزی سه مولفه هیجان را با هم تلفیق می کند - مولفه های شناختی، مولفه های رفتاری و مولفه های فیزیولوژیکی - گلمن1 معتقد است که هوش هیجانی بالا تعیین می کند که چرا افراد با هوشبهر متوسط موفق تر از کسانی هستند که نمره بسیار بالاتری دارند - پارسا،. - 1389 هوش هیجانی نقش موثری در آرامش انسان دارد، در واقع این هوش هیجانی است که می تواند هوش عقلانی را به کار گیرد و در جهت مقصودش به کار ببرد. - ساعتچی، - 1389
چهار مهارت هوش هیجانی به دو گروه از قابلیت های اولیه تقسیم می شوند که در هر دو گروه دوتا از مهارتهای هوش هیجانی قرار دارند. قابلیت فردی: قابلیت فردی محصول دو توانایی مهم خود -آگاهی و خود-مدیریتی است. این مهارتها بیشتر روی خود فرد تمرکز می کنند تا تعامل با دیگران. خود-آگاهی عبارت است از توانایی درک صحیح و دقیق هیجانها در همان لحضه ای که روی می دهد و فهمیدن اینکه در رابطه با وضعیت های متفاوت چه تمایلاتی وجود دارد.
همچنین خود اگاهی واکنش عادی ما نسبت به رویدادها، مشکلات و حتی مردم را شامل می شود. درک صحیح تمایلات بسیار مهم است زیرا توانایی ما در ارزیابی دقیق و سریع اوضاع را تقویت می کند. برای اینکه سطح بالایی از خود آگاهی داشته باشیم باید علاقه نشان دهیم و بخواهیم که مستقیماً روی احساسات منفی تمرکز کنیم، هر چند این کار ممکن است بسیار زجر آور و ناراحت کننده باشد. همچنین توجه کردن و درک احساسات مثبت نیز ضروری است.
تنها روشی که با آن می توانید هیجانهای خود را کاملاً درک کنیم این است که وقت بگذاریم ودرباره هیجانها بیاندیشیم و آنها را تحلیل کنیم تا متوجه شویم از کجا می آیند و علت بودنشان چیست. خود -مدیریتی وابسته به خود آگاهی است و دومین عامل اصلی در قابلیتهای فردی می باشد. خود-مدیریتی یعنی توانایی استفاده آگاهانه از هیجانها برای انعطاف پذیر ماندن و رفتار خود را به طور مثبت رهبری کردن. یعنی واکنش های هیجانی خود را نسبت به مردم و وضعیت های مختلف مدیریت کردن. وقتی احساسات خود را درک می کنیم دامنه و تعداد آن ما را اذیت نمی کندو بهترین کاری که می تواند انجام بگیرد خودش را نشان خواهد داد. - گریوز2،به نقل از گنجی؛ - 1386
قابلیت اجتماعی: بر توانایی درک کردن و مدیریت کردن روابط متمرکز است. قابلیت اجتماعی محصول مهارتهای هوش هیجانی است مهارتهایی که در حضور دیگران به دست می آید. آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه. آگاهی اجتماعی عبارت است ازتوانایی در حدس زدن دقیق هیجانهای دیگران و فهمیدن اینکه آنها واقعاً چه احساسی دارند، حتی اگر خودتان مثل آنها فکر و احساس نکنید. مدیریت رابطه عبارت است از توانایی به کار گیری آگاهی از هیجانهای خود و هیجانهای دیگران برای مدیریت کردن تعاملها. این کار باعث می شود تا تبادل اطلاعات شفاف باشد و شخص بتواند به طور موثر از عهده آن برآید.
بنابراین با شناخت هوش هیجانی و مولفههای آن و تاثیر بسزای آنها در روابط بین فردی و تعاملات، صحبت از هیجانی به نام خشم میشود هیجانی که شاید بتوان گفت بعد از ترس بیشترین پژوهش ها را در این حیطه به خود معطوف کرده است. خشم یا عصبانیت را می توان یک حس قوی نارضایتی تعریف کرد که مجموعه ای از شرایط و فاکتورها به آن دامن می زند. عصبانیت به عنوان یک حس طبیعی در وجود بشر هشدار می دهد که در روند اوضاع یا محیط پیرامون مان مشکلی وجود دارد که نیاز به رسیدگی و توجه دارد. به گفته آرلین هریش3مشاور کاریابی و روانشناسی در شیکاگو خشم یا عصبانیت موقعی بروز می کند که افراد از انجام کاری که می خواهند منع شده یا مجبور به انجام کاری بر خلاف تمایل خود می شوند و به عبارت دیگر مورد سوءاستفاده قرار می گیرند.
سالیوان - 1956 - 4یاد آور میشود که خشم یکی از روش های حل اضطرابی است که قبل از هر چیز می آموزیم. بدیهی است که هدف خشم این نیست که به فرد توانایی گریز از موقعیت تهدید آمیز و آزار دهنده را بدهد، بلکه هدف تخریب یا عقب زدن آن موقعیت است. این تعاریف که از سوی نویسندگان معتقد به روانکاوی بیان شده است با تعاریفی که سایر محققان در این زمینه ارائه دادهاند مطابقت دارد. سیرز5، هولند6و میلر - 1940 - 7در مطالعاتی که در باره پرخاش کرده اند آنرا چنین توصیف میکنند: »یک حالت بر انگیختگی که در موقع تخریب، انهدام، اذیت، انتقام جویی، نابودی، تحقیر، حمله، تهدید یا ترساندن ظاهر می شود - گنجی، .« - 1386
اهمیت وارزش هر پژوهشی در علوم انسانی به اهمیت و تأثیر گذاری متغیر هایش در طول زندگی انسان بستگی دارد. به دلیل اهمیت و چگونکی ابراز خشم و مهار آن از یک سو و امکان آموزش و یادگیری هوش هیجانی به عنوان یکی از متغیرهای روان شناختی مطرح در تحقیقات اخیر از سوی دیگر، هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین هوش هیجانی و مولفه های آن بر چگونگی کنترل خشم می باشد. مایر و همکاران 1998 - ، نقل از سالوی، مایر و کارسو؛ - 2000 نشان دادند که هوش هیجانی با خشونت وآشفتگی رفتاری دانش جویان رابطه منفی دارد، بدین معنی که دانش جویان با هوش هیجانی بالا آشفتگی کمتر، و دانش جویان با هوش هیجانی کم آشفتگی بیشتری را در رفتارشان نشان دادند.