بخشی از مقاله

چکیده

جهانی شدن - - 1 مفهومی است که اشاره به ذهنیتی دارد که تمایلی سیری ناپذیر به گسترش در ابعاد گوناگون داشته و در این راستا ابزارهای مختلفیخصوصاً فن آوری ها را به خدمت می گیرد . بدین ترتیب جهانی شدن حاصل گرایش و اجبار روزافزون به آموزش، تجربه و به کارگیری نگرش پیوندی به حوزه های مختلف حیات انسانی تلقی نمود که در آنها قابلیت تأثیرگذاری رخدادهای گوناگون حوزه های مختلف بر یکدیگر در سطح فراملی مشهود بوده و خصلت افزایش دارد . این قابلیت ها،جهانی شدن را به مثابه ی یک موضوع مورد توجه خاص و محوری قرار داده است . همچنین تحلیل شده »نظام« و »نظم«، «تغییر« چگونگی تأثیرگذاری ها و نتایج آنها موجبات بازاندیشی مفاهیمی چون است .موضوع قابل تامل اینکه امروزه جهانی شدن همه ی ما را فرا گرفته است، نه تنها به عنوان یک فرایند بلکه به عنوان موضوعی برای گفتگو .

موضوع توسعه ی سیاسی اقتصادی تکنولوژیک و فرهنگی در قرن بیست و یکم به هیچ گروه، ملت یا دولتی محدود نمی شود، بلکه موضوعی است که همگان به آن مرتبط و از آن متأثرند . چنین تحولی حوزه و قلمرو امنیتی کشورها را تحت تأثیر قرار می دهد . فضای امنیتی تحت تأثیر جهانی شدن به معنای توسعه جهانی که منجر به بازسازی تولیدات جدید در قلمرو های سیاسی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی شده است، معنای متفاوتی می یابد. شکل و نوع تأثیرپذیری از فرایند جهانی شدن به موقعیت جهانی کشورهای مختلف نیز بستگی دارد. کشورهای توسعه یافته به گونه ای در محیط امنیتی بین المللی عمل می نمایند و کشورهای جهان سوم نیز از وضعیت ناشی از جهانی شدن به گونه ای دیگر اقدام می نماید.

کلید واژه: جهانی شدن، فرهنگ، جهان سوم

مقدمه

جهانی شدن از جمله مسائل مهمی است که در پرتو پیشرفت روز افزون تکنولوژی و ارتباطات، کشورهای در حال توسعه را به چالش جدی کشانده است. جهانی شدن زنجیره ای از دگرگونی هاست که عرصه های گوناگون فرهنگ، سیاست واقتصاد کشورهای جهان را در بر گرفته و گمان می رود، در نهایت به ایجاد یک نظام واحد جهانی بینجامد. انفعال و استحاله فرهنگ های دیگر در اصطکاک با فرهنگ غربی، با توجه به توانایی های برتر تبلیغاتی این فرهنگ اهمیت این فرایند را دو چندان کرده است . شناخت »جهانی شدن« برای کشورهایی که برحفظ ارزش های فرهنگی خود اصرار دارند، برای شناخت تهدیدها و بحران هایی که این پدیده برای آنها به دنبال خواهد داشت، بسیار مهم است.با توجه به گستره »جهانی شدن« که ابعاد گوناگون حیات بشری را در بر می گیرد، تدوین این نوشتار تنها در بُعد فرهنگی این فرایند سامان یافته است .

جهانی شدن از مفاهیم و اصولی است که کمتر حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی را میتوان یافت که از این مسئله تاثیر نپذیرفته باشد بهویژه که با آغاز هزاره سوم میلادی جهان دچارتغیبرات بنیادین شده است وما شاهد موج جدیدی از این فرایند هستیم. در حوزه عینی فرایند دموکراتیک شدن جهان، گفتمان حقوق بشر و شهروندی جهانی، گسترش رژیمهای فراملی به حرکت درآمدن جنبشهای اجتماعی هویت جو مؤلفههای اساسی تحولات اجتماعی در مقیاس جهانی است.در حوزه فکری و نظری نیز نظریات کثرت گرایانه و مقبولیت جهانی اندیشههای پسامدرن که بر »تمایز» «تفاوت« و غیریت« استوار است، تعدد و تکثر هویتها را در کانون مباحثات خود قرار داده اند.همین ویژگیهای نظری و عینیاند که در جامعه شناسی سیاسی جدید بر اساس »چرخش پسامدرن« سیاست فرهنگی مطرح شده و چشم انداز نوینی را برای بررسی و تحلیل موضوعات در اختیار اندیشمندان قرار داده است بدون شک مخرج مشترک همه این مختصات جدید نظری و عینی، پدیده جهانی شدن است.

در اثر این فرایند است که امروزه تحلیلهای سیاست و قدرت دیگر، در چارچوب دولت ملت کافی نیست. زیرا پدیدههای سابقاً ملی در اثر فرایند جهانی شدن دستخوش تحول معنایی شده وازاین تحول میتوان تغیر پارادایم در جامعه شناسی سیاسی نام برد. در اثر همین فرایند فرصتها و چالشهای جدیدی را فراروی ما قرار می دهد. در این راستا هدف اصلی این نوشتار تبیین ماهیت و شیوههای تأثیر فرایند جهانی شدن بر سیاستهای فرهنگی جهان سوم است و دراین راستا - بیشتر بارویکرد فرهنگی - میتوان این سوال مطرح کرد که جهانی شدن چه فرصتها و چه تهدیدهای فرهنگی را فراروی جهان سوم قرار داده است و جهان سوم در برابر این موج چه سیاستهای فرهنگی را میتوانند اتخاذنمایند؟ قبل از همه لازم است که مفاهیم راکلیدی را تعریف کنیم.

جهانی شدن

این مفهوم برای نخستین بار در حیطه اقتصاد در کنفرانسبرتُن«» و در بعد از جنگ دوم جهانی مطرح شد. تشکیل صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی از نمودهای بارز آن محسوب میشود. مباحثی که در حوزه ارتباطات در رسانهها مطرح بود ابتدا جنبه صرفاً فرهنگی داشت و بعدها بود که به مثابه پشتوانه تئوریک نگاه اقتصادی جهانی تلقی شد.در آغاز دهه 70 به دنبال طرح »دهکده جهانی« مک لوهان این مفهوم به صورت ابتدایی و با تمرکز رسانههابه ویژه تلویزیون وارد حوزه مطالعاتی شد.جنبهها و محورهای اساسی جهانی شدن عبارتند از اقتصاد، فرهنگ، سیاست، و مسائل زیست محیطی. در بعد اقتصادی جهانی شدن شرایط اقتصاد کنیزی را به چالش کشیده و عرضه و تقاضا دیگر صرفاً در چارچوب مرزهای ملی محدود نیست.

ظهور یک نظم - یا بینظمی - اقتصادی جدید قدرت فوق العاده به شرکتهای چند ملیتی داده و ظهور همگرایی فراملی در بخش سرمایه سبب شده است که مدیریت اقتصادی احتیاج به روابطی در ورای ساختارهای دولت ملت دارد.در بعد فرهنگی امروزه وجود رسانههای جمعی، جریان مهاجرت انسانها، توریسم و ظهور فرهنگهای سوم کارکنان نهادهای اقتصادی سیاسی جهانی، به هم پیوستگی فزاینده فرهنگی انجامیده است. آن چه اهمیت دارد توجه به این نکته است که: جهانی شدن فرهنگی به معنای گرایش به حاکمیت یک فرهنگ واحد جهانی نیست بلکه به معنای جهانی شدن فرهنگها است که توأم با روندهای محلی میباشد. در بعد زیست محیطی مسائلی چون آلودگی فرامرزی - بارانهای اسیدی منطقهای - وجود وابستگی متقابل زیست محیطی و آلودگی منابع مشترک زیست محیطی به وضوح با سیاستهای جهانی مرتبط هستند.

در بعد سیاسی، اهمیت یافتن نقش سازمانهای بین المللی و رژیمهای بین المللی حقوق بشر و دموکراتیزاسیون سبب تقسیم شدن حاکمیت دولت ملی شده و تضعیف یا تغییر نقش آن را در پی داشته است امروزه دولتها دیگر حاکم بلامنازعی در درون سرزمینهای خود نیستند - کیت نش،1385، 7. - 76 هر چند شاخص سازی وبزرگی کمّی و عینی پدیدههای سیاسی در عرصه جهانی بسیار دشوار است ولی واقعیتهای سیاسی جهانی امروزه غیر قابل انکار میباشد - سلیمی، 1384، . - 20-1در حالیکه برخیندیشمندان جهانی شدن را به مثابه نتیجه سرَمایه داری توسعه یافته میدانند - مارکسیستهای نو - برخی دیگر از آن به مدرنیزاسیون متاخر یا رادیکال تعبیر نموده که نهادها و رژیمهای مدرنیته در آن در حال جهانی شدن هستند - گیدنز وبک - و در نهایت بعضی دیگر جهانی شدن را به مثابه پسامدرنیزاسیون تلقی میکند و فرهنگ جهانی را فرهنگ پست مدرن محسوب داشتهاند - کیت نش، 1380، . - 80-100

راجع به پیامدهای جهانی شدن نیز دیدگاههای مختلفی وجوددارد که وجه مشترک آنها این عقیده است که پدیده مذکور جبری و اجتناب ناپذیر است. گرچند اندیشمندان، جهانی شدن را فرایندی چند بعدی، ناهمگون و پر از احتمال و عدم قطعیت میدانند اما در مجموع آن را جریانی اجتناب ناپذیر و به سوی تکامل تلقی میکنند که نتایج آن غیر قابل پیش بینی است. هرگونه تصور راجع به جهانی شدن وجود داشته باشد آن چه امروزه به عنوان یک واقعیت در حال وقوع است فراملی شدن روابط و پدیدههای غیر دولتی و فراگیری قواعد، هنجارها و رژیمهای فراملی در سطح جهانی است. روز نافراملی شدن روابط و پدیدههای غیر دولتی را تکمیل کننده روابط بین حکومتها در سطح بین المللی میداند که توسط ارتباطات میان افراد، تشکلها، نهادها و گروهها و سازمانهای غیر دولتی به انجام میرساند - یاراترز، 1379، - 83-4

و از اواسط دهه 80 شیوع بیشتری پیدا کرد وبه مرور زمان درابعاد مختلف به صورت بسیار وسیع وگسترده خود را نشان داده است به گفته واترز جهانی شدن مفهوم مشهور دهه 1990 و اندیشه کلیدی است که به کمک آن انتقال جامعه بشری را به هزاره سوم درک می کنیم، در این که جهانی شدن چیست تعاریف متعددی ارایه شده است که برای نمونه میتوان به این تعریف اشاره کرد.مک گرو می گوید: »جهانی شدن عبارتست از برقراری روابط متنوع ومتقابل بین دولتها وجوامع که به ایجاد نظام جهانی کنونی انجامیده است ونیز فرایندی که از طریق آن، حوادث، تصمیمات وفعالیت ها در یک بخش از جهان، میتواند پیامدهای مهمی برای سایر افراد وجوامع در بخش های کره زمین داشته باشد - هلد دیوید،مک گرو،آنتونی،1382،ص - 25، درمجموع میتوان گفت که برای جهانی شدن، تعاریف متعددی ذکر کرده اند.

واقعیت آن است که شاید نتوان برای این پدیده به دلیل تعدد ابعاد آن، یک تعریف واحد ارائه داد، اما آنچه که بیش از همه به عنوان تعریف این پدیده ذکر شده، آن است که »جهانی شدن عبارت است از فرآیند فشرده گی فزاینده زمان و فضا که به واسطهآن، مردم دنیا کم و بیش و به صورتی نسبتاً آگاهانه درجامعه جهانی واحد ادغام می شوند.« - گل محمدی،1383،ص. - 11اگر چه تعاریف متعددی از این فرایند شده، اما میتوان تعریف مربوط به کمیته بین المللی در سال 1995 را که دربرگیرنده تمامی تعاریف است به عنوان تعریف جامع ذکر نمود: »جهانی شدن عبارت است از درهم آمیزی اقتصاد، جامعه شناسی، سیاست، فرهنگ و رفتارها از طریق نفی مرزها و حذف پیوستگی های ملی و اقدام های دولتی - کیت نش، 1385، ص. - 62

فرهنگ

اصطلاح فرهنگ در فرهنگنامههای مختلف به معنی ادب، عقل، دانش، بزرگی، حکمت، هنر، علم و معرفت آمده است. فرهنگ را در جایگاه علم به معنای نشانه و نمود معنوی رشد و پیشرفت یک جامعه به کار میبرند. از این نظر فرهنگ خصوصیتی است که یک جامعه در زمان گام برداشتن در مسیر اعتلا کسب میکند.2در بعضی از فرهنگها، ریشه فرهنگ را از کشت و زرع، زمین و پرورش دانستهاند؛ یعنی عملآوری و رشد در این مفهوم نهفته است؛ لذا گاهی فرهنگ به معنی رشد و تربیت افراد و جامعه انسانی به کار میرود، اما به مرور معنای این مفهوم متحول شده است و در مورد هر آنچه به صورت اجتماعی کسب میشود به کار میرود و عبارت است از مجموعه دانش،اور،ب هنر، دین، اخلاق، حقوق و آداب و رسوم و هر استعدادی که انسان به مثابه عضوی از جامعه معیّن کسب میکند. فرهنگها طی زمان سیّالاند و با ترکیب و تفسیر در خلال روابط ساخته میشود. باوجودیکه فرهنگها در نتیجه تعامل افراد ساخته میشوند، این به معنای به آسانی ترکیب شدن آن نیست. بعضی از فرهنگها به آسانی در مقابل دیگر فرهنگها مستحیل میشوند و بعضی دیگر موضعی سرسختانه دارند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید