بخشی از مقاله
چکیده
حکیم ناصرخسرو یکی ازشاعران نامدار وصاحب سبک درشعرفارسی است که توانسته است شعررادریک فضای انتقادی خاص ، کاملاًدرخدمت مقاصداخلاقی وترویج مذهب ودانش به کارگیرد؛ زیرااومعتقداست که تمام زشتی ها ی جامعه ، ریشه درنادانی دارندوجهالت وحماقت همان بی دینی ؛ یعنی پیروی ازمذهبی غیرازمذهب اسماعیلی - فاطمی - است.ولی علی رغم این برجستگی، شیوه شعری او نتوانسته است تابه امروز به صورت چشمگیر موردتقلیدفارسی گویان دیگرقرارگیرد.
ازدلایل این امرمی توان به قرارگرفتن درشرایط زمانی ومکانی وفکری خاص، انتقادات تندهمراه با برندگی شمشیرزبان، استعمال الفاظ مستهجن ، تضادگوئی های وی دربرخوردباسرنوشت، مدح وتمجیداز خلفای فاطمی وسایرمسائل عینی وذهنی، خودستائی ها، نوع نگرش او به اقشار مختلف مردم و پیروان مذاهب دیگر، طرح مسائل دشوارفلسفی وسوالات وشبهات بی پاسخ، عدم پایبندی کامل او به اندیشه واصول مذهبی و... اشاره کرد. نگارنده در این مقاله کوشیده است با بررسی دیوان این حکیم نامی، با استشهاد به شواهدی چند، باارائه تصویری ازسبک وافکارشخصی
وی به تحلیل زبان شعری و به علل تقلیدناپذیر ماندن شیوه او بپردازد.
مقدّمه
ناصرخسرو،» حسن صبّاحی است که سلاح او زبان اوست - «دشتی، - 1362
تنها وجود بیت:
» نکوهش مکن چرخ نیلوفری را برون کن زسر باد خیره سری را« - ناصرخسرو، - 1365
در دیوان ناصرخسروخود، سرمشق کاملی برای تحقیق و جوابی کافی و مانع برای خیلی از سؤالات مقدّر در ذهن پژوهندگانی است که علاقهمند شعر و شخصّیت و سبک فردی این حکیم نامدار پارسی زبان هستند. سؤالاتی از قبیل: آیا ناصر خسرو اهل جبر بوده یا اختیار؟ آیا در دیگر اشعارش نیز پایبندی خود را به اندیشههایش حفظ نموده یا مرتکب تضادگویی شده است؟ تعلیم اخلاق در شعر چقدر برای او مهم بوده است؟
چرا از استعمال الفاظ مستهجن مصون نمانده است؟ به نظر او جاهلان و خیره سران چه کسانی هستند؟ و ... محقّقان. و نویسندگان و نظریهپردازان زیادی سعی کردهاند به سؤالاتی همانند اینها پاسخ مبسوطی دهند امّا با بررسیهای به عمل آمده به نظر میرسد که برخی از بزرگان گویا بنا به مصالحی، به برخی از جوانب اشعار او از روی تسامح و تساهل نگریسته و به صورت گذرا از کنار موضوعات رد شدهاند. در این مقاله سعی نمودهایم که با تقسیم بندیهای انجام شده به موضوعات فوق و مسائل مرتبط با آن به صورت مستند و مستدل اشارهای داشته باشیم.
بحث و تحلیل دین و دانش در شعر ناصر
ناصر» خسرو نخستین شاعری است در زبان فارسی که شعر را کاملاً در خدمت فکر اخلاقی قرار داده است« - غلامرضایی، - 1381 اگر بتوانیم دو مروارید گران بها از اقیانوس شعر ناصر شکار کنیم، بیگمان دین است و دانش وزبان شعرش تنها اسلحه کارآمد او برای مبارزه با بیدینان و جاهلان است. با کمی دقّت در افکار و اندیشههای این ادیب حکیم درمییابیم که به نظر او یکی از اقشاری که به عنوان نادان شناخته میشوند و به اعتقاد وی مستوجب لعن و نفرینند، همان بیدینان و ملحدان هستند؛ بنابراین در اندیشه او بیدینی مساوی است با جهالت و حماقت.
امّا از جای جای دیوانش و دیگر آثار منثور وی به خوبی استنباط میشود که منظور وی از بیدینان کافر، تمام مردمی هستند که آیین فاطمیان مصر را نپذیرفته و به ندایحجّت» خراسانلبّیک« نگفتهاند؛ پس به عقیده ناصرکه خود» قبل ازپذیرش مذهب فاطمیان مصر،سنّی وازپیروان مذهب حنفی بود - «شعار، - 1369 آن که فاطمی نیست بیدین است و آن که بیدین است،جاهل و نادان و شایسته هرگونه انتقاد و فحش و ناسزا. بنابراین: » ناصرخسرو به لحاظ طرح مسائل سیاسی و عقیدتی، هنجار گریزی فکری دارد.« - شمیسا ، - 1384
وی» طبعی نیرومند و سخنی استوار و قوی و اسلوبی نادر و خاصّ خود و بیانی فصیح داردخاصیّت. عمده شعر او اشتمال آن بر مواعظ و حکم بسیار است« - صفا، - 1369 ؛ بنابراین او حکیمی است که با احاطه بر علوم مختلف عقلی و نقلی به عنوان مبلّغ اخلاق ، دست به نگارشزند؛میامّا در این راه کاملاً استادانه و خلّاق به امر تبلیغ دین و دانش مبادرت میورزد.ازاین رهگذراست که برخی،شعراوراحماسه دینی واخلاقی می نامند. - اشرف زاده، - 1382 استاد ذبیح االله صفا ضمن اشاره به این موضوع مینویسند: »بعضی قصاید او با مقدّماتی که شاعر در آنها تمهید کرده و نتایجی که گرفته است، بیشتر به سخنانی میماند که مبلّغی در مجلس دعوت بیان کرده باشد.
او از ذکر اصطلاحات خودداری ننموده و موضوعات علمی در شعر او ایجاد مضمون نکرده بلکه وسیله تفهیم مقصود قرار گرفته است. وی مسائل دشوار فلسفی را در اشعار خود مطرح کرده و در زبان شعر با نهایت مهارت و در کمال آسانی از بحث خود، نتیجه گرفته است.« - صفا، - 1369 هرجا که ناصر خسرو به سراغ استدلالات عقلی و نقلی و طرح مسائل حکمی رفته و شعرش از قیاسات منطقی پر شده به همان اندازه نیز از تصاویر و تخیّلات باریک شاعرانه خالی گشته است؛ در نتیجه از حوزه شعر خارج شده و به حیطه نظم درآمده است. »ناصرخسرو صاحب سبک مشخّصی است.
اگر اشعار اکثر شاعران منبعث از احساس است، شعرهای او بیشتر با جنبههای عقلانی سروکار دارد.« - شمیسا، - 1381او حکیم اخلاق و مبلّغ دین و مذهب است؛ بنابراین از جهتی میتوان ادّعا کرد که شعر وی شعر مذهبی است. ناگفته نماند که این نوع شعر قبل از ناصر به دست »کسایی مروزیراحل«م مقدّماتی خود را طی کرده بود که ناصرخسرو آن را به کمال رسانید. نگرش مستقلّ شاعر و خصایص فکری او حتّی در صور خیال شعر وی نیز به صورت قابل ملاحظهایی نمایان است و » دید مذهبی او در تصویرسازی وی کاملاً مشخّص و آشکار است و به علّت توجه فراوان به قرآن، ازجازهام و تشبیهات خاصّ قرآن نیز در شعر خود مایهها گرفته است.« - شفیعی کدکنی، - 1387
»پاس دارم زدیو و لشکر او به سپاس خدای بر تن، پاس« - ناصرخسرو، - 1365
از بین انبوه ابیات اخلاقی و دینی ناصر خسرو برای اختصار به چند مورد ذیل اشاره میشود:
»خدای را بشناس و سپاس او بگزار که جز بر این دو نخواهیم بود ما مأخوذ - « همان -
***
»رسته شد از نار جهل هر که خرد جان و دلش را ستون و پرهون شد« - همان -
»دین سرای است برآوردهی پیغمبر تا همه خلق بدو در به قرار آید - «همان -