بخشی از مقاله
چکیده:
در چند سال اخیر موضوع حضانت فرزندان پس از جدایی والدین از یکدیگر، بحثهای فراوانی را در پی داشته است و دیدگاههای مختلفی در این زمینه طرح شده است. گفتگوی حاضر به طرح دیدگاههای خانم صفاتی پرداخته است. وی معتقد است که پس از جدایی والدین، حضانت فرزندان به طور کلی، چه پسر و چه دختر، چه تا سن 7 سالگی و چه پس از آن در اختیار مادر است مشروط بر آنکه ازدواج نکرده باشد و نیز شایستگی و توانایی سرپرستی کودک را از دست نداده باشد.
فهم صحیح یک لغت، در شناخت موضوع و حکم آن در فقه کارساز است. معنای اصطلاحی حضانتکاملاً در راستای معنای لغوی آن است؛ از ریشهحَضَن«» گرفته شده و از کتب لغت بهدست میآید که حضانت نوعی در برگرفتن استمثلاً. »حضن الطائر بیضه« یعنی پرندهای که در زیر بال خود تخمهایش را نگهداری میکند و به لحاظ اینکه کودک در دامان مادر پرورش مییابد، این عمل را »حضانت« گویند و هر چه را مصلحت طفل باشد، اعم از حفظ، نگهداری، تربیت و دیگر نیازهای دیگر او، شامل میشود. در فقه هم سرپرستی و حفاظت و نگهداری طفل که شامل نظافت، تربیت، آموزش آداب اجتماعی، برآوردن نیازهای مادی و روانی و روحی اوست، »حضانت« نامیده میشود.
مقدمه:
رابطه مادر با طفل، رابطهای روحی و روانی است. روحیات، افکار و حرکات ظاهری مادر در فرزند مؤثر است. مادر مربّی و محور وراثت است. این حدیث مشهور که میفرماید: »السعیدسعیدٌ فی بطناُمّهوالشّقیشقیﱞ فی بطنامّه« مبیّن همین امر است. وابستگی بچه به مادر یک وابستگی فطری است و آثاری دارد. نسبت به اصل وابستگی و حضانت، پسر و دختر نیاز یکسانی دارند. جدایی فرزند از مادر خود، حرکتی برخلاف فطرت فرزند و مادری است و اسلام دین فطرت است؛ پس نه برخلاف قوانین طبیعت و فطرت نظر میدهد و نه برای به مشقت افکندن و ضرر و ضرار قانون وضع می کند؛ لذا در مسأله حضانت باید به این ابعاد توجه شود.
بررسی موضوع حضانت در قران کریم
اگرچه لفظ حضانت در قرآن نیامده، لیکن در ذیل بعضی از آیات، به مناسبت موضوع، مطالبی در قرآن ارائه میگردد که دربردارنده این حکم هم هست. به عنوان مثال، آیه شریفه 233 از سوره بقره که ابتدای آن مربوط به موضوع رضاع و شیر دادن مادر است« یعنی نباید به واسطه فرزند ضرری متوجه مادر شود و تحمیل ضرر بر مادر از این جهت ممنوع است و همچنین پدر نباید به واسطه فرزندش متحمل ضرر گردد. اگرچه این مطلب در ذیل بحث رضاع و شیردهی است، لیکن مورد، خصوصیت ندارد.
در اینجا ما کبرایکلّی نفی ضرر و ضرار را داریم که حکم رضاع در این آیه از مصادیق آن است؛ لیکن به واسطه کلیت نفی ضرر و ضرار، آیه مصادیق دیگری نیز دارد که حکم حضانت از آن جمله است. رضاع حکمی غیر از حضانت است و هریک حکمی جداگانه دارند؛ اگرچهمصداقاً ممکن است در یک جا جمع شوند. مسؤولیت حضانت با اتمام دوران رضاع برداشته نمیشود، با توجه به اینکه حضانت فقط تر و خشک کردن فرزند نیست، بلکه ارتباط روحی و روانی و عاطفی و فکری مادر بابچّه است.
-2دیدگاه فقها در مسئله ی حضانت
برخی از فقیهان از قاعده لاضرر در حکم حضانت استفاده کردهاند. من با الهام گرفتن از دیدگاه امام خمینی که در کتاب بدایعالدّرر، از این قاعده و نحوه کاربرد آن ارائه دلیل نموده بودند، استفاده جستم. ایشان اگرچه قاعده »لاضرر ولاضرار« را یک قاعده میدانند ولی میفرمایندمتعلّق: در »لاضرر«، امور مالی و نفسی و در »لاضرار«، امور حقوقی است دوّمی را در مواردی صادق می دانند که انسان به نحوی شخص دیگری را در تنگنا و سختی قرار دهد. بنابراین نظر، مفهوم آیه »لاتضار والده بولدها« اینطور بیان میشود که مادر را نباید به واسطه فرزندش در تنگنا و سختی قرار داد.