بخشی از مقاله
چکیده
به نظر می رسد تعدد زوجات، نمی تواند بدون دلیل و بی حد و حصر باشد. و باید در جای خود و در حد رفع نیاز و ضرورت باشد زیرا عقل حکم می کند که برای هر چیزی حد و اندازه ای مشخص است. اسلام دین اعتدال است و افراط و تفریط در هر کاری را مورد نکوهش قرار می دهد. فرض بر این است اختیار نمودن همسر دوم یا سوم با عنوان دائم یا موقت موجب اعتدال فردی و اجتماعی خواهد بود. هرچند عده ای سعی میکنند اصل را بر تک همسری قرار دهند و چند همسری را اخلاقا ناموجه جلوه دهند ولی نه اصل موصوف و نه غیر اخلاقی بودن تعدد زوجات ثابت نمیشود زیرا مساله کاملا نسبی و موردی خواهد بود . انسان ها یک جور و یک سلیقه نیستند بلکه وجود تفاوت در ایشان مسلم است.
آنها که از رابطه با جنس مخالف لذت میبرند و یا به آن احتیاج دارند و نیز کسانی که بشدت تنوع طلبی را دوست دارند حتا کسانی که در مسائل جنسی کنجکاوند یا اساسا نیاز دارند که افراد متعددی را در چتر حمایتی خود قرار دهند و با نثار عشق به دیگری احساس مفید بودن و زندگی و انرژی نماید چنین افرادی اگر مجاز به ارضای نیاز از راه مشروع نباشند به ناچار یا سرکوب غریزه را اختیار مینمایند و یا در مسیر نامشروع گام می نهند که هردو آثار جبران ناپذیر مادی و معنوی فردی و اجتماعی به دنبال دارد.خلاصه اینکه از یک منظر ازدواج موقت متعدد میتواند مرد را به تعادل برساند.
آنچه بیان شد از نگاه مردان قابل توجیه و دفاع است اما از منظر دیگر و از دید زنان نه تنها قابل دفاع نیست بلکه هرگونه رابطه مرد متاهل با زن دیگری - چند همسری - هرچند در قالب اجازه شرع و قانون باشد قابل تحمل و پذیرش نیست و گویا قانون نانوشته ناشی از احساس یا حس انحصار طلب یا خودخواهی یا حسادت مقدس زنانه هست که بین همه ایشان وجود دارد و به شدت به ان عمل میشود و خود ضامن اجرا و عمل به ان هستند بگونه ای که اگر زنی متوجه شود همسرش با زن دیگری و تحت هر عنوان قانونی یا شرعی رابطه جنسی برقرار نموده وفق همان قانون مقدس نوعی خیانت به خویش تلقی و با بیان اینکه " یا من را انتخاب کن یا او را " تا تعیین تکلیف این مهم بستر از مرد جدا و بنوعی او را با این طلاق عاطفی تنبیه می نماید و جالب تر اینکه در این تصمیم همه زنان دیگر به او حق داده و از تصمیمش حمایت میکنند. و چه بسا با اعلام همدردی راهکارهای دیگری نیز پیشنهاد بدهند.در این پژوهش به دنبال یافتن و ارائه یک راهکار متعادل و جمع کننده ی فقهی و تحلیلی بین این دیدگاهها از دو جنس مخالف با ملاحظه ی قانون و عرف ایران می باشیم.
مقدمه
همانطور که می دانید ازدواج یکی از مهم ترین رویدادها است که هر فرد در زندگی با آن مواجه می شود. انسان پس از طی دوران کودکی و با ورود به مرحله بلوغ با تغییرات شگفت انگیز این مرحله مواجه میگردد. هرچند بعقیده روانکاوانی که از مکتب فروید الهام گرفته اند غریزه جنسی از همان کودکی اثر گذار بوده و سرنوشت شخصیت فرد در گرو آن میباشد ولی آنچه مسلم است اینکه فرد با بلوغ متوجه تحرکات و تحریکات جنسی میشود و این غریزه مقدس و حیاتی را در خود بیش از پیش احساس میکند.
هرچند انسان منفرد و تنها زاده میشود و چند قلوها نیز در واقع مجرد بدنیا می آیند اما سرنوشت زندگی اجتماعی انسان را به سمت انس با دیگران و برقراری رابطه با ایشان پیش میبرد. اولین اتصال با مادر و سپس دیگران محقق میشود. تاثیر اولین برخوردها و تماس ها و نوازش ها غیر قابل انکار است. آگاهی از خود، اطرافیان و محیط در کنار بیداری غرایز و سایر یادگیری ها شخصیت، هویت و جنسیت را شکل میدهد هرچند پر واضح است که جنسیت امری زیستی و اجتماعی بوده و شخص با ان متولد و به آن آگاه میگردد.
همسر گزینی یا ازدواج بعنوان پدیده ای اجتماعی و جزو لاینفک زندگی جمعی میباشد. اگر ازدواج نبود توالد و تناسل و بقاء هم نبود.هرچند تردیدی در پسندیده بودن امر ازدواج نیست و تاکید ادیان و دانشمندان بر ضرورت آن بمنظور حفظ نسل انسانی و ایجاد اعتدال زیستی بوده و هست ولی نقش آن در تکامل و اعتدال فردی نیز بسیار مهم و اشکار میباشد. ازدواج مانند هر پدیده دیگر دارای نظم و قاعده ای است تا از انحراف و ازبین رفتنش جلوگیری نماید. اگر اصول و قواعد نظام بخش نباشد هر سیستمی متمایل به ویرانی میگردد.
البته خلقت نشان داده است که همه چیز رو به تکامل و اصلاح دارد و آنچه امروز بدست ما رسیده است حاصل دیالکتیک تضادهای شایسته و مبارز برای بقاء و تکامل بوده است. هر جامعه با توجه به تاریخ، سنت، مذهب، جغرافیا و بسیاری عوامل سرنوشت ساز دیگر قواعدی را بعنوان ارزش اخلاقی و عرفی میپذیرد و چه بسا از آن قانون اجتماعی میسازد و آنچه بی تردید معلوم است اینکه ازدواج از بدو خلقت همراه جوامع انسانی بوده و با سیر تحولات به حیات و بقاء پرداخته است.
در اموزه های سنتی و از جمله عقاید مذهبی ازدواج با پیمانی مقدس بین دو جنس مخالف یعنی زن و مرد تعریف و معتبر میگردد هرچند امروزه با تغییرات عمده در دنیا و ورود به عصر پسا مدرن بسیاری مفاهیم و تعاریف جدید دیگر هم مطرح شده و از جمله در حوزه زندگی مشترک بین دو جنس موافق سعی در اعتبار بخشی به آنند اما آنچه مورد توافق همه میباشد اینکه ازدواج بین دو جنس مخالف است که موجبات توالد و تناسل طبیعی را فراهم میآورد و بقاء نسل بر آن استوار میگردد. با این مقدمه کلی در خصوص امر ازدواج بسراغ طرح عنوان تحقیق میرویم که عبارتست از "تعدد زوجات موقت"؛ با این توضیح که مطالب در حوزه حقوق مدنی، عرف ایران و فقه امامیه طرح و بحث میگردد.
اول - تعاریف و مفاهیم
تعریف ازدواج - نکاح -
" ازدواج " مصدر ثلاثی مزید از باب افتعال و " زواج " مصدر مفاعله است؛ این دو واژه در اصطلاح فقهی و قانونی، به معنای رابطه ای است حقوقی که لازمه آن، کامجوئی بین زن و مرد می باشد، چنانکه واژه نکاح نیز بهمین معناست؛ هرچند از نظر لغت، ازدواج به معنای متحد شدن دو انسان و نکاح به معنای همخوابگی آن دو می باشد. بعضی از نویسندگان گفته اند : نکاح - به معنای - عقدی است که به وسیله آن، زن و مرد به قصد زندگی مشترک و کمک به یکدیگر قانونا با هم متحد می شوند و نتیجه گرفته اند که اولا : نکاح عقد است و ثانیا: هدف آن ، شرکت در زندگی است و ثالثا : از وحدت و اتحاد قانونی حاصل می آید ."
نکاح در لغت به معنی ضم - پیوستن - است و در اصطلاح حقوقی می توان ان را چنین تعریف کرد: نکاح قراردادی است که به موجب ان زن و مرد در زندگی با یکدیگر شریک و متحد شده، خانواده ای تشکیل می دهند."در تعریف دیگر نکاح عقدی است که به موجب آن مرد و زن لااقل بر نفی محرومیت جنسی - مانند نکاح منقطع احیانا - یا علاوه بر نفی آن محرومیت به منظور تشکیل خانواده و زندگی مشترک خانوادگی قانونا با هم متحد می شوند - مانند مورد نکاح دائم - . قانون مدنی تعریفی از نکاح نکرده است.
در همین اصطلاح، ازدواج و زناشویی استعمال می شود."3 صاحب جواهر می فرماید : در این که معنای نکاح شرعا عقد باشد جای بحث وجود دارد ، چه این که واژه نکاح مانند بسیاری از عناوین فقهی قبل از پیدایش دین نیز در میان جوامع مطرح بوده ؛ چنانکه بیع به معنای عقد نیست ، بلکه به معنای نقل ملک است و قهرا نکاح نیز چنین است ؛ شاهد ، اینکه در موقع عقد هنگامیکه زن به عنوان طرف قرارداد می گوید : " انکحت " ، عقد را قصد نمیکند ، بلکه سلطه مرد و صاحب حق شدن او در کامجوئی از همسرش را در برابر مهر معین قصد دارد . پس مراد از نکاح و ازدواج ، همان حق همخوابگی است و مجازا به عقد ازدواج اطلاق می گردد . این به جهت علاقه سببیتی است که بین عقد خاص با حصول این حق وجود دارد.