بخشی از مقاله
چکیده
به عنوان یک نسخه ي جایگزین براي مدل پرداخت جانبی، در این مقاله توضیح داده می شودکه چگونه لزوم پشتیبانی اکثریت برنده سهامداران در رابطه بین انگیزه ي نظارتی دارنده سهامدار بلاك و سیاست تقسیم سود یک شرکت تاثیر گذار است. زمانی که افراد مخالفت منافع مجتمعا در یک ساختار مالکیت پراکنده داراي سهام اکثریت باشند، دارنده سهامدار بلاك که در جستجوي منافع است ممکن است مجبور باشدمنافع کمتري نسبت به مالیات بهینه پیشنهاد دهد تا بر پیشنهاد منافع – صفر غالب شود. تحت چنین شرایطی، دارنده سهام بلاك انگیزه دارد تا فعالیت غیر سود مند نظارت - دیده بانی - را انجام دهد تا زمانی که منافع شخصی صرفه جویی مالیات بیشتر از زیان پولی ناشی از فعالیت بررسی شود.
واژگان کلیدي : ساختار مالکیت ،حاکمیت شرکتی ،تنظیمات مالیات
.1 مقدمه
وجود یک بلوك سهامدار می تواند یک مکانیزم موثر اداره ي گروهی براي حل مسائل بدون تبصره در میان سهامداران باشد. گروسمن و هارت، بیان کردند که یک سرمایه گذار کوچک انگیزه ي کافی براي بررسی اختیارات مدیر شرکت ندارد زیرا جمع کردن هزینه هاي بررسی در حساب هاي شخصی معمولا غیر ممکن است. بنابر این سرمایه گذاران داراي سهام هاي کوچک داراي انگیزه قوي براي بدون تبصره کردن منافع فعالیت هاي بررسی سهامداران دیگر در یک ساختار مالکیت پراکنده، هستند. مقابل دارندگان سهام هاي بزرگ،اجبار مدیران به ارتقاءارزشهاي شرکت را براي خود سودمند می دانند.
سرمایه گذاران مزدي با سهام هاي کوچک و سرمایه گذاران سازمانی با سهام هاي بزرگ دوجانبه مکمل هم هستند زیرا از این دو بازیکن انتظار می رود که توانمندي هاي متفاوتی داشته باشند.افراد به عنوان یک گروه داراي اکثریت سهام در یک ساختار مالکیت پراکنده هستند. به این دلیل می توانند شرکت را مجبور به توزیع مقدار مطلوبی از سود نمایند. علاوه بر این، می توانند مدیران را به دلیل عدم توجه و مسئولیت عزل کنند. با وجود این توانایی کافی جهت ارزیابی عملکرد مدیر ندارند. در مقابل، شرکت ها و موسسات داراي توانایی عالی در انجام کار بررسی بوده و به اندازه ي کافی سهام دارند تا هزینه هاي بررسی را در حسابهاي شخصی جمع آوري کنند. با وجود این براي آن ها غیر ممکن است در سیاست پرداخت بدون وابستگی به قدرت افراد در یک ساختار مالکیت پراکنده، موثر باشند.
دراین نقطه از بحث جهت بررسی رابط بین سیاست تقسیم سود و انگیزه هاي نظارتی سرمایه گذاران شخصی و شرکتی، دو مدل حائز اهمیت می باشند." اشلیفر" و" ویشنی" اینگونه فرض کردند که سرمایه گذاران کوچک فردي شرکت را مجبور به توزیع سود می کنند به عنوان مشوقان سرمایه گذاران بزرگ شرکتی که مانند بازرسان مالک شرکت شوند. به طورمشابه "آلن" و همکارانش مدلی را ارائه دادند شامل این فرضیه که سرمایه گذاران سازمانی که به سهام هاي پرداخت سود جذب می شوند، بحث هاي ایجاد شده بین سهام داران و مدیران را تسکین می دهند. دراین مدل ها، براساس اولویت هاي مالیاتی سرمایه گذاران سازمانی / شرکتی، سودهاي مثبت به عنوان یک پرداخت جانبی از افرادي که اختیار کارهاي بارزسی را به بلوك سهامدارن سپرده اند، به حساب می آید. منافع ناشی از فعالیت هاي بازرسی در میان تمام سهامداران توزیع می شود.
با این حال این مدل ها مشترکا این فرضیه را دارند که سرمایه گذاران فردي یک شکل و همگن زاد هستند."اشلیفر"و "ویشنی" نشان دادند که سیاست تقسیم سود مثبت تا جایی قابل قبول است که بار مالیاتی افراد کمتر از ارزش افزوده ي مربوط به خدمات بازرسی یک سهام دارا بلاك باشند. آلن و همکاران، در گروه سرمایه گذار در نظر گرفتند - یعنی افراد و سازمان ها - و سیاست تقسیم سود را از دیدگاه دو سرمایه گذار نماینده در نظر گرفتند. در گروه، همه ي سرمایه گذاران برابر هستند. واقعیت، سرمایه گذاران فردي از این نظر همگن هستند که میزان مالیات حاشیه اي متفاوتی دارند اگر چه سود بهینه مالیات آن ها جمعا صفر است.
به دلیل تفاوت وضعیت مالیات، همان طور که مدل ما نشان می دهد، سطح سودي که در آن یک سرمایه گذرا فردي نظر موافق خود را از پیشنهاد سود صفر به پیشنهاد سود مبتنی بر بازرسی تغییر می دهد، با سطح سودي که درآن سرمایه گذار فردي دیگر نظر خود را تغییر می دهد، برابر نیست.با فرض یک پیشنهاد با سطح خاصی از پرداخت سود، بعضی افراد از آن پشتیبانی کرده و بعضی خیر. جهت کنترل سیاست سود، یک بلوك سهامدار که در جستجوي سود است با اکثریت حمایت از سهامدارن را دریافت کند.در مدل هاي اولیه، تاثیر نزاع هاي میان سرمایه گذاران فردي روي اندازه ي فعالیت بازرسی که براي یک شرکت انجام می شود، بررسی نشده است.
اشلیفر و ویشنی ارزش افزوده را به عنوان برون زا در نظر گرفته و شرایط بهینه سازي خدمات بررسی یک بلوك سهامدار را استنتاج نکرده اند. اگر چه آلن و همکاران بهینه را نشان داده اند، آن ها نیز تاثیر لزوم برنده شدن حداکثر حمایت از اقدامات سهام داران روي آن را درنظر نگرفته اند. اکبو و ورما نشان می دهند که سهام داران بزرگ از قدرت راي درباره سیاست سود دهی استفاده می کنند تا هزینه ها را روي دیگر سهامداران تحمیل کنند. سطح پرداخت هاي سود با قدرت راي دهی سهامداران مختلف که داراي اولویت هاي متفاوت هستند، فرق می کند. - یعنی سودهاي بیشتر برعکس سودهاي کمتر - . با وجود این نگرانی آن ها، انگیزه ي آن ها، انگیزه ي بازرسی سهام دار بلاك نیست.