بخشی از مقاله

چکیده

الگوی اسلامی پیشرفت که بایستی ملهم از آموزههای الهی اسلام باشد به هر دو بعد مادی و معنوی زندگی انسان نظر دارد که در آن فهم انسان شناختی ما نقش اساسی دارد. در این زمینه، قرآن کریم با طرح آموزه خلافتاللهی انسان راهنمای بسیار خوبی است. این کتاب الهی با طرح این آموزه، مبدأ و معاد و مسیر تکاملی زندگی انسان را ترسیم کرده، علت شایستگی او را برای به دستگیری حکومت الهی، و نتایج مترتب بر آن را بیان کرده است که تسخیر دیگر موجودات و بکارگیری آن ها برای فعلیتبخشی قابلیتهای انسان نمونهای از آنهاست، و معنای خاصی را به الگوی الهی پیشرفت می-بخشد.

در این رویکرد، انسانی که جانشین خدا بر روی زمین است موظف است برای پیشرفت مادی و معنوی خود همه نعمت های الهی را به خدمت بگیرد، ضمن اینکه در مقابل سوء استفاده از آنها نیز مسئول است. پس خلافتاللهی انسان هم شایستگی و هم مسئولیت او و نیز ضرورت تلاش برای پیشرفت و تعالی همه ابعاد مادی، معنوی، فردی و اجتماعی زندگی انسان را متذکر میشود که سعادت حقیقی نیز تنها از این طریق محققشدنی است.

.1 مقدمه

در الگوی غربی مدرن توسعه و پیشرفت، مهمترین مبنا همان انسان محوری و انسان مداری است؛ درحالیکه انسان نیز کلیت هستی، یعنی سعادت حقیقی خود را، در حیات دنیوی خلاصه کرده و از آنجا که تنها علوم تجربی متکفل تمهید مقدمات معاش دنیوی هستند، آدمی تنها به این علوم چشم امید دوخته و پاسخ عمده پرسش های مادی و حتی مابعدالطبیعی خود را از آنها انتظار دارد. در نتیجه مهمترین مبانی مابعدالطبیعی الگوی پیشرفت در دنیای مدرن در سه مولفه انسانمحوری، دنیامحوری و علممحوری نهفته است ضمن اینکه دو مولفه اخیر نیز منتج از نحوه اندیشه مابعدالطبیعی انسان مدرن می باشند. خلاصه اینکه شاکله انسان شناسی جدید غربی مهمترین مولفه تعیین کننده ماهیت پیشرفت تمدنی و شکوفایی تمدن غربی است.

چنین الگوی مابعدالطبیعی اگرچه منجر به پیشرفت فزاینده علوم تجربی و تسخیر خیره کننده جهان طبیعت برای تمتع بیشتر انسان شده است که هنوز هم ادامه دارد و تکنولوژی جدید را برای ذخیره سازی انرژی های نهفته طبیعت به خدمت گرفته است که بکارگیری افراطی آن ممکن است به تخریب جهان طبیعت بعنوان بستر حیات و آرامش بشر منجر شود. هایدگر، فیلسوف آلمانی منتقد مدرنیته غربی، خطر ناشی از غلبه تکنولوژی مدرن بر زندگی انسان معاصر را بیشتر از خطر جنگ جهانی سوم می داند.

درواقع تصویر کاریکاتوری مدرن از انسان و شکل گیری انسان شناسی غیرحقیقی منجر به استفاده های نادرست از جهان طبیعت و تلقی های نادرست از علوم طبیعی و غفلت از نقش عوالم غیرمادی و علوم انسانی و دینی و مابعدالطبیعی در زندگی انسان گردیده که می توان از آن به بحران معنوی انسان معاصر تعبیر کرد - هایدگر، . - 14 :1375 درمقابل، اسلام مجهز به جهان بینی توحیدی است که در آن می توان از انسان شناسی راستین و حقیقی در کنار خداشناسی توحیدی سخن گفت. در این نگرش، هستی انسان تنها در کنار و در پرتو خدا معنا می شود.

از این رو او ابتدا عبد و بنده خدا، و سپس جانشین و خلیفه او در روی زمین است که وظیفه تشکیل حکومت الهی و آبادانی زمین بر عهده او نهاده شده است که مهمترین ابزار آبادانی زمین نیز استفاده از دانش و معرفت تجربی و طبیعی است. بنابراین با نظر به این واقعیت، در این تحقیق تلاش می شود نشان داده شود که خلافت اللهی انسان به مثابه یکی از مبانی بنیادی انسان شناسی توحیدی دارای نقش مهمی در تعیین جایگاه، کارکرد و مسئولیت انسان در این جهان است و می توان با محوریت این آموزه تصویر جدیدی از جایگاه انسان در الگوی اسلامی پیشرفت ترسیم کرد.

از این رو، در این تحقیق با نظر به تاکیدات برخی آیات قرآنی بر مقام خلافت اللهی انسان، تلاش می شود تا ابتدا ابعاد گوناگون آن تبیین گردد و سپس استدلال شود که چگونه جایگاه خلیفه اللهی انسان می تواند نگاه معرفت شناختی و علمی به انسان شناسی معاصر را بازسازی و اصلاح نماید و چگونه می توان در نظریه پردازی های علوم انسانی به این مهم توجه داشت و مبانی نظری انسان شناختی کارآمدی در الگوهای پیشرفت بکار گرفت.

بنابراین فرضیه مورد نظر این تحقیق آن است که تصویر حقیقی قرآن از منزلت انسان، با طرح مساله خلافت اللهی، بواسطه نشان دادن عظمت وجودی و معرفتی او، می تواند در تعریف شان و جایگاه انسان در نظریات انسان شناختی و علوم انسانی کنونی تاثیر گذاشته، و بالاخص نگرشهای مادیگرایانه یا مکانیستی و یا نگرشهایی که انسان را دارای منشا حیوانی و مادی می داند، تعدیل و اصلاح کند. حصول چنین نتیجهای می تواند بعنوان مقدمه انسان شناختی در ارائه نظریات و الگوهای پیشرفت از منظر توحیدی و اسلامی باشد.

.2 اهمیت پرسش از خلافت الهی انسان در انسان شناسی پیشرفت اسلامی

به نظر می رسد انسان شناسی کارآمد مهم ترین مبنای الگوی اسلامی پیشرفت است، زیرا نه تنها انسان شناسی بر همه علوم بشری مقدم است، بلکه مجموعه معارف بشری بدون انسان شناسی صحیح، تقریبا ناقص و ناکارآمد هستند؛ بالاخص اگر انسان شناسی مرتبط با آنها، انسان شناسی لاغر و ناتوان از ارائه تصویر درستی از انسان باشد. به عبارت دیگر، انسان شناسی، مقدم بر و مقوم همه دانشها و علوم است، حتی علوم دینی و الهی چون، توحید و خداشناسی نیز، بدون انسان شناسی ناکارآمدند.

به این دلیل می توان گفت هیچ علم انسانی بدون شناخت انسان به دست نمی آید و چون حقیقت انسان را روح او تشکیل می دهد، بدون شناخت روح و روان، شناسایی انسان امکان ندارد - جوادی آملی، 1390، ج14، ص . - 21 پس انسان شناسی دارای اهمیتی دو چندان است؛ زیرا اگر انسان خود را نشناسد و در این میدان بزرگ معرفتی، با چشم بسته وارد شود، یقینا به خطا رفته و کل زندگی و سعادت خود را نابود می سازد - همان، ص . - 172 از سوی دیگر، انسان شناسی حقیقی مترتب بر شناخت ماهیت وجودی و معرفتی و نیز منزلت و جایگاه او در کل نظام هستی، از جمله در نسبت با خدا است. زیرا تنها از طریق شناخت ابعاد وجودی، بویژه روح و جسم، انسان و سپس تعیین ماهیت نگرش و جهان بینی او است که می توان درباره ارزش و جایگاه آدمی در نظام هستی داوری کرد.

براین اساس می توان بر اهمیت وابستگی همه علوم بشری بر انسان شناسی تاکید کرده و استدلال کرد که چون بهره برداری از علوم تجربی نیز در قلمرو انسانیت انسان است، به انسان شناسی متکی است و اینکه تمامی علوم انسانی و اجتماعی، چون اخلاق، مبتنی بر انسان شناسی است، زیرا که انسان شناسی تامین کننده پیش فرض های چنین علومی قلمداد می شود - همان، ص . - 22 حال با نظر به محوریت انسان شناسی در الگوی اسلامی پیشرفت در همه ابعاد مادی و معنوی آن، و نیز کاربرد اساسی آن در کلیت همه معارف تجربی، انسانی، اجتماعی، مابعدالطبیعی و دینی، یکی از آموزه های بنیادی قرآنی که ما را در انجام این مهم، یعنی تحقق انسان شناسی حقیقی، کمک می کند، اشارات و تاکیدات این کتاب الهی به مقام خلافت اللهی انسان است.

زیرا این آموزه نه تنها منزلت، کرامت و جایگاه انسان را در نسبت با خدا و دیگر موجودات نشان می دهد؛ بلکه علل دستیابی انسان به این مقام، توانمندی هایی که او با این مقام بدست می آورد و بویژه نتایج مترتب بر آن را برمی شمارد. به عبارت دیگر، اشارات قرآنی بر خلافت اللهی انسان، هم بیان می کند که در انسان چه شایستگی ها و استعدادهایی وجود داشته، که لایق این مقام شده و اینکه داشتن چنین شانی دارای نتایج معرفتی، اخلاقی، سیاسی و غیره است که از جمله آنها ابتلای آدمی به آزمونهای طاقت فرسا و گذر از سختی ها و مصیبت های فراوان و انجام جهاد درونی و بیرونی است که می تواند مقام بالقوه خلیفه اللهی او را فعلیت بخشد. و اینکه انبیاء و انسان های کامل نمونه بارز آن هستند.

بنابراین تبیین ابعاد خلافت اللهی انسان دلالت کننده عظمت الهی و بیکران آدمی و وجود نامتناهی و پیچیده اوست، طوری که حق تعالی دیگر موجودات را طفیل هستی او قرار داده است و اینکه با چنین موجود عظیم و والایی نمی توان با صرف نظریه پردازیهای تجربی و نگاه زیست شناسانه یا جامعه شناسانه ماده گرایانه رفتار کرد؛ بلکه بایستی، بدلیل محدودیت های معرفتی ما، با استفاده از آموزه های قرآنی با وقوف به ابعاد گستره و اسرار پیچیده آن، نگرش های انسان شناسانه و جدید در علوم انسانی را بازسازی کرده و تصویری نو و قرآنی از انسان ترسیم کرد؛ که می تواند در تامین مبانی انسان شناختی الگوی اسلامی پیشرفت مورد استفاده قرار گیرد.

.3 ویژگی های خلافت الهی انسان در قرآن

قرآن که کتاب تبیین راه رستگاری حقیقی انسان است در راستای این مساله به تبیین ابعاد گوناگون هستی و خلافت اللهی او اشاره دارد و چون همه آیات این کتاب بطور مستقیم و غیرمستقیم با انسان سروکار دارد، لذا می توان گفت همه یا اکثر آنها بطرق مختلفی بیانگر جنبه های گوناگون خلافت اللهی انسان در قالب عقیده، اخلاق و ایمان هستند. به گفته آیت االله جوادی آملی: »همه آیات قرآن کریم، یکسره تفسیر مقام خلیفه اللهی و تشریح خصایص خلیفه اللهی او است و هم از این روست که تنها آیه خلافت انسان را به لحاظ اهمیت، می توان همتای همه آیات قرآن دانست؛ زیرا هدف همه آیات این است که انسان متکامل به کمال نهایی باریابد و به مقام منیع خلافتِ الهی نایل گردد« در این زمینه راه کار قرآن برای نشان دادن اهمیت خلافت اللهی انسان، ابتدا نشان دادن ساختار وجودی، آشکار ساختن راز آفرینش و ممیزات انسان نسبت به دیگر موجودات، و سپس بزرگ نمایی مقام جانشینی انسان با تاکید بر محوریت تعلیم اسماء الهی به اوست.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید