بخشی از مقاله

چکیده
پژوهش حاضربا هدف شرح و توصیف و اهمیت بینایی به عنوان یکی از حواس پنج گانه که نقصان ویا عدم وجود آن تبعاتی را در مسیر هویت یابی افراد کم بینا و نابینا پدید می آورد و نقش مؤثري بر نحوه ظهور وحضور این افراد در جامعه دارد تدوین گردیده است. آن چه مسیر زندگی افراد کم بینا و یا نابینا را دشوار می سازد تنها عدم وجود بینایی ویا نقص در آن نیست؛ بلکه نحوه واکنش افراد جامعه به حضور این افراد و گمانه هایی است که نسبت به عملکرد افراد کم بینا ویاهنابینا دارند؛ به همین خاطر از آن جا که آدمی خود را در آینه دیگران می بیند، زمزمه هاي به گوش رسیده از اطراف و اکناف بریکی از مهم ترین ابعاد وجودي انسان که همانا هویت است تأثیر می گذارد؛ بنابراین لازم است که نحوه هویت یابی روشن ضمیران و احساسات ذهنی آناننسبت به خود رشد یافته آنان در اجتماع مورد بررسی قرار گیرد. به همین منظور این پژوهش با روش کتابخانه اي به بررسی هویت - نابینایان - که مفهومی سازمان یافته می باشد پرداخته است. نخست، به مفهوم شناسی هویت در نابینایان، سیر تحول خود وبحران هویت، خود پنداره مثبت درهنهایت نتیجه گیري پرداخته می شود.
کلید واژه:خود رشدیافته - هویت - ،کم بینا ونابینا، تمامیت درونیه

مقدمه
احراز درلغت به معنی دریافتن و رسیدن به چیزي است و هویت به معناي حقیقت شیءهیا شخص بوده که مشتمل بر صفات جوهري او باشد وهبا کلمه شخص و شخصیت نیز معادل استگههدر اصطلاح حقوقی، شخص موجودي است که داراي حق و تکلیف بوده و داراي زندگی حقوقی است و می تواند در این زمینه با اعمال حقوقی و انجام دادن تکالیف خود،هنقشی ایفا کند - صفایی،عننگبه نقل از اسلامی نسب،عننگاگه"برخی واژههها و مفاهیم هستند که بدیهی به نظر میهآیند؛هاز جمله آنها هویت بوده که در نگاه نخست صحبت از آن سهل و آسان مینماید. هویت در زمره مفاهیم پرمناقشههایست که هم سهل بوده و هم ممتنع. سهل از این نظر که بسیاري به صورت متداول از آن استفاده میهکنند و اکثریت استفاده کنندگان متعارف،هفهم نسبتا درستی از آن دارند.

ممتنع؛ از این نظر که در کنکاش پژوهشگرانه و مصداقی، به راحتی نمیهتوان به توضیح موضوعات مربوط پرداخت" - بهزادفر، "علاوه بر این میهتوان ردپاي این مفهوم را در گفتمان ههاي علوم انسانی به ویژه در رشته ههاي روانشناسی، جامعههشناسی و انسانشناسی یافت. این مفهوم حتی با کنار گذاشتن چالشی که در تعاریف خود با آن مواجه شده، در روند ناگزیر جهانی شدن و تعامل فرهنگها و تمدنها و نیز تبادل باورها، ارزشها و هنجارها و در برخی موارد نفوذ شیوههها و سبکهاي مختلف زندگی، تبدیل به یک دغدغه براي بسیاري از ملتها و دستاندرکاران گردیدههاست" - غراب، - . در کل، این گستردگی معنایی و چندپارگی هویتی که اغلب از آن سخن به میان میهآید را نمیه توان بیهارتباط با چالشهاي عصر نوین و سبکهاي زندگی وابسته به آن دانست.

بنابراین، شاید اولین مرحله از شناخت این مفهوم جستهوجوي معناي لغوي باشد؛هدر خصوص معنی و ریشه واژه هویت، نیکلسون معتقد است که هویت دراصل واژهاي عربی بوده و از مصدر جعلی »هو« هضمیر مفرد غایب، گرفته شدههاست - نیکلسونن، به نقل از اسلامی نسب عننگاگ هدر هلغتهنامه دهخدا نیز براي بیان ریشه و اصل کلمه هویت، از لفظ »هو «هاستفاده شدههاست. "هویت اشاره به غایت است و آن درباره خداي تعالی است که به کنه ذات او به اعتبار اسماء و صفات و با اشعار به الوهیت هآنهپدیدار می گردد. هویت گاه بر وجود خارجی اطلاق میهشود و گاه بر ماهیت با تشخص که عبارتهاست از حقیقت جزئیه" ه - دهخدا،در زبانهاي لاتین، واژه هویت را در برابر واژه «identity »ه برگزیدههاند. در فرهنگ وبستر عدر مقابل این واژه چهار معنا بیان شده؛ و در مدخل آن، ریشه «idem»هبه معنی مشابه و یکسان ذکر شده که در فارسی به »اینههمانی«هترجمه میهشود.

بنابراینتنها موجودي که دغدغه هویت داشته و دارد انسان بوده که به منظور شناخت خود از دانشِ در دسترس استفاده میهنماید تا بتواند به این سوال همیشگی: من کیستم؟ پاسخ گوید. با یک نگاه اجمالی در میان علومی که چالش هویتی را مطرح میهنمایند میتوان به مفهوم مطلق هویت درفلسفه اشاره کرد، علاوه بر آن به این مفهوم به شکلِ اصطلاحی و در کنار دیگر مفاهیم مانند: هویت اجتماعی، هویت فرهنگی، هویت فردي، هویت جنسی و هویت شهري و... در جامعه شناسی، روان شناسی و انسان شناسی.... پرداختههاند. "در جامعههشناسی، مقوله هویت به عنوان یکی از مهمترین ویژگی و خصوصیات افراد و گروهههاي اجتماعی از جایگاه بااهمیتی برخوردار است و دیدگاههها و نظریات مختلفی در مورد آن ارائه شدههاست.

به عقیده گیدنز، هویت در واقع همان چیزیست که فرد، به آن آگاهی دارد. و به عبارت دیگر، هویت شخصی چیزيهنیست که در نتیجه تداوم کنشهاي اجتماعی فرد به او تفویض شدههباشد، بلکه چیزیست که فرد باید آن را به طور مداوم و روزمره ایجاد کند و در فعالیتهاي بازتابی خویش مورد حفاظت و پشتیبانی قرار دهد . در مقابل این دیدگاه که هویت شخص را بازتابی از خودآگاهی شخص به خودهتعریف میهکند، عده هاي دیگر از جمله جامعهشناسانِه نظریه کنشِ متقابلِ نمادین، اعتقاد دارند که هویت قبل از آنکه پدیدهايه فردي باشد امري اجتماعی بوده که هویت قومی، ملی و دینی براساس همین تعریف شکل میهگیرد. نکته حائزهاهمیت اینهاستهکه هویت به مثابه امري درحالِه شدن است.

یعنی به دلیل شکل هگیري هاش طی یک فرآیند، دائما در حال تغییر و دگرگونی بوده و کاملا پویاست. در نگاهی روانشناسانه به هویت، میهتوان فهمید که بیشتر، تمرکز بر فرد بوده اما در عرصه اجتماعی ما با چیزي به نام انسان و اجتماع مواجه هستیم. نقطه اشتراك در این دو علم همان مفهوم شخصیت یا تشخص بوده که هویت اعتبار خود را از آن میهگیرد. براین اساس، نخستین گام در راه تشخیص هویت، امکان بازشناسی پدیده مطابق شباهت ههاي آن با پدیده ههاي همسنخ و تفاوتهایش با پدیدهههاي غیرهمهسنخ در ذهن است" - بهزاد؛ براساس مطالب گفته شده هویت امري پویاست که بر اساس تفاوت هاي فردي که یکی از مهم ترین مباحث مطرح شده در علم روانشناسی می باشد در افراد مختلف نحوه شکل گیري، پذیرش وتثبیت آن متفاوت است. به همین منظور براساس عنوان پژوهش مورد نظر به بررسی هویت ونحوه هویت یابی در افراد نابینا به عنوان بخشی از اجتماع پرداخته خواهد شد.

هویت در نابینایان

اعتبارهویت براي آدمیان به سبب موقعیت فعلی ونگرش آنان نسبت به آینده ایجاد می گردد. با توجه به این که پژوهش حاضر نظر خود را معطوف به روشن دلان نموده است، جرویسگهؤنؤگ - در مطالعه خود نشان داده است که اعتبار هویت براي این قشر از نظر میزان آینده نگري نشان از نوعی بیمناکی نسبت به آینده دارد ودر زمان حال هم نسبت به خود نگرش منفی دارند - یزدي ومستعملی،عمنگا؛ ه یعنی به طور کلی، هویت نوعی آگاهی و درك از »خود«هاست که از رهگذر تاسیس »دیگري«هحاصل میشود. از این رو میتوان نتیجه گرفت که هویت حاصل نوعی تعامل و کنش متقابل »من« هبا »غیر من« هیا »دیگري« هاست.

پس این مفهوم، بیش از آنکه خود را در یگانگی و شباهت بیابد، در تکثر و تفاوت مطرح میهکندهبدین صورت که نابینایان آنگونه که - بیان می دارد در ارتباط با افراد گمان می کنندکه افراد دیگر توانایی بیشتري در انجام امور مختلف دارند وبدین ترتیب است که تعاملشان با دیگران موجب بروز نوعی هویت منفی آنان می شود که نتیجه تصور خودشان نسبت به تواناییهشان می باشد و موجب می شود نابینا نتواند هویت موفق را در خود رشد دهد - یزدي ومستعملی، به نقل از برزونسکیع، نططچ - احساس هویت را هماهنگی ادراکی فرد از خویشتن هبا ادراك دیگران از او تعریفمی کند و هویت یابی را در مقابل بحران هویت یا »بی هویتی« ، پدیده اي روانیآههاجتماعی می داند که در دوره نوجوانی ظهور می کند.

بنابر گفته اریکسون - به نقل از کروگرخ، - مفهوم هویت معانی بسیاري دارد و تنها از طریق ژرف نمایی هاي متعدد قابل فهم است. در طول سال ها توجهات بسیاري به کاربردي کردن و آزمون مفهوم هویت صورت گرفته است. عده اي معتقدند، هویتهبه معناي یک وجود فرضی و انگیزشی یک وجودهدرونی، مهارکننده و هدایت کننده اعمال در مقابل انگیزه ها، ترسهها و نیازها است - پتروویچووا لاهبه نقل از آنیک،عططچاهو در نابینایان آن گونه که افروز - نننگ - بیان می نماید: بدین خاطر که نقص بینایی را مانعی در تعامل با دیگران می بینند نیروي انگیزشی جهت ارتباط ومعاشرت با اطرافیان اندك می شود و به بیانی انگیزش که بار قوي اجتماعی براي انسان ها به حساب می آید در نابینایان کمهمی شود .

گاهی هویت هوسیله اي براي ارضاي تمایل برتري جوییهدر آدمی می باشد - با معرفی مفهوم خود خلاق، معتقد است که این خود براي ارضاي تمایل برتري جویی و بکارگیري عوامل زیستی و اجتماعی در تجارب تازه و فعالیتهاي ابتکاري مورد استفاده قرار می گیرد - دانشمندي، چنگ - با بکارگیري واژه نظام خود، آن را یک عامل انگیزشی می داند که می تواند فرد را حفظ و حمایت کند - همتی نژاد، عننگ - اما شریفی درآمدي - ؤننگ - معتقد است، خود حمایت کننده در نابینایانqبدلیل آن که آنان در مهارت هاي اجتماعی دچار فقدان ویا کمبود هستند در سطوح پایین تري نسبت به افرادي که نقص بینایی ندارند قرار می گیرد؛ چرا که این نوع هویت ویا همان خود حمایت کننده ارزشمندترین نوع هویت به حساب می آید که در نابینایان دچار خلأ است.

راجرز خود را جزئی از میدان پدیداري می داند که از آن جدا شده و در اثر عمل متقابل ارگانیزم و محیط بوجود می آیدگههدر این تعامل قسمتی از کل میدان ادراکی جدا می گردد و عنوان خود پیدا می کند که آگاهی انسان را از وجود و کنش وري خویش بوجود می آوردکه شامل:هاحساسات،افکار، عواطف و تکاپوهایی که فرد نسبت به آن هشیار است و آنها را به عنوان اینکه متعلق به او هستند ارزیابی می کند، می گرددگههخود عبارت است از آگاهی به اینکه هست و کنشی دارد. هاین ادراك در نظر راجرزگهبا حضور و تعامل در میدان پدیداري قابل حصول است به عبارت دیگر خود به صورت مجرد قابل ادراك نیست  خود موجب می شود که انسان حضور خویش را در میدان پدیداري به عنوان یک شخص ادراك کند و با دیگران و پدیده ها تعامل برقرار کنده در این نگاه که یک نگاه ارگانیسم هاست، خود و میدانی که در آن قرار گرفته است، لازم و ملزوم یکدیگر محسوب می شوند.

این میدان براي نابینایان آن گونه که استنکچهلاؤؤگ - بیان می دارد شامل اعتماد به نفس، عزت نفس، احترام به خود ودیگران ورشد اخلاقی است که نقطه ثقلی میدان، هویت فرد نابینا است که با تکهتک موارد گفته شده ارتباط دارد - یزدي ومستعملی،عمنگاگهکانتور و کیلسترومنه هنمؤگاهمفهوم "خود"هرا یک پردازشگر می دانند که توانایی درونشد،اندوختن و برونشد را دارد - بویاتزیس، در نظر آرنسونعه هؤؤؤگا، خود یک پردازشگر فعال اطلاعات و یک شناساگر محسوب میهشودگهینها معنا عمدتاً درنظریه هاي شناختی مطرح می شودPه درنظریه هاي شناختی مفهوم پردازش اطلاعات عاملی براي تعیین پاسخ انسان به محركهها میهباشدبرخلاف نظریه هاي رفتاري نگر که صرفاً به محرك و پاسخ می اندیشند و به نحوه پردازش داده هاي محیطی در درون انسان توجهی ندارند ؛ نظریه هاي شناختی نقش تعیین کننده اي براي مرکز پردازش قائل هستندگهدره نظر آنان لزوماً پاسخههاي انسان متناسب با محركهها نخواهد بود، بلکه این نوع پردازش از محركههاست که پاسخ انسان را معین می سازد و این از ویژگیهاي انسان است که می تواند رفتاري مغایر با محرکی که دریافت کرده است، از خود نشان بدهد - - اما نوع پاسخ فرد نابینا به محرك ها بر اساس نظریه شناختی آن گونه که - مطرح نمود به محدود نمودن دامنه و تنوع تجربیات گسترده نابینایان مرتبط می باشد که در قیاس با همتایان بیناي خود در عرصه شناختی دچار آسیب هاي جدي می باشند - قمرانی وجعفري،نمنگاگ qهر اندازه "خود" هدر انسان رشد یافته تر باشد، پردازش با قوت بیشتري صورت می پذیرد و پاسخ هاي انسان در قبال محركههاي درونی و بیرونی رشد یافته تر خواهد بودهو رفتار وي با نظارت خود به صورت محترمانه اي سامان می یابد.

این موضوع نشان می دهد که نظریه هاي شناختی تبیین واقعی تري از انسان دارنددر نظر مولفان متعددي خود به عنوان احساس مفعولی من ه در نظر گرفته می شود که موجب کنش سازشی فرد می شود - چامپینگم،لاؤؤگ - . جلالی - گمنگ - این گونه بیان می دارد که بنیان اصلیه کنش سازشی در افراد نابینا بر مدارهایی نظیر مواجه با تجربیات خوشایند و ناخوشایند وبرخورد منطقی با شکست ها ونهراسیدن از آن ها استوار است. نکته مشترك این تعاریف، هشیاري، آگاهی یافتن، قابلیت سازماندهی و ایفاگري نقش میانجی با دنیاي بیرونی استگه هآن چه در این پژوهش مورد توجه قرار میگیرد در خصوص پل ارتباطی درون وبیرون فرد نابیناست چرا که یک فرد نابینا با تمام استقلال وجودیش یکی از سازندگان اجتماع است وهویت وي که شخصیت ساز نابیناست بر اجتماع نیز تأثیر میگذارد واز آن تأثیر می پذیرد به نوعی تأثیر وتأثر متقابل بین هویت فرد نابینا وعملکرد وي در اجتماع وجود دارد.هه نقص بینایی در نابینایان،عوامل مربوط به خانواده ها واطرافیان،احساس گناه وغم خانواده ها در قبال نقص فرزندانشان،هحمایت هاي افراطی والدین،هبرخورد ترحم آمیز والدین واطرافیان،هرفتار فرد نابینا و تأثیر واکنش آن بر دیگران،رشد شناختی،رسانه هاي گروهی و دستیابی آسان به امکانات رفاهی و آموزشی از جمله مواردي است که در شکل گیري هویت فرد نابینا مؤثر است.

زمان لازم براي انطباق یک فرد نابینا ویا حتی خانواده وي هو سازگاري آنان با شرایط جدیدهنسبت به افرادي که سلامتی جسمی دارند و احراز هویت می نمایند، بسیار متغیر است. برخی از نگرانی هاي والدین کودکان نابینا این است که تحصیلات و نیازهاي اجتماعی در آینده چگونه خواهد بود، وجود چنین کودکی چه تأثیري بر سایر اعضاي خانواده خواهد داشت و این که آیا جامعه این حقیقت را قبول می کند که نابینایی ناتوانی نیست؟ والدین که براي نخستین بار مطلع می شوند که فرزندشان از دو چشم محروم است دچار سردرگمی یا تکذیب و انکار می شوند و نمی دانند چه عملکردي باید داشته باشند، از کجا شروع کنند و از چه کسی راهنمایی بخواهند.هاز آنجایی که از وضعیت جدید اطلاع هکافی و مناسب ندارند، ناباوري،هترس و اضطراب بر آنها مستولی شده و نگران آینده می شوند. بیشترین واکنشی که در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید