بخشی از مقاله
چکیده
بررسی و مطالعهی دقیق سبکها و جریانات ادبی از مهمرینت عوامل شناخت ادبیّات هر دوره و آشنایی با ذهن و زبان گویندگان و نویسندگان است. پژوهشهای معاصر نیز بیشتر بارویکرد تحقیق در زمینه های دانشهای و ابسته به ادبیّات و عوامل زیبایی بخش کلام صورت میپذیرد که یکی از این موارد، شناخت مؤلّفهای سبکی است. امّا در این راستا برخی از واقعیّتهای مسلّم زبان و ادبیّات یا محو شدهاست و یا تحت شعاع جریانات بزرگتر قرار گرفته، کمتر به آن پرداخته میشود. با اذعان به این مطلب،پژوهش حاضر در پی معرّفی و شناساندن همه ابعاد متفاوت نمونهای از جریانات شعر فارسی به عنوان: شعر دورهی بیداری است که بیشتر برای یک دورهیکوتاه مستقل، امّا تأثیرگذار و حدّ واسط جریان شعر بازگشت ادبی و شعر مشروطه به کار میرود.
کلید واژهها:سبک، شعر، دورهی بیداری، بازگشت ادبی، شعر مشروطه
مقدّمه
تحوّل جدّی در قلمرو شعر و ادب فارسی به دنبال بسیاری از عوامل اندکی قبل از انقلاب مشروطه و ابتدا در نثر آغاز گردید و هر چه به انقلاب نزدیک تر می شد،این نهضت ادبی بیشتر نشو و نما می نمود و رفته رفته نُضج می گرفت. سروده ها و نوشتهای فارسی از آغاز شکل گیری و ظهور در ادوار گوناگون مختصّات متفاوتی داشتهاند و همین تفاوتها در حوزههای گوناگون زبانی، شکلی، محتوا یی، زیبایی شناسی و مانند آن، سبکها و جریانات بزرگ و کوچکی را به وجود آوردهاست که این سبکها و جریانات بزرگ و کوچک با نام های متعدد، مورد مطالعه و کاوش قرار می گیرند. برخی از این سبکها و جریانات شعری، سیطرهیبیشتری بر تاریخ ادبیّات ایران داشتهاند و با چهرههای شاخص و بزرگ، بر دیگر بخش ها سایه انداخته. امّا این نباید موجب غفلت از دیگر جریانهای موجود و حقایق مسلّم شعر فارسی گردد و مبادا بخشی از تاریخ ادبیّات فارسی، مثلاً شعر دورهی بیداری، به گونهای در تاریک- روشن شعر بازگشت و مشروطه، محو شود و به زوایای گوناگون این جریان حائل و یا دوران گذر پرداخته نشود.
این جریان شعری، با ظرفیتهای متعدَد میتواند نسبتاً مستقل و متفاوت باشد. علاوه بر آن بسیاری از شاعران این دوره، دارای سبک شخصی و اختصاصیاند. یکی از مهمترین ویژگیهای شعر این دوره میزان آگاهی و بیداری شاعران است که به موازات تحوّلات گسترده داخلی و خارجی، رفته رفته شکل تازهای به خود می گیرد. نگاه شاعر ان این دوره کم کم در تعامل با جهان خارج و تأثیرپذیری از دستآوردهای گوناگون در حوزههای مختلف علوم، پدیدهها و جنبشها و خیزشهای اجتماعی و اصلاحی است. هم چنین اثرپذیری ازجریاناتی چون جنگ، مفاسد اجتماعی و اقتصادی، انحطاط اخلاقی، تعلیم و تربیت نو، ترقّی و تجدّد، وطن پرستی، آزادی خواهی، قانون گرایی است به گونهای که انتقاد اجتماعی وسیاسی جوهرهی اصلی شعر بسیاری از این شاعران را تشکیل میدهد. مثلاً در مورد ادیب الممالک فراهانی، برجستهترین شاعر این دوره، می توان گفت: »مجموعه ی آثار وی آیینهی عجیبی از آن روزگاری است که من اواخر آن را یاد دارم....« - نفیسی - 256 :1381
این موضوع به گونهای است که حتّی در موضوعات سنتی و کلیشهای حاکم بر شعر فارسی مانند: شعردرباری و ستایشی هم تغییرات اساسی به چشم میخورد و از نظر منتقدان کم کم: »شعر نئوکلاسیک فارسی- بدون این که قوالب پذیرفته شدهاش را از کف بدهد سرشار از مفاهیم اخلاقی و اجتماعی شد.« - آژند:1363 - 102 نخستین بار، نویسنده یروشن فکری مانند آخوندزاده با نوشتن نقدی به نام "قریتکا" بر شعر سروش اصفهانی از شیوه سنت گرایان وکلاسیکها انتقاد کرد و در رُمان ستارگان فریب خورده - حکایت یوسف شاه - نگاهی متفاوت به جامعه داشت. حاجی زین العابدین مراغهای در کتاب"سیاحت نامه ابراهیم بیگ" به شعر سروش و دیگر شاعران ستایشگر حمله کردهاست و در کتاب مفصّل"احمداوضاع" سخت، رقّت بار و بسیار آشفته عصر خود را از زبان یک ایرانی مقیم خارج بازگو نموده است. زین العابدین مراغهای102 :1364 و - 193
در همین راستا، میرزا آقاخان کرمانی به مضامین شعری معاصران خود-مخصوصاً شعر مدحی- تاختهاست و به شدّت خواستار تغییر موضوع و مضمون شعری شده بود. - ر. ک. زرقانی - 53 -52 :1383 من این شاعران را نگیرم به چیز نیرزد به من شعرشان یک پشیز...
تو کلک سیاسی کجا دیده ای که بانگ چنان خامه نشنیده ای...
به طور مختصر اگر بپذیریم که:رسالت بزرگ ادبیّات، پرداختن به خوشیها و رنجهای وجودی انسان، احوال نفسانی و حقیقتهای هستی است، شعر این دوره در برآورده نمودن این انتظار بزرگ از آثارادبی نسبت به گذشته، موفّقیّت بیشتری داشته است.
1 - . ادبیّات دورهی بیداری
در صرع قاجار، ادبیّات، مثل بسیاری از پدیدها و موضوعات دیگر، متحوّل گردید . نثر فارسی این دوره، اندکی پیشتر و هم زمان با کوشش های نویسندگانی چون قائم مقام فراهانی، طالبوف، حاجی زین العابدین مراغهای، عبداالله مستوفی، میرزا حبیب اصفهانی، میرزا جعفر حقایق نگار، لسان الملک سپهر، رضا قلیخان هدایت، اعتماد السّلطنه و... تحت تأثیر ترجمه آثار فرنگی، رواج سفرنامههای خیالی، رواج صنعت چاپ و روزنامه نویسی و در نهایت خارج شدن آثار از انحصار مخاطبان خاص و عمومیّت یافتن مخاطب، رو به سادگی گذاشته بود. جدای از سادگی و صورت یا قالب نثر، موضوعاتی مانند قانون، آزادی، وطن و دفاع از آن - وطن پرستی - ، برابری حقوق زن ومرد، پیشرفتهای فرهنگی و اجتماعی غرب، انتقاد از اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور، مبارزه با خرافات و به بهانه یآن مبارزه با آداب، فرهنگ و رسوم و حتّی باورهای دینی و جبهه گیری ضدّ مذهب، ترویج علم به معنای اروپایی و تشویق به دانش اندوزی در نوشته های میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ملکم خان، میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا فتحعلی آخوند زاده، میرزا علی سینکی، علیقلی میرزای اعتضادالسّلطنه، شیخ احمد روحی و دیگران راه پیدا کرده بودکه جدای از اندیشههای فرنگی مآبانه و صد در صد وابسته ی گروهی از آنان، پیش ازآن هرگزسابقه نداشت.
شعر عصر قاجار هم سه مسیر جداگانه را پیموده است. اگر چه ممکن است این جریانات جدا از هم، گاهی با همدیگر برخوردهایی داشته باشند و یا شاعرانی نقطهیاتّصال جریانی به جریان دیگر باشند. برای نمونه میتوان شعر قاآنی و سروش را در گذر از بازگشت به بیداری و شعر ادیب الممالک و ادیب نیشابوری را در گذر از بیداری به مشروطه مؤثّر دانست؛ و به لحاظ مضمون نیز دست کم شعر عصرناصری دو شاخهی شعر درباری را با امثال شهاب اصفهانی، قاآنی، سروش و... وشعر متمایل به مردم و جامعه را با نمونههایی چون یغما، میرزا نعیم، ادیب الممالک، ادیب نیشابوری و... تجربه نموده است.
شعر فارسی، در آغاز عصر قاجار، تحت تأثیر انجمن مشتاق و با شکلگیری دو انجمن نشاط و خاقان رفته رفته درحال نشو و نما بود. در میانه این عصر،شاعران ضمن گرایش خفیف به جریان شعر بازگشت، در بهرهگیری از زبان، قالب، صُوَرخیال و برخی از مضامین حاکم بر شعر، در صدد نوآوری، ابتکار و سنت شکنی بودند و به ویژه در حوزهی مضمون آفرینی و نگاه به جهان و مقتضیّات زمان، وضع به کلّی متفاوت بود.این نکته حتّی در مورد شعر مدیح ملک الشعرای دربار ناصرالدّین شاه، صدق میکند:
شاید اگر شه نهد به گفت من بنده گوش که بر زبان من است ستوده گفتارها ...
شها به میزان کار، تو چاکران را بسنج تا به تو گردد پدید جمله مقدارها
کار مُلک، ای مَلِک به عادلان بازهِل عنان دولت ممان درکفّ غدّارها
- محمودخان - 11 :1329
قائم مقام فراهانی، شاعر، سیاستمدار و نویسنده بزرگ عهد قاجار، احیاگر سنت سعدی در این گونه ستایش همراه با موعظه است. او بدون توجّه به نزدیکی به دربار قاجار از شیوهیسردمداران انتقاد کردهاست:
کاین بخشش بی حد را حدّی بنه آخر جود تو مگر جود خدای متعال است
کس ریگ بیابان نکند خرج بدینسان گیرم به مثل مال تو افزون ز رمال است
- قائم مقام فراهانی - 6: 1366
ستایش های آمیخته به موعظه و عبرت پذیری محمود خان ملک الشعرا، کم کم به ستایش های همراه با انتقادات و شکوائیههای داوری شیرازی و فتح االله خان شیبانی و طعن، طنز و هجوهای تلخ و نیشدار ادیب الممالک فراهانی تبدیل شد که اندکی پیش از آن با قائم مقام فراهانی و یغمای جندقی آغاز شده بود. تفاوت در بحث نگاه شاعر به اوضاع و شرایط حاکم نیز محسوس است. اندکی پیش از این در بحبوحهی شکستهای پی در پی و جدا شدن بخش هایی از ایران، فتحعلی خان صبا داعیه شهنشاهنامه سرایی داشت. او همچنین رسالهی منظوم شکیّات را برای شخصی چون خاقان سروده بود. شاعری مانند قاآنی در مدایح خود بیشتر سیم و زر را می شناخت و به عبارتی وی : »هرکس وناکس را به امید صله و احسان مدح میکرد و در ممدوحان خود، فضلیت و مناعت نمیجوید. برای او مردم ایران و دردهای آنان ارزش و اهمّیّتی ندارد.« - آرین پور، 1357ج، اوّل: - 99
آن به که نمایم سفر اندر طلب سیم تا کار من از سیم شود ساخته چون زر
ای سیم ندانم تو به اقبال که زادی کز مهر تو فرزند کشد کینه مادر
- قاآنی - 303 :1336
البتّه دردیوان قاآنی مطالبی که روحانتقادی داشته باشد، کم نیست امّا انتقادات او-که اغلب متوجّه ریاکاران است-در مقایسه با مدایح او کم رنگ و بی تأثیر می نماید. در چنین شرایطی، یغمای جندقی روشی متفاوت برگزید و با زبانی ساده، صمیمی وتأثیر گذار، ناگهان انتقادات کوبنده و نیشدار خود را علیه حاکمان آغاز کرد. با دقّت در آثار این شاعر منطقهیمرکزی و کویری ایران، متوجّه نخستین جرقهای نوآوری، حتّی در شکل و قالب، می شویم. یغما شاعری است که پیش از شاعرانی مانند عارف قزوینی چند تصنیف سرودهاست و عنایت خاصّی به قالب مستزاد با تصرّفاتی در آن دارد. بسیاری از تحوّلات گسترده دورههای میانه و پایانی عصر قاجار مانند مشروطه، وامدار نویسندگان و شاعران پیشین است که در این میان یغما نقش پر رنگتری داشته است. ]»یغما[ پیش مرگه آزادی بود. او طلیعهی انقلاب مشروطه و ظهور مشروطهخواهان در راه بود. شاعران مشروطیّت، غدّهی ترکیدهی شعر یغما بودند. یغما نطفهی فرسوده استعداد شگرف در رحمی بیمار بود.« - شمس لنگرودی - 198 :1372 تا جایی که گفتهاند: هیچ شاعر هجو نویسی تا روزگار یغما، معایب و مفاسد زمان خود را مانند او بی رحمانه فاش نکرده است. امّا همین شاعر در آثار تحقیقی، اینگونه توصیف شده است: »شاعری نیست که زندگانی و احوالش از نظر شعر قابل فحص و بحث و کنجکاوی باشد. آنچه از او باقی مانده، مجموعهی غزلی است که روی هم رفته، ارزش ادبی ندارد و جز برای تفنّن نیست.« - حمیدی شیرازی - 16 :1364 در یک اظهار نظر