بخشی از مقاله

چکیده:

تداخل و خطاهاي زبانی،یکی از مشکلات فراگیري زبان دوم محسوب میشود که در حوزه زبانشناسی کاربردي بررسی میشود. شناخت و بررسی خطاها و ارائه راهکارهاي مناسب در جهت دهی آموزشی به معلمان و پژوهشگران کمک میکند.پژوهش حاضر، ابتدا با نگاهی اجمالی به مباحث تئوري نظریه تحلیل خطاها تلاش میکند با تکیه بر نتایج حاصل از تحقیق میدانی انجام شده بر روي 80 انشاي فارسی آموزان چینی زبان دانشگاه بین المللی امام خمینی در سطح متوسط، به بررسی و علتیابی برخی خطاها نحوي زبان آموزان چینی بپردازد. هدف از این پژوهش، پاسخ به این پرسش است که علل بروز خطاهاي نحوي فراگیران چینی زبان در یادگیري زبان فارسی چیست؟بررسیها نشان میدهد که تاثیر زبان اول در یادگیري زبان دوم مشهود است، با توجه به اینکه زبان چینی با زبان فارسی قرابت کمتري دارند و زبان فارسی از خانواده زبانهاي هندو اروپایی است اما زبان چینی متعلق به شاخهاي از خانواده هاي زبان چین تبت4ویک زبان نواختی است و نیز بالاترین بسامد خطا در عدم صرف فعل است.

مقدمه:

تحلیل خطا بخشی از زبان شناسی کاربردي است و همواره با فرایند آموزش و یادگیري همراه است؛ و به عنوان راهبرد آموزشی به معلمان و مولفان کمک میکند تا نیازها و مشکلات آموزشی زبان آموزان را بشناسند و براي رفع مشکلات آن اقدام کنند. البته تمایز قائل شدن بین خطا5 و اشتباه6 حائز اهمیت است و کوردر7 - 1982 - خطاهاي زبانی را تکامل نیافتن دانش زبانی فرد در زبان جدید میداند اما اشتباه به عوامل کنشی چون محدودیت حافظه، خستگی، نداشتن تمرکز و مسائل حسی فرد اشاره میکند. بدین ترتیب بر اهمیت پدیدهي خطا افزوده شد، چرا که خطاها نمایانگر میزان و سطح یادگیري و راهبردهاي به کار گرفه شده در فرآیند آموزش زباناند. ضمن آنکه معلمان به کمک تحلیل خطا میزان پیشرفت زبان آموزان خود را بسنجند و بر اساس آن شیوهي تدریس مناسب را اتخاذ نمایند.ریچاردز - 2002 - 1 هدف از تحلیل خطا را -1 شناسایی راهبردهایی که زبان آموزان در یادگیري زبان مقصد به کار میبرند.-2 شناسایی عواملی که باعث بروز خطاهاي زبان آموزان میشود -3 شناسایی تفاوتهاي مشترك در یادگرفتن زبان به منظور آموزش دادن یا در تهیه و تدوین مواد درسی. البته یکی از نتایج تحلیل خطا میتواند گام موثري در بررسی نظاممندشباهتها و تفاوتهاي دو یا چند زبان و مشکلات یادگیري زبان دوم باشد، زیرا همانطور که کوردر - 45 :1982 - اظهار میدارد: بررسی خطاها، معتبرسازي یافتههاي مطالعات زبانی مقابلهاي را مهیا میسازد. مقایسه دو زبانه، بر اساس این نظریه استوار است که تفاوتهایی بین زبان مادري و زبان دوم موجود است. مطالعات مقابلهاي به این جهت انجام میشوند تا این تفاوتها را کشف و توصیف نمایند. تجزیه و تحلیل خطا پیش بینیهاي نظریه واقع در شالوده مقایسه دو زبانه را اثبات یا رد میکند. تجزیه و تحلیل خطا در این مفهوم یک تکنیک تجربی براي اعتبار بخشیدن به نظریه انتقال است. خطاها به واسطه اعمال نظریه زبانی به دادههاي گفتههاي غلط تولید شده توسط زبان آموز یا گروهی از زبان آموزان توصیف میگردند. هرچه نظریه زبانی بسنده تر باشد توصیف زبانی خطاها نیز بهتر صورت خواهد گرفت که همین پیشرفت را میتوان در تجزیه و تحلیل مقابلهاي مشاهده کرد.

کشاورز - 70 :2001 - به سه گونه تحلیل مقابلهاي قائل است: گونه افراطی، گونه ضعیف و گونه میانه رو. لدو - 1957 - معتقد بود که یادگیري واژهها و ساختارهاي زبانی که به لحاظ صورت، معنی و کاربرد میان زبان اول و دوم تفاوت فاحش دارند، به مراتب مشکلتر از آنهایی است که میان زبان اول و دوم شبیه هستند. و یا از تفاوت کمتري برخوردارند. این فرضیه به نام فرضیه افراطی2 نام گرفت. لی - 186 :1968 - 3 براي این گونه خطاها اصولی قائل است:

-1 تداخل زبان مادري زبان آموز، تنها عامل بازدارنده در یادگیري زبان دوم است.

-2 پربسامدترین دشواريها در یادگیري زبان دوم، ناشی از تفاوتهاي میان زبان دوم و زبان مادري آنها است.

-3 هرچقدر که تفاوتها بیشتر شود به همان میزان یادگیري نیز دشوار است.

-4 با مقایسه دو زبان آنچه را که باید آموزش داده شود، به بهترین شیوهها میتوان به دست آورد. پس آنچه را که زبان آموز باید بیاموزد، مجموعه تفاوتهاي موجود میان دو زبان است.

-5 دستاوردهاي مقایسه دو زبان به منظور پیش بینی تفاوتها و شباهتهاي میان آن دو در جهت آموزش و یادگیري زبان دوم الزامی است.

به دلیل برخی انتقادات مطرح شده د رمورد گونه افراطی، پژوهشگران فرضیه دیگري را به عنوان فرضیه ضعیف1 مطرح کردند. فرضیه ضعیف به نقش پر اهمیت تجربه هاي پیشین زبانی مانند تجربه زبان مادري، تاکید میکند. انچه که مسلم است، تفاوت فاحش بین زبان مادري و زبان مقصد است که منجر به بروز بیشترین میزان خطاها در یادگیري زبان دوم میشود. - براون - 249 :2007 2 پژوهشگران تحلیل خطاها را با معیارهاي متفاوتی طبقه بندي کردهاند.کیپارسکی و بارت - 1975 - 3 بر اساس معیار درك پیام انواع خطاهاي زبانی را به دو گروه کلی و جزیی تقسیم کردهاند. خطاهاي کلی آن دسته از خطاها هستند که در درك پیام زبانی و برقراري ارتباط مشکل ایجاد میکنند؛ ولی خطاهاي جزیی مشکلات ساختاري هستند که در ارتباط خللی ایجاد نمیکنند. مثلا اشتباه در کاربرد صورت مفردو جمع واژه از نوع جزیی و کاربرد نادرست کلمات ربط، خطاي کلی محسوب میشود. اما کوردر - - 1986 بر اساس صورت ظاهري خطاها را به مواردي چون : -1 حذف: برخی از عناصر زبانی حذف میشوند. -2 افزایش: عناصر زبانی که نیازي به آنها نیست به کار میروند. -3 انتخاب: عناصر زبانی نادرست انتخاب میشوند. -4 ترتیب: انتخاب عناصر درست است؛ ولی ترتیب قرار گرفتن آنها نادرست است. در تقسیم بندي دیگر کشاورز - 2001 - خطاها را برمبناي عناصر زبانی طبقه بندي کرده است: -1 آوایی -2 ساختواژي -3 دستوري -4 واژي– معنایی 5 فرهنگی سبکی. علاوه براین تقسیم بندي ها کوردر - 1973 - با تایید مشابهت یادگیري زبان دوم با فراگیري زبان اول، خطاهاي زبانی را بخشی اجتناب ناپذیر از زبان آموزي میداند که نتیجهي تلاش فراگیرنده براي شناسایی زبان جدید است. او خطاها را از نظر دلیل وقوع، به سه نوع تقسیم میکند:

-1 درون زبانی: خطاهایی که بر اثر تداخل زبان اول ایجاد میشود.

-2 فرازبانی: خطاهایی که بر اثر کاربرد نادرست قواعد دستوري زبان دوم به وجود میآید و شامل موارد زیر است: - تعمیم نابه جا، نادیده گرفتن محدودیتهاي کاربردي قواعد زبانی / استثناها، قیاس نا به جا، بسط افراطی، تصحیح افراطی ومقوله بندي نادرست -

-3 راهکارهاي آموزشی:روش تدریس ونحوهي ارائهي مطالب یا مواد آموزشی نیز خطاهاي خاصی به دنبال دارد. مثلا معلم معمولا براي توضیح معناي یک واژه، واژه دیگري میگوید و آن را هممعنی
غپطکطکب فهکح 1 2 Brown 3 Kiparsky & Bart

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید