بخشی از مقاله

درآمدی بر جامعه شناسی ادبیات و ساختار گرایی تکوینی

 

چکیده

جامعه شناسی ادبیات، یکی از شاخه های جدید علوم انسانی است که در شرق و غرب گام های آغازین خود را می پیماید و تا رسیدن به انتها مسیری طولانی در پیش دارد.این مقوله از علوم میان رشته ای محسوب می شود و دارای تاریخچه و شاخه های متعدد است. نوپایی این علم ، سبب ناشناختگی آنست و این مقاله می کوشد به معرفی این شاخه ها و مخصوصا »ساختارگرایی« که یک روش منحصر به فرد در جامعه شناسی ادبیات است، بپردازد.

کلیدواژه:جامعه شناسی ادبیات، گلدمن، لوکاچ، ساختارگرایی تکوینی ،جهان بینی و دریافت و تشریح

-1مقدمه

جـــامعهشناسی فرهنگ، به طور عام و جامعهشناسی هنر و ادبیات، به طور خاص از شاخههای جدید جامعهشناسی محسوب میشوند که هنوز روزگار کودکی خود را پشت سر ننهاده اند و بیتردید در تعریف، مبانی و اصول، روشهای پژوهش، تعیین موضوع و حدود قلمرو آن ها اتفاق نظر وجود ندارد.

آقای دکتر ایرج شهبازی، ضمن مقاله ای با عنوان »گزارشی تحلیلی از پژوهش های انجام شده در حوزه جامعه شناسی ادبیات«، پژوهش های چهل سال اخیر را (تا سال (1387 که تحت عنوان جامعه شناسی ادبیات صورت گرفته اند، در پنج رویکرد دسته بندی کرده اند: -1 » آثاری که هدف آن ها پیدا کردن اطلاعات مربوط به جامعه و تاریخ در متون ادبی است -2 آثاری که بر اساس متون ادبی، به تحلیل ژرف ساخت های حاکم بر اخلاق و رفتار مردمان یا حاکمان می پردازند -3آثاری که زیبایی شناسی را یک پدیده اجتماعی می دانند و می کوشند بین زیبایی که جوهر هنر و ادبیات است و جامعه ارتباط برقرار کنند -5 آثاری که خود ادبیات را به عنوان پدیده اجتماعی در نظر می گیرند.« (شهبازی، صص33 الی ( 47

تشتت تعاریف و تنوع طبقه بندی ها، از چشم انداز های مختلف، ویژگی تعاریف و طبقه بندی شاخه های مختلف این علم، نزد صاحب نظران است؛ از جمله»اریش کوهلر(Erich kohler)«، »جامعه شناسی ادبیات « را از » جامعهشناسی ادبی« تفکیک می کند و در جهت تمایز آنها می کوشد؛ او در کتابی به عنوان »تزهایی درباره جامعهشناسی ادبیات« می گوید: »جامعهشناسی ادبی را باید از جامعهشناسی ادبیات متمایز کرد، جامعهشناسی ادبیات به بررسی تجربی گرایش دارد و از رشتههای فرعی جامعهشناسی است و روش های آنرا به کار میبرد، اما جامعهشناسی ادبی روشی است مربوط به علم ادبیات.« (کوثری،ص(29او اضافه می کند: »جامعهشناسی ادبیات که بخش جداییناپذیر جامعهشناسی عمومی است، برای کاربرد روشهای جامعهشناسی در مورد پخش، فروش و خوانندگان (آ.سلیبرمان) نهادهای ادبی (ژ.دوبوآ)، گروههای حرفهای مانند نویسندگان، استادان یا منتقدان و در یک کلام


هر آنچه خارج از متن ادبی است، تلاش میکند. دوم جامعهشناسی ادبی که یکی از روشهای علوم ادبیات است، یعنی روشی انتقادی که به متن (از واج شناسی تا معناشناسی و به معنای آن توجه دارد)، این رشته به متن توجه دارد و با توجه به پدیدههای اجتماعی مانند ساختارهای ذهنی و شکلهای آگاهی، در پی گسترش درک متن است.« (پوینده، ص( 82

از یک افق دیگر، جامعهشناسی ادبیات به دو دسته پوزیتویستی (اثباتی) و (دیالکتیکی) تقسیم می شود : »در شاخه اثباتی، افرادی مانند »سیلبرمان« و »اسکارپیت« قرار دارند که به روش های تجربی جامعهشناسی گرایش دارند و به دنبال بیشترین عینیت در تحقیقات خود هستند. »روبر اسکارپیت« ادبیات را به مثابه یک کالای اقتصادی در نظر می گیرد که دارای مراحل تولید، توزیع و مصرف است.(پوینده،ص ( 13 جریان معمول پوزیتویستی با هرگونه چشمانداز تاریخی مخالف است؛ این مورد به جامعهشناسی درباره چاپ و پخش و دریافت آثار ادبی میپردازد.

جریان دیگر، جریان دیالکتیکی که هرگونه تمایز میان جامعهشناسی و تاریخ را رد می کند و وامدار اندیشههای زیباییشناسانه کانت((Kant، هگل((Hegel و مارکس((Marx است.

-2تاریخچه مختصر، شاخهها و بنیانگذاران

»هیچ کس از روزگار باستان، ارجاع اثر ادبی به عناصری از واقعیت اجتماعی یا آگاهی مشترک ملت یا گروه اجتماعی خاصی را منکر نیست)«پوینده، ص(16

گلدمن،در تحقیقات این علم، سه مسیر متفاوت را مشخص میکند: » گروه نخست، مجموعهای از بررسی های جامعهشناسی، درباره چاپ، پخش و دریافت یا پذیرش آثار ادبی، گروه دوم بررسی برخی از جنبههای جزئی متون ادبی در مقام نشانهها و فرا نمود های آگاهی جمعی و دگرگونیهای آن؛ لئولونتال((leo loventhal نماینده این جنبه است که به عنوان مثال بازنمود گروه های حرفهای و اجتماعی گوناگون را در آثار ادبی بررسی کرده است. سوم، جامعهشناسی آفرینش ادبی، در این نوع، اثر، به همان اندازه ای که پدیدهای فردی است، اجتماعی هم هست و یا حتی آن را بیشتر پدیدهای اجتماعی میدانند، به طور خلاصه، آفرینش ادبی را تا حد زیادی آفرینش جمعی می دانند، این نظرگاه هم خود به دو نوع سنتی و جدید تقسیم می شود که جدید آن با کارهای لوکاچ((Georg Lukacsآغاز گشته است. در دیدگاه سنتی از آثار »مادام دواستال« و »ایپولیت تن(H.Tain)« تا بسیاری از آثار جامعهشناسی معاصر، از جمله بیشتر آثار مارکسیستی سنتی را در برمیگیرد. این نظرگاه برآنست تا پیوندی کمابیش فشرده میان محتوای آگاهی جمعی کل جامعه یا برخی گروههای خاص و محتوای آثار ادبی برقرار سازد.

در شاخه غیرسنتی، انقلاب واقعی در جامعهشناسی ادبیات و تبدیل آن به علم اثباتی به آثار لوکاچ مربوط است که یکی از مهمترین شایستگیهایش ممکن ساختن پیوند جامعه شناسی ادبیات با زیباییشناسی کلاسیک کانت، هگل و مارکس است. اندیشه محوری این زیباییشناسی آنست که اثر هنری، جهان تخیلی، غیر مفهومی و در عین حال غنی و یکپارچه است.)«پوینده،64تا(66

»گئورگ لوکاچ،(( georg lukacs منتقد ادبی مجارستانی، در سال 1885 در خانواده ای دولتمند به دنیا آمد، تحصیلات خود را در وین و هایدلبرگ به اتمام رسانید. اکثر آثار خود را به آلمانی نوشته است.)«لوکاچ، معنای رئالیسم معاصر، ص(5


»بنیانگذار راستین جامعهشناسی دیالکتیکی ادبیات، لوکاچ است؛ به طور کلی این علم براساس این فرضیه استوار است که آفرینش فرهنگی به طور عام و ادبی و هنری به شکل خاص یک فرآورده و تولید است. در حالیکه در رهیافت سنتی هنر و ادبیات معمولاً پدیده ای راز آلود و آفریده نابغهها و نخبگان جامعه است. آنچه جامعهشناسی ادبیات را از دیگر شکل های نقد ادبی جدا

میکند، این حکم نظری است که در آفرینش هنری یک فرد به تنهایی مورد نظر نیست، بلکه اثر بیان نوعی آگاهی جمعی است که هنرمند با شدتی بیشتر در تدوین آن شرکت میکند.« (پوینده، ص(64

تحلیل مناسبات جامعه و ادبیات را قرن بیستم کشف نکرده است، »در سده نوزدهم منتقدانی مانند » مادام دو استال«،» ایپولیت تن H.Tain) « )و فیلسوفانی مانند »هگل« و »مارکس« اصولی را طرح کردند که تمام تحولات بعدی آگاهانه یا ناآگاهانه تابع آنهاست. در آغاز سده بیستم به موازات کارهای »امیل دورکیم(durkeim )«، گوستاولانسون درباره تاریخ ادبی و جامعهشناسی به پرسش می پردازد. سپس پیرامون مجادلهای که مارکسیتها بر آن مسلطاند و کتابنگاری گسترده ای دارد، جامعهشناسی ادبیات به چندین شاخه تقسیم میشود.)«پوینده، ص (98

روش های دیالکتیکی جامعهشناسی ادبیات تابع تاریخچهای است که به قرن نوزدهم باز می گردد از سال 1800 م. یعنی ابتدای قرن نوزدهم، همزمان با رشد و پیشرفت علوم اجتماعی جامعهشناسی ادبیات هم نضج گرفت. مادام دواستال در مقدمه اثر ارزنده خود در بررسی اجتماعی هنر که در ابتدای قرن نوزدهم منتشر میکند میگوید : »من برآنم که تأثیر دین، آداب و رسوم و قوانین را بر ادبیات و متقابلاً تأثیر ادبیات را بر آنها بررسی میکنم.)«ترابی، ص(29 این کتاب »ادبیات از منظر پیوندهایش با نهادهای اجتماعی« نام دارد.

رسالهای که در نیمه اول قرن نوزدهم »مارکس و انگلس« تحت عنوان »درباره هنر و ادبیات« نوشتند، آموزههای جامعهشناسی تازهای درباره هنر و ادبیات ارائه کرد.

گویو (M.Guyav) در سال 1889 م. کتاب »هنر به مثابه یک پدیده جامعهشناسی« را نوشت.

»ماکس وبر(Max Weber)« در کتابی به نام »مبانی عقلی و جامعهشناختی موسیقی« به این شاخه توجه می کند.

سپس جوج لوکاچ((1971 -1880) (G.Lokacs نخستین اثر انتقادی مهم خود را به نام »نظریه رمان« که پیش از دوران طولانی مارکسیستی او نوشته شده است،منتشر کرد. لوکاچ به تعبیر »مری گلوک«، »فیلسوف صورتهای ادبی است.» « ساختارهای زیباییشناسی که در نظر کانت و هگل، ذات اثر هنری را میسازند و ساختارهای منسجم و یکپارچهاند، برای نخستین بار در آثار لوکاچ به ساختارهای اجتماعی پیوند داده میشوند. این گفته لوکاچ جوان اصل اساسی جامعهشناسی دیالکتیکی ادبیات است: عامل» حقیقتاً اجتماعی در ادبیات همان صورت است.)«پوینده، ص (17

کتابهای »نظریه رمان(1916) «، »تاریخ و آگاهی طبقاتی(1923) « و »رمان تاریخی« از مهمترین آثار لوکاچ است.

گلدمن، شاگرد لوکاچ از مطرح ترین نظریه پردازان در شاخه دیالکتیکی جامعه شناسی ادبیات است که در ادامه بیشتر به او و نظریات او پرداخته خواهد شد.

میخاییل باختین((Mikhail Bakhtin، زبانشناس و فیلسوف برجسته شوروی (سابق) اساس منطق مکالمه را بنا نهاد. منطق مکالمه ساخت بینامتنی را دنبال میکند، هر سخن با سخنهای پیشین که موضوع مشترکی با هم دارند و با سخنهای آینده که پیشگویی و واکنش به پیدایش آنهاست، گفتگو میکند.

اریش کوهلر((Erich Kohler، از بنیانگذاران جامعهشناسی ادبی در آلمان غربی سابق است. او در سال 1924 متولد شد. در لایپزیک، تحصیلات خود را آغاز کرد و در سال 1981 در سن 57 سالگی درگذشت. در دهه هفتاد میلادی تحولات جدیدی در نظریهها و تحقیقات جامعهشناسی ارائه کرده است. کوهلر به جامعه شناسی انواع ادبی هم می پردازد، او نخستین کسی است که به جامعه شناسی انواع ادبی پرداخت. « (پوینده، ص (232

پیر زیما((Pierre v.zima اندیشمند مجار تبار فرانسوی معاصر که در ادیمبورگ و پاریس جامعه شناسی ادبیات را بنیان گذارد؛ از نظریه پردازانی است که درباره نقد اجتماعی مطالعاتی داشته است، کتاب او به نام»راهنمای نقد اجتماعی( مبانی جامعه شناسی ادبیات)« مهمترین کتاب نظامندی است که درباره مسایل گوناگون جامعه شناسی ادبیات منتشر شده است.« (پوینده، ص (22

-3گلدمن

لوسین گلدمن((L.Goldman در سال (1913) در بخارست، پایتخت رومانی به دنیا آمد؛»دوران کودکی و نوجوانی را در بوتوزانی،یکی از شهرهای کوچک رومانی سپری کرد(راودراد،85 )و عمر کوتاه اما پربارش در سال 1970 به پایان رسید. در سال 1956 دکترای ادبیات فرانسه را با رساله »خدای پنهان« در سوربن گذارند. در سال 1964» م« حاصل پژوهش هایش در مرکز »جامعهشناسی ادبیات « در دانشگاه »بروکسل« را با عنوان » جامعهشناسی ادبیات« (دفاع از جامعه شناسی رمان) منتشر کرد. »ساختارهای ذهنی و آفرینش فرهنگی« و »آفرینش فرهنگی در جامعه معاصر« آخرین آثار او هستند که در سالهای 1970 تا 1971 منتشر شده است، تمام آثار او از نظر جامعهشناسی هنر و ادبیات سرمشق و نمونه کاملی از دانش امروزی این شاخه جدید علمی است.

»گلدمن« در فلسفه و حقوق و زبان آلمانی لیسانس و در اقتصاد سیاسی و فلسفه و ادبیات دکتری داشت. او در کتاب »خدای پنهان« به ارزیابی اندیشههای راسین و پاسکال پرداخته است.

»گلدمن هم جامعهشناس سوسیالیستی را می کوبد و هم فرمالیسم ساختگرا را.)«شمیسا، ص (255گلدمن رابطه ساخت درونی اثر را با ساخت فکری یعنی جهان نگری نویسنده مییابد،» به زبان ساده کشف و توضیح ارتباط ساخت اثر با جهانبینی طبقه اجتماعی نویسنده اساس شیوه اوست.)«شمیسا، (255

به روش نقادی گلدمن، ساختارگرایی تکوینی (structuralism genetic) میگویند.

-4ساختار

ابتدای دهه شصت میلادی مکتب ساخت گرایی (structuralism) در آثار زبانشناس سویسی فردینان دو سوسور( F.de (1913-1857)(saussure شکل گرفت . کتاب دوره زبانشناسی عمومی 1916) م) مهمترین اثر زبانشناسی ساخت گرا ست. او بین قابلیت گفتار، گفتار و زبان تفکیک قائل می شود و زبان را دارای ساختار مستقلی می داند که از مجموعه عناصر مشخص تشکیل شده است، یکی از ویژگی های سیستم زبان آن است که مجموعه» ای از علائم آن را هدایت می کند، مثلاً نوع هجاها و آواها نشانه هایی هستند که بر سیستم زبان دلالت می کنند.)«خاتمی،ص» (527ساختارگرایان با کسانی که نوعی تفکر تاریخی را پشتوانه مدرنیته می دانند، مخالفند.سوسور معتقد است تاریخ بستر زبان را تشکیل نمی دهد بلکه زبان برای خود یک هیئت مستقل دارد.« (خاتمی،(524

» در فرانسه بین دو جنگ و پس از جنگ دوم جهانی، تحولات فکری جالبی اتفاق می افتد، یکی از جریان هایی که به معنی خاص خود فرانسوی تبار است و در این دوران شکل می گیرد؛جریان ساختارگرایی است. )«خاتمی، ص(523

ساختگرایی ادبی در دهه 1960 م. شکوفا شد و در آغاز کوششی بود به منظور به کار بستن نظریه ساختاری زبان در زمینه موضوعات و فعالیت های غیر زبانی. می توان یک نقاشی، نظام خویشاوندی قبیلهای، موسیقی و ... را نظامی از نشانهها به شمار آورد. »نشانه شناسی با هرچیزی که بتواند همچون نشانه به نظر آید، سرو کار دارد. نشانه ها تمامی آن چیزهایند که بتوانند به جای چیز دیگر دلالت معنایی یابند.)« احمدی،ص(14

تحلیل ساختارگرایانه بر آنست تا مجموعه قوانین شالودهای ناظر بر ترکیب این نشانهها و رسیدن به یک معنا را استخراج کند. چنین تحلیلی به آنچه که نشانهها واقعاً میگویند، کاری ندارد و به جای آن بر روابط درونی آنها با یکدیگر تأکید میورزد.

کلود لوی اشتروس((1908) (Levi-Strauss به خاطر تحقیقاتش در زمینه مردم شناسی ساختارگرا شهرت دارد. او ساختارگرایی را به یک متد تبدیل می کند؛ سوسور لفظ» نظام« را به کار می برد و ساختار از جعلیات »استراوس و رولان بارت« است. »منطق اساطیر« در چهار جلد (1964 – 1968) از آثار مهم او است. این اثر دقیقترین و کامل ترین بررسی ساختاری است. کتاب دیگری از استراوس، به نام»مردم شناسی و هنر«، به فارسی ترجمه شده است.(شهبازی، ص(53

»ساخت گرایی، نظریه مشترک برخی از علوم انسانی، مانند زبانشناسی و مردم شناسی اجتماعی است که پدیدههای اجتماعی را در حکم مجموعه عناصری می داند که تحت تأثیر قوانین حاکم بر آنها از نظر ماهیت و کارکرد، هرکدام با یکدیگر در رابطه هستند. ساخت گرایی خود را فلسفه قلمداد نمی کند(بر خلاف منتقدین آن) بلکه آنرا یک نظریه روش شناختی میداند، یعنی هر مسألهای را در این روش می توان بررسی کرد. )« فاضلی، فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، ص(4

» موضوع تجزیه و تحلیل ساختی آنست که به کمک روش استقرایی به جستجوی ساخت ها که حالتی ناهشیار دارند و در بافت واقعیات اجتماعی مخفی شده اند، بپردازیم.)« محسنی، منوچهر: ص(47

ویژگی های اساسی ساختار عبارتند از:-1»هر حوزه معرفتی دارای ساختار است، ساختار عبارت است از نسبت هایی که اگر باهم لحاظ شوند، یک نظام منطقی پدید می آورند که این نظام قائم به عناصر تشکیل دهنده اش است اما در عین حال خود کفاست. مثلا در یک جامعه ،هر چیزی می تواند نشانه و دلیلی برآن ساختار باشد -2نشانه ها در ساختارگرایی بسیار اهمیت دارند، لذا رابطه دال و مدلول و معنا و ساختار بسیار اهمیت پیدا میکند، مثلا یک جامعه شناس به هنگام تحلیل جامعه با عناصر اجتماعی مواجه می شود، این عناصر ساختار نیستند اما می توانند نشانه هایی ـ»نشانه شناسی ادبی یافتن مناسبت میان دال و مدلول است.)«احمدی،ص(6ـ را در اختیار انسان قرار دهند که توسط این نشانه ها انسان بتواند ساختار موجود را کشف کند. لذا استخراج ساختار منوط به نوعی نشانه شناسی است. در نتیجه بحث سمبولیسم اهمیت می یابد.-3 ساختار همواره در پشت ظاهر قرار می گیرد. ما با ظاهر مواجه هستیم. در نتیجه نیازمند نشانه شناسی هستیم. انسانهایی که در یک فرهنگ زندگی می کنند به ساختار آن فرهنگ توجه ندارند، در حالیکه این ساختار عناصر خاص خود را دارد که این عناصر می توانند به صورت دال و مدلول حاکی از آن ساختار باشند . در ادبیات به هنگام نوشتن یک رمان یا داستان ، ساختار آن را هدایت میکند و عناصر ادبی آن شکلی از دال و مدلول پیدا می کنند. از طریق این عناصر می توان ساختار را استنتاج کرد.-4 ساختار گشتالتی است یعنی کل گرا ست.« (خاتمی،صص(530-529

به اعتقاد گلدمن، نه از ساختار که از فرآیندهای ساخت آفرین سخن میگوییم.»ساختار در زندگی اجتماعی واقعی به ندرت وجود دارند و زود گذرند . ساختار متضاد بی نظمی است، اما ساخت آفرینی مکمل ساخت شکنی است و تصویری دقیق تر ارائه میدهد. مطالعه و درک پدیده های انسانی از دو جنبه مکمل سودمند تر است. در مقام فرآیندهای ساخت آفرین و در مقام فرآیندهای ساخت شکن. هدف فرآیندهای ساخت آفرین ایجاد بیشترین تعادل در مورد طبیعت، بقای انسان و مجموعه یک وضعیت مشخص است. دو نوع پدیده ها اوضاع جدید را رقم میزند یکی درون زا، مانند دگرگونی محیط اطراف به دست اعضای گروه و دوم برون زا، مانند جنگها و تهاجمات. )«پوینده، ص(48

اسکار پیت، درباره ساختار گرایی تکوینی گلدمن می گوید : » فرضیه بنیادی او(گلدمن) این است که خصلت جمعی آفرینش ادبی، حاصل آن است که ساختارهای جهان آثار با ساختارهای ذهنی و برخی از گروه های اجتماعی همخوانند و یا با آنها رابطه ای درک پذیر دارند.)« اسکار پیت، ص(15

-5رفتار

ساخت گرایی تکوینی که از روش های دیالکتیکی جامعهشناسی ادبیات است، ساختار زیباییشناسانه آثار را بررسی می کند که چگونه ساختارهای اقتصادی- اجتماعی که ساختارهای فراگیرتر هستند، به پیدایش آن ساختارها منجر شدهاند و این تبدیل و تحول ماهیت در جریان تاریخ چگونه شکل گرفتهاست و نقطه آغاز و انجام آن کجاست.

در این رویکرد، آفرینش فرهنگی (هنری- ادبی) به صورت یک رفتار (عمل) در نظر گرفته میشود که هم تابع مشخصههای عام است و هم خاص. »گلدمن« معتقد است، هر رفتاری (عملی) که از انسان سرمیزند، دارای سه مشخصه بارز است و این موارد ویژگیهای رفتار به طور عام هستند که رفتارهای خاص از جمله آفرینشهای هنری را هم شامل میشوند.» نخست گرایش به انطباق با واقعیت پیرامون و خصلت معنادار و عقلانی آن. دوم گرایش به انسجام و ساخت آفرینی و سوم گرایش به دگرگونی ساختار موجود که خصلت پویای این گرایش محسوب می شود.)«پوینده »(208ویژگی عام که مبنای هر اندیشه دیالکتیکی را تشکیل میدهد، عبارت از اینکه رفتارهای انسانی معنادار هستند یا به آن سو گرایش دارند. یعنی هر بار که انسان به عمل میپردازد با این وضعیت مواجه است که کاری انجام دهد یا مسألهای را حل کند و میکوشد با رفتارش جهان پیرامون خود را چنان دگرگون سازد که پاسخی معنادار برای مسأله طرح شده بدست آورد، بعلاوه انسان، هر چند بسیار به ندرت موفق می شود، میکوشد میان پرسشهای متفاوتی که به مسایل گوناگون رویاروی خود داده است، هماهنگی ایجاد کند، به عبارت دیگر همه انسانها میکوشند تا اندیشه، عاطفه و رفتارشان را به صورت یک ساختار معنادار درآورند.« (پوینده،ص »(201از نظر ساختارگرایی تکوینی، رفتار انسانی دارای سه ویژگی اساسی است: نخست آنکه همه از عقلانیت برخوردارند، به این معنی که رفتار انسانی، پاسخی معنادار است به مسایل برخاسته از محیط اطراف آدمی و هدف این پاسخ آنست که معنادار باشد، یعنی مؤثرترین امکان بقا و پیشرفت را برای فرد یا گروه در جهت گرایش های درونی آنان فراهم کند. دوم رفتار و اندیشه گرایش به تحقق انسجام فراگیر، در بخشهای جزئی نیز دارد. سوم گرایش به رفع و فراروی خصلت فعال و دگرگونساز و عملی همه اقدام های تاریخی و اجتماعی که سرشت نمای مجموعه زندگی تاریخی است.)« پوینده ،(206

-6جهان بینی

یکیدیگر از مفاهیم مهم در نظر گلدمن، جهاننگری یا جهان بینی است که آن را ویژه طبقات اجتماعی می داند. جهاننگری به مجموعه آمال، آرزوها، احساسات و عواطف، اندیشهها و تفکرات مشترک یک طبقه اجتماعی گفته میشود که بر رفتار و عمل

آنان تاثیر میگذارد و به آن جهت می دهد. همچنین طبقات مختلف را در برابر هم قرار میدهد. جهان بینی با »آرمان« گره خورده است و نکته تمایز آن با ایدئولوژی در این امر نهفته است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید