بخشی از مقاله

چکیده

از آنجا که آثار ادبی غیرمستقیم به پرسشهایی از قبیل چگونگی ساختار اجتماعی، جهاننگری و ایدئولوژی نویسنده و جامعه وی پاسخ میدهد، بررسی و تحلیل جامعهشناختی شاهکارهای ادبی رهیافتی است به شناخت مسائل اجتماعی و فرهنگی روزگار خالق اثر و ابزاری است کارآمد برای خوانش ریزبینانه روساخت و کشف ژرفساخت و دیالکتیک همواره این دو که در نهایت اوضاع اجتماعی را از زاویهای دیگرگونه به تصویر میکشد.

در این میان روش »ساختگرایی تکوینی« که از سوی لوسین گلدمن مطرح شده است، به سبب خصلت همهسونگر در نقد و بررسی های جامعه شناختی جایگاه ویژهای دارد، چرا که دیالکتیک میان صورت و محتوا، تاریخ و متن، جزء و کل و دیگر وجوه اثر که سنگبنای اندیشه گلدمن است، به شناخت و بررسی مباحث اجتماعی اثر یاری میرساند.بر این اساس پژوهش حاضر به شیوه کتابخانه ای و البته تحلیلی توصیفی و با تکیه بر مفاهیم و مولفه های شیوه ساختگرایی تکوینی، داستان»قصه اعرابی درویش و ماجرای زن او با او« از دفتر اول مثنوی معنوی را،بررسی کرده است.

1 درآمد:

در طول تاریخ نقد ادبی، بررسی و تحلیل آثار ادبی چه در غرب و چه در شرق کار منتقد ادبی بوده است اما با پیدایش نقد نو و مطرح شدن مسائلی از قبیل اینکه شناخت انسان با واقعیات و مناسبات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ارتباطی تنگاتنگ دارد، جامعهشناسی نیز به بررسی ادبیات به عنوان یکی از صور معرفت بشری، گرایش یافت که جامعهشناسی ادبی در این راستا شاخهای از جامعهشناسی معرفت قلمداد میشود و هدف آن بررسی چارچوبهای اجتماعی در آثار ادبی است.

شاخه نقد اجتماعی که از قرن نوزدهم میلادی مورد توجه پژوهشگران جهان قرار گرفت، به عنوان یک گرایش بینارشتهای1 بر رابطه دوسویه اجتماع و اثر استوار است که در آن جامعه دیگر یک عنصر مادی صرف تلقی نمیشود بلکه به عنوان بستر آفرینش اثر ارزشمند است.

بر این اساس جامعهشناسی ادبی که نوعی جامعهشناسی پویا محسوب میشود، در پی یافتن روابط دیالکتیکی متن و جامعه است و بخشی از پیکر ادبیات به شمار میآید. در مقابل جامعهشناسی ادبیات که جامعهشناسی ایستاست به عناصر اجتماعی آشکار در لایههای سطحی اثر بسنده میکند و در حقیقت بخشی از علم جامعهشناسی محسوب میشود.

از این روی در جامعه شناسی ادبیات که مربوط به علم جامعهشناسی است، پژوهشگر سراغ آداب، رسوم و نگرشهای اجتماعی میرود که اغلب در سطح اثر آشکار است حال آنکه در رویکرد دیالکتیکی، پژوهشگر در جستجوی پیامها و معانی ایدئولوژیک متن است و همواره نشانهها و فرانمودهای آگاهی جمعی و تحولات و ارتباط آنها با واقعیات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را بررسی میکند تا از ساختار آگاهی جمعی و تغییرات آن آگاه شود.

در نظرگاه لوسین گلدمن2 که در قالب »ساختگرایی تکوینی« پیریزی شده و از آرای گئورک لوکاچ3 سرچشمه گرفته است، جهاننگری و ایدئولوژی دو مفهوم بنیادین محسوب میشوند که برای کشف آنها باید از سطح به لایههای درونی متن حرکت کرد. بنا به این نظریه، جهاننگری، میانجی ساختار تاریخی و ساختار زیباییشناختی است. به این ترتیب گلدمن نسبت به ساختارهای زیباییشناختی و حتی زبانی اثر نیز بیتفاوت نبوده و همواره به کارکرد جامعه شناختی آنها توجه ویژه کرده است.

با توجه به اینکه در ایران اغلب کتابها و مقالاتی که به جامعهشناسی آثار ادبی پرداختهاند، تفاوتی میان جامعهشناسی ادبی و جامعهشناسی ادبیات و اجتماعیات قائل نشدهاند، این پژوهش بر این است که در چارچوبی روشمند و به دور از هرگونه پراکنده گویی،به عنوان نمونه داستانی از »مثنوی معنوی« را مورد تحلیل جامعه شناختی قرار دهد. چرا که این شاهکار ادبی به سبب پرداختن به مفاهیم اخلاقی و عرفانی رویکرد اجتماعی دارد، چه عرفان مولانا از نوع عملی و مردم گراست. از این روی بیتردید مباحث اجتماعی بسیاری در مثنوی طرح شده که در شناخت ایدئولوژی و جهان نگری انسان ایرانی به طور اعم و مولانا به طور اخص راهگشاست.

1 .1 پیشینه پژوهش:
مثنوی به عنوان یکی از برجستهترین و غنیترین میراث ادب پارسی، بارها از سوی صاحبنظران و پژوهشگران بسیاری مورد شرح و تفسیر قرار گرفته است که در شناخت اندیشهها و آموزههای عرفانی و اخلاقی این اثر عظیم کارساز بودهاند اما تا کنون از نظر جامعه شناسی ادبی - و نه اجتماعیات - به ندرت آن هم در چند پژوهش و مقاله به طور ضمنی بررسی شده است. در این بین مقاله ای به قلم دکتر فرهاد طهماسبی و عنوان »بازتاب مسائل اجتماعی فرهنگی در مثنوی معنوی مولانا - نگاهی به مثنوی از منظر جامعه شناسی ادبی - ، جامعه عصر مولانا را بررسی کرده است. دکتر طهماسبی پس از گزینش داستان هایی از شش دفتر مثنوی که از زمینه های اجتماعی آشکارتری برخوردارند، شرایط اجتماعی و فرهنگی و چهره واقعی طبقات و اصناف را به خوبی ترسیم کرده است.

2 مفاهیم کاربردی در نظریه ساختگرایی تکوینی

2.1ایدئولوژی4 با مطالعه تعاریف و آنچه متفکران نظریه ساختگرایی تکوینی در باب ایدئولوژی ارائه دادهاند، به این نکته پی میبریم که این مولفه به همان اندازه که اهمیت دارد، دارای مفهومی شناور نیز است.

ایدئولوژی مجموعه کمابیش منسجمی از باورهاست که در مارکسیسم و جامعه شناسی دانش، مفهوم دقیقتر و منشا آن مورد نظر است. برای نمونه آرای مارکس به مفهوم ایدئولوژی خصلتی انتقادی داد. در نظرگاه وی دانش و آگاهی جامعه برساخته از منافع سیاسی است که البته منفعت طبقه حاکم در راس آن قرار دارد.

لویی آلتوسر5نیز ایدئولوژی را کنش اجتماعی میدانست که حقیقت واقعیت اجتماعی- اقتصادی و سیاسی را پنهان میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید