بخشی از مقاله
چکیده
طراحی پایدار محیطی یا معماری زیست محیطگرا، نوعی نزدیک شدن به محصول طراحی است که بهرهمندی از ویژگیهای درونی بستر و شرایط محیطی را به حداکثر میرساند، در حالی که شرایط نامطلوب حاصل از این ساخت و ساز را به حداقل سوق میدهد. دانشگاهها مکانهای مناسبی برای توسعه رویکردهای جدید در طراحی محیط هستند که میتوانند در تلفیق دانش علمی و محلی در جهت توسعه پایدار نقش مهمی را ایفا نمایند و علاوه بر تربیت افراد متخصص در بهبود استانداردهای زندگی مردم نیز سهیم باشند.ساختار اصلی مقاله بر پژوهش توصیفی- تحلیلی استوار است که به بررسی مفاهیم طراحی اکولوژیک - سبز - براساس نظریات هنری- فلسفی پرداخته و مفهوم دانشگاه سبز تببین میشود و سپس نمونه مورد پژوهش به عنوان یک محیط دانشگاهی سبز که براساس رویکرد طراحی اکولوژیک - زیست محیط گرا - با بهرهگیری از روش برنامهدهی موضوع محور دورک انجام شده است، ارائه میشود.
کلمات کلیدی:طراحی اکولوژیک - زیست محیطگرا - ، بوم شناسی، دانشگاه سبز، برنامهدهی موضوع محور دورک.
-1 مقدمه
این نظریه توسعه پایدار و در پی آن معماری پایدار، از بحث انگیزترین موضوعات معماری معاصر است. این که هر ساختمان باید بتواند بامحیط طبیعی که در آن واقع شده رابطه بر قرار کند جای بحث ندارد؛ آنچه چالش برانگیز است، نوع و چگونگی این رابطه است.[1] چالش معماری پایدار در ارتباط با یک راه حل جامع برای ملاحظات محیطی و در عین حال برای بدست آوردن سطح کیفیت زندگی و ارزشهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و آسایشی می باشد.[2] کاربرد مفاهیم پایداری در معماری، مباحث تازه ای به نام »معماری پایدار« یا»معماری اکولوژیکی« یا »معماری سبز« یا »معماری زیست محیطی« باز کرده است که همگی اینها دارای مفهوم یکسانی بوده و بر معماری سازگار با محیط زیست دلالت دارند.[3]
ایجاد یک ارتباط صحیح بین فرم ساخته شده و آنچه که باید پایدار شود اینگونه است که باید توجه طراحی را از یک ساختمان به عنوان یک محصول تمام شده، تغییر داد و به فرآیندهایی توجه کرد که در برگیرنده این موضوع هستند که چه چیزی حمایت میشود؟ چگونه با فرآیندهای دیگر متناسب میشوند و همکاری میکنند. بدین معنی که آنها را به عنوان یک گره در تقاطع جریان های خدمات، مصالح ، اطلاعات، مردم و دیگر چیزهای زندگی دید.[4]هندوان میتوان به روشنی به رابطه بین انسان و طبیعت و هم تراز با »طراحی پایدار«، همان »طراحی اکولوژیک - زیست محیطگرا - «
است.[5] با توجه به نقش دانشگاهها در تربیت افراد آگاه به مسائل محیطی، آموزش دانشجویان به طریق مستقیم و غیرمستقیم و با قرارگرفتن در محیطی که نمادی از پایداری باشد، به یک ضرورت تبدیل شده است.[6]
دانشگاهها میتوانند در تلفیق دانش علمی و محلی در جهت توسعه پایدار نقش مهمی را ایفا نمایند و علاوه بر تربیت افراد متخصص در بهبود استانداردهای زندگی مردم نیز سهیم
باشند.[7] ریشههای مفهوم پایداری به تحقیقات دانشگاهی بر میگردد و بهترین نمونههای تنظیم و سازگاری یا آمیزهای پایدارتر را در ساختمان-های محوطه دانشگاهی میتوان یافت.[8] رفتار اجتماعی در خلأ رخ نمیدهد و در ارتباط با محیط کالبدی است. تعاملات اجتماعیدر متن محیط طبیعی، مصنوعی واقع میشوند و از سویی دیگر انعکاس همین رفتار به جهان کالبدی باز میگردد.[9]دانشگاهها مکان-های مناسبی برای توسعه رویکردهای جدید در طراحی محیط هستند و در هر دانشگاهی تعادل دلپذیری بین طبیعت و انسان برقرار میشود.
اینکه منابع زمین، آب و سوخت های فسیلی به کار گرفته میشوند،میزان بازیافت یا ذخیره انرژی و حفظ محیط زیست همه نشانههایی از الزام یک پایداری است که باید در دستور کار محیط دانشگاه اعمال شود.[10] در پژوهش حاضر، ابتدا با بررسی مفهوم طراحی اکولوژیک - سبز - در حوزههای مرتبط با واژهشناسی، پیشینه شکلگیری و نظریات علمی- فلسفی شکلدهنده به معماری سبز پرداخته میشود و سپس نمونه مورد پژوهش به عنوان یک محیط دانشگاهی سبز که براساس رویکرد طراحی اکولوژیک - زیست محیطگرا - با بهرهگیری ازروش برنامهدهی موضوع محور دورک انجام شده است، ارائه میشود. نیروی سیاسی تعیین کنندهای در اکثر جوامع غربی درآمدهاند.
همسو با جوامع غربی و حتی پربارتر در جوامع شرقی، گروههایی در طول تاریخ شکل گرفتند که در اصل حامیان اصیل طبیعت بودند. در طول تاریخ، طبیعت عمیقا بر نگرش و رفتار انسانها تأثیر گذاشته است. مذاهب مختلف نسبت به طبیعت، حیوانات و زمین نگاهی متفاوت دارند. یکی از مهمترین این مذاهب هندوئیسم است. اصل قداست حیات به وضوح با مذاهب هندو عجین است. با بررسی متون مقدس آن به اخلاق زیست محیطی پی برد. بر این مبنا، نظامی از اخلاق زیست محیطی شکل گرفته که آداب رفتار آن براساس رابطه بشر با طبیعت، پی ریزی شده است. هندوها سوزاندن اجساد مردگان و حفظ بهداشت عمومی زیستگاه انسان را از کارهای مهم میشمرند.
بخش مهمی از این رفتار، حفظ بهداشت عمومی است. در نگاه سنتی »انسان در جهانی میزید که فقط یک مبداء و یک مرکز دارد. او نسبت به آن مبداء در آگاهی کامل به سر می برد. او روی دایره ای زندگی می کند که پیوسته از مرکز آن باخبر است و در زندگی، اعمال و اندیشه های رو به سوی آن مرکز دارد[11]«؛ بنابراین معماری سنتی از آن روی دارایهُویت دانسته می شود که مظهر و محل تجلیاُصول پایداری است، اُصولی چون وحدت، حکمت، صداقت، قناعت که معماران به واسطه ی آنان معماری را جهت و سو می دهند.[12] اقوام ایرانی درطی سالیان متمادی زیستن در این سرزمین به پردازش دائمی اطلاعات دریافت شده از محیط و زندگی پرداخته و شیوه های توانمندسازی فضا را در شهر و بنا به موازات شیوه های ایستایی و سازگاری فضا با محیط و ساکنان شکل داده اند - [13]مطابق شکل . - 1
-2 پیشینه شکل گیری
در نگاه مدرن »انسان هدفی خارج از جهان مادی نمیشناسد و به هر گروههای سبز و طرفداران محیط زیست، در دو دهه اخیر، بر دامنه- ریاضت، عقوبت و معاد اعتقادی ندارد.[12]« وی برای زیستن در جهان از قوانینی پیروی میکند که خود سازنده آن است؛ قوانینی که بر سری فعالیت خود افزودهاند و با توجه به اهداف و آرمانهای سالمی که آن با سایر انسان های مدرن به توافق رسیده است. انسان مدرن تابع مبلغ آنها به شمار میروند، توانستهاند طرفداران بیشماری در سطوح »قراردادهای اجتماعی« است. این قراردادها ساخته و پرداخته خرد مختلف جامعه برای خود دست و پا کنند، به طوری که، به صورت انسانی هستند.سرآغاز دههیِ 80 میلادی، نقطه عطفی در خصوص »محافظت از محیط زیست« محسوب میشود.
از جمله اقدامات مهم این دهه، تأسیس سازمانهایی بینالمللی همچون »صلح سبز« در سال 1971 میلادی بود، که آزمایشهای اتمی، آلودگی آب و هوا، و نیز کشتار جانوران را مورد اعتراض قرار داد. این اعتراضات، با توجه به پوشش رسانهای گسترده، به طور روزافزون، توجه ساکنان سراسر زمین را به خود جلب کرد. بوم شناسانی چون ای.اف.شوماخر و موری بوکچین، در راستای مقاومت در برابر روند مستمر صنعتیسازی، شعار »کوچک زیبا است« را سر دادند که هدف از آن، طرح یک جهان بینی قابل درک در چارچوب یک اقتصاد محلی و از این رو، طرح شعار بوم شناسانهیِ »جهانی بیندیشید، محلی عملی کنید« بود.[14] از این گذشته، بحران نفت که در آغاز دههیِ 70 میلادی به مرحله حاد خود رسید، به جست و جو برای یافتن یک منبع انرژی تازه نیز منجر شد.
گرایش به بوم شناسی در روند صنعتی و شهری شدن در قرن نوزدهم میلادی در اروپا و آمریکای شمالی، به همین نحو منجر به پیدایش بینشهای بوم شناسانهای در میان نظریه پردازان سوسیالیسم شد.[15] علاوه بر گرایشهای مارکسیسمی طرفداران جنبشهای محیط زیست، احزاب و گروههای متعددی در این دو دهه اخیر تشکیل شده و تحت عنوان گروههای سبز، سبزها، صلح سبز، زمین سالم و ...به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی رو آوردهاند. این گروهها در سالهای اخیر تلاش نمودند تا برای خود مبانی فلسفی، نظریه و اندیشههای سیاسی فراهم سازند و براساس مفاهیم نظری و دست مایههای عمیق فکری، به چالش با معضلات زیست محیطی برخیزند. از جملهیِ این تلاشها میتوان به کتاب »فلسفه و اندیشهی سیاسی سبزها« اثر اندرو دابسون اشاره کرد. این کتاب که نخستین بار در سال 1990 میلادی به چاپ رسید، به صورت یکی از منابع اساسی و به اصطلاح »کتاب مقدس« مطالعات زیست محیطی در آمده است.[14]
-1-2 مبانی نظری تحقیق
علم بوم شناسی، جزء یکی از مهمترین علومی است که رابطه تنگاتنگی با جنبش سبزها و حامیان محیط زیست دارد. بوم شناسی رشتهای از زیست شناسی است که به مطالعیِه وابستگی و واکنش متقابل نظام-های جاندار و بیجان کرهیِ زمین میپردازد.[14]
-2-2 تعریف بوم شناسی
در تعریف بوم شناسی، تأکید بر ریشه کلمه «Ecology» است، «Eco» از واژهیِ یونانی «Oikos» به معنی سکونتگاه، و «Logy» ریشه در واژه یونانی «Logos» به معنی شناسایی و شناخت دارد، و به طور تحت اللفظی به معنی »مطالعهیِ زیستگاهها« تفسیر گردیده است. صورت آلمانی واژه، «Okologie»، برای اولین بار توسط زیست شناس آلمانی،ارنست هِکل، در دههیِ 1870 میلادی به کار رفت. همین واژه در سال 1893 میلادی به صورت «Ecology» در زبان انگلیسی ظاهر شد.[16] از این حیث، اکولوژی عبارت است از مطالعه زیست و نحوه »سکنی گزیدن« موجودات زنده در این محیط.[17]
-3-2 نظریات »هنری-فلسفی« شکلدهنده به معماری زیست محیطگرا
تصویر علمی بوم شناسی را میتوان در آراء و اندیشههای مور ی بوکچین، چنین بیان نمود:»اگر تشخیص دهیم که هر اکوسیستمی را میتوان به عنوان یک زنجیرهیِ خوراکی در نظر گرفت، خواهیم توانست آن را به صورت حلقه اتصال چرخشی و درهم بافتهای از روابط گیاهی و جانوری در نظر آوریم - و نه یک هرم قشربندی شده که انسان در تارک آن جای داشته باشد - که موجودات بسیار گوناگونی چون ارگانیسمهای ریز تا پستانداران بزرگ را در بر میگیرد. آن چیزی که هر کسی را که نخستین بار نمودارهای زنجیرهی خوراکی را میبیند، شگفتزده میسازد، عدم امکان تشخیص هرگونه نقطه ورود به این زنجیره است. در این حلقه، هر شکارگری نوعی شکار نیز به شمار می-آید، به این صورت که، ممکن است »پست ترین« ارگانیسمها او را بیمار سازند و یا پس از مرگ در تجزیهی جسد او سهمی داشته باشند.
آنچه که بوم شناسی اجتماعی را تا این اندازه مهم میسازد، این است که هیچ گونه سلسله مراتبی را در طبیعت و جامعه ارائه نمیدهد؛ بوم شناسی اجتماعی کارکرد سلسله مراتب را به عنوان یک اصل تثبیت کننده و نظم دهنده در قلمروهای طبیعت و جامعه، رد میکند.[18]« آرن نائس نروژی، در سپتامبر سال 1972 میلادی، طی یک سخنرانی در سومین کنفرانس »پژوهش دربارهی آیندهی دنیا « ، در بخارست، میان آنچه که خودش جنبشهای زیست بوم گرایی »سطحینگر « و »ژرفانگر « نامید، تمایز قائل شد. این تمایز با تفاوت میان توجه سطحی به »آلودگی و اتلاف منابع« و پیامدهای زیانبار آن بر روی زندگی بشر و توجه ژرفا و فی نفسه به اصول بوم شناختی مانند پیچیدگی، گوناگونی و همزیستی، سر و کار دارد.