بخشی از مقاله

چکیده:

معماری بعد از انقلاب صنعتی و پیدایش تخصص های جدیدی چون؛ مهندس معمار، مهندس سازه و... دچار چالش هایی گردیده است که از عمده ترین آن، جدایی فن از هنر معماری بوده است. با انقلاب صنعتی و تخصصی شدن علوم و    انفکاک میان معماری و سازه، نه معمار از دانش فنی و سازه ای کافی برخوردار بود و نه مهندس محاسب از دانش معماری مناسب.با توجه به اینکه طبیعت ، سرچشمه ای برای آموختن است و تاکنون از طبیعت در زمینه های مختلف  برای الهام گرفتن و ایده یابی استفاده شده است

لذا در این پژوهش ، از طبیعت برای آموزش مفاهیم ایستایی به دانشجویان معماری بهره گرفته شده.هدف ازاین پژوهش استفاده از آموزه های طبیعی در آموزش درس ایستایی به دانشجویان معماری به منظور تسهیل یادگیری آنها و ارتقاء سطح یادگیری است واین مساله اینگونه دنبال میشود که آیا استفاده از الگوهای طبیعی در آموزش درس ایستایی به دانشجویان معماری تأثیری بر عملکرد و یادگیری آنها دارد و  سبب سهولت در یادگیری آنها می شود؟در واقع رابطه بین معماری وسازه وتاثیر پذیری این دو از طبیعت مورد بررسی قرار گرفته است و در ادامه هم به بررسی مدل های آموزشی درس سازه پرداخته می شود

.دراین مقاله روش گرد آوری اطلاعات میدانی و کتابخانه ای و روش تحقیق توصیفی و تحلیلی می باشد. ودر پایان چنین نتیجه گیری می شود که به منظور ارتقاء عملکرد دانشجویان معماری در یادگیری درس ایستایی از نمونه های موجود در طبیعت برای تدریس آن استفاده شود واستفاده از الگوهای طبیعی در آموزش درس ایستایی برعملکرد دانشجویان معماری تأثیرفراوانی خواهد گذاشت.

مقدمه:

از گذشته های بسیار دور ، بشر در رابطه ای تنگاتنگ با طبیعت به سر می برده و این پدیده راهنمای بسیار خوبی برای طراحان بوده است . مدل ماشین پرواز داوینچی با الهام از بال خفاش ، ساخت زیر دریایی با تأثیر از بدن دلفین ها ، سقف شیشه ای کریستال پالاس با الهام از نیلوفر آبی ، فرم صدف گون سقف کلیسای رونشان ، سقف تارعنکبوتی نمایشگاه مونترال و ... همه و همه نمونه هایی از شمار آثاری است که با ایده گرفتن از عناصر طبیعی در دو نوع فرمال و سازه ای طراحی شده اند.

مکانیزم و فرم در مخلوقات طبیعت آنچنان هوشیارانه است که می تواند بهترین معلم برای انسان های پرسشگر باشد. رفتار طبیعی گیاهان و حیوانات در سمفونی نظام خلقت آنچنان است که هر گونه تغییری در محیط اطراف میتواند باعث رشد و تکامل موجودات و سازگاری آنان گردد.معمار به هنگام طراحی صدها تن مصالح را در ذهن و یا بر روی کاغذ جابجا نموده و یا تغییر شکل می دهد که هر یک از حالات متضمن شرایط جدیدی می باشد که بعضاً با ماهیت مصالح مورد استفاده در تضاد است که برای دوری از این، آگاهی از ماهیت مصالح وشیوه اتفاقات حاصله در درون آنها ضروری به نظر می رسد.

بنابراین معمار ملزم به رعایت قوانین خاص مواد و مصالح است، او میتواند نوع ومقدار مصالح را فقط متناسب با خواص مصالح تغییر دهد.از جهت دیگر، سازه به صورت اجتناب ناپذیری حتی در زمان مخفی بودن، حمایت های خود را به معماری ارزانی می کند. سازه برای معمار، به مثابه وکیلی است که همواره یک بلای گریز ناپذیر را هشدار می دهد و بالاخره، سازه پر هزینه است. از این رو، معمار می بایست فضاهای طراحی شده را آمیخته با مسائل فنی بالاخص مسائل ایستایی و پایداری مصالح نماید، تا ضمن ایجاد فضایی هنرمندانه و مناسب از بعد عملکردی، پایداری اثر نیز حاصل گردد.

می بایست همواره میان اطلاعات و امکانات فنی و خلاقیت های خود در حرکت باشد و آن دو را به گونه ای با هم در آمیزد که ضمن امکان تحقق واقعی و اجرایی آن، تجلی ارزش هایی که متناسب با اندیشه ها و آراء و عقاید اوست را محقق نماید. لذا آموزش مباحث فنی بویژه سازه و ایستایی یک از دغدغه های اصلی متولیان آموزش معماری در دانشگاه ها بوده است. دانشکده های معماری در کشورهای مختلف با این مسئله و مشکل روبرو بوده و در پی راه و روش مناسبی برای چگونگی آموزش ایستایی در رشته معماری بوده اند اما به مدلی جامع که تداوم آن به فرآیند طراحی معماری منتهی گردد دست نیافته اند.

بیان مساله:

معماری که بر آمده از همنشینی چهار رکن ؛ فرم، عملکرد، تکنولوژی و محتوا می باشد، بعد از انقلاب صنعتی و تفکیک علوم و پیدایش تخصص های جدیدی چون؛ مهندس معمار، مهندس سازه و... دچار چالشهایی گردیده است که از عمده ترین آن، جدایی فن از هنر معماری بوده است.

معماری سنتی در ایران و جهان، از چنین مشکلی بدور بوده و معمار سنتی با فراگیری فن و هنر در سیری تدریجی و توأمان، از چنان قدرتی برخوردار بود که هر عنصری در اثر، نقشی چندگانه در خلق فضا بازی می نمود: عنصری واجد عملکرد، سازنده فرم و دارای نقش سازه ای. با انقلاب صنعتی و تخصصی شدن علوم و انفکاک میان معماری و سازه، نه معمار از دانش فنی و سازه ای کافی برخوردار بود و نه مهندس محاسب از دانش معماری مناسب. و بعضاً امکان برقراری گفتگویی سازنده میان آن دو نیز میسر نبود.

لذا تلاشهایی برای اصلاح این فاصله و امکان درک متقابل از نیازها،خواسته ها و الزامات آغاز گردید. یکی از عمده ترین نقاط مورد توجه برای اصلاح، آموزش معماران و دانشجویان معماری می باشد. تئوریهای موجود در یادگیری، اشاره به آن دارند که برای رسیدن به مرحله بکارگیری آموخته ها، نیاز به بهره گیری ا ز روشها و ابزارهای مناسبی می باشد تا با مشارکت دادن حس های مختلف در یادگیری، امکان درک حضوری و ملموس مفاهیم فراهم گردد.

پژوهشهایی در برخی از دانشگاههای جهان برای دستیابی به چنین هدفی انجام پذیرفته است تا با استفاده از ماکت سازی، مدل سازی نیمه واقعی ، نرم افزارها و فضای چند رسانه ای و دیگر ابزارها و بکارگیری محتوایی متناسب با رشته معماری به آموزش دروس ایستایی به دانشجویان اقدام نمایند. با توجه به آنکه آموزش درس ایستایی با محتوا و روشی همانند رشته عمران و به عبارت دیگر، آموزش ایستایی با استفاده از فرمولها محاسبات و مباحث صرفاً تئوریک ، عاملی برای سرخوردگی و دل زدگی دانشجویان معماری گردیده و توفیق چندانی برای آموزش مناسب سازه در ایران و جهان نداشته است

لذا با توجه به محدودیت های موجود در کشور، بهره گیری از طبیعت برای آموزش سازه وایستایی از اهداف این پژوهش است. طبیعت ، سرچشمه ای برای آموختن است تاکنون در زمینه های مختلف ، از طبیعت برای الهام گرفتن و ایده یابی استفاده شده است اما در این پژوهش ، از طبیعت برای آموزش مفاهیم ایستایی به دانشجویان معماری بهره گرفته شده. لذا با توجه به اهداف تحقیق که استفاده از آموزه های طبیعی در آموزش درس ایستایی به دانشجویان معماری به منظور تسهیل یادگیری آنها و ارتقاء سطح یادگیری است ،انتظار می رود نتایج حاصله از این روش، افزایش میزان یادگیری دانشجویان معماری را در پی داشته باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید