بخشی از مقاله

چكيده

در دهه هاي اخير شاهد رشد فرقه هاي عرفاني در سطح جهاني بوده ايم كه كشور ما نيز تحت تاثير آنها قرارگرفته است. عواملي همچون رشد ارتباطات و اطلاعات، سرخوردگي از عقلانيت مدرن، شكست نظامهاي مادي، فراغت بيشتر، تنوع طلبي، برنامه هاي نظامي و اطلاعاتي، افزايش تحير بشر و عوامل ديگر برايجاد گرايش به عرفانهاي نوظهور افزوده است. در دنياى امروز، كه مرزهاى فرهنگى كمرنگ شده و رسانهها فرهنگ غرب را در جهان مىگسترانند، جهان اسلام نيز از حضور اين جريانهاى نوظهور عرفانى به دور نمانده و گرايش به اين نوع عرفانهاى دروغين، به ويژه در ميان جوانان، بسيار رايج شده و آيينهاى ترويج شده توسط افرادى مثل پائولو كوئيلو، اشو، كاستاندا و يوگاناندا تحت عنوان »عرفانهاى نوظهور« به وجود آمدهاند كه با محور قرار دادن اصولى به اصطلاح معنوى و ماوراى طبيعى درصددند جريانى ديننما ارائه دهند تا فطرت الهى جوانان را منحرف ساخته، آنها را دچار نوعى بىهويتى سازند.

اما آنچه كه سعي شده در اين مقاله به آن توجه شود، به نوعي آسيب شناسي گرايش جوانان به اين مكاتب است، كه قشر آسيب پذير و نسل آينده تمام ملل و ايران اسلامي است، تا شايد بتوان در راستاي آگاهي بخشي و شناخت در اين موضوع و درك هرچه بيشتر اهميت آن، بيش از پيش براي جلوگيري از نفوذ اين مكاتب تلاش نمود. از آنجايي كه پتانسيل نيروي جواني، اين فرقه هارا تشنه تر از ديگر اقشار براي به دام انداختن جوانان در دامان خودشان قرار داده، ضروري است با تحقيقات و پژوهش هاي علمي ديگري در اين زمينه بتوان براي جلوگيري از اين سوء استفاده گام هاي ديگري برداشت.

مقدمه

معنويت امرى است كه بشر هميشه به آن تمايل داشته، ولى رشد تجربهگرايى در سده اخير و سرخوردگى انسان از فناورى، موجب گرايش بيشتر به امور ماوراى طبيعى و معنويتخواهى شده است. با افزايش گرايش به معنويت، عرفاننماهاى فراوانى ظهور كردهاند كه درصدد پاسخ به اين نياز و حل بحران معنويت برآمدهاند، اما نه تنها نتوانستهاند به عطش معنوى انسان پاسخ درست بدهند، بلكه بر آلام روحى بشر افزودهاند . اين نوشتار به روش تحليلى توصيفى به دنبال معرفى تعاليم برخى از اين مكاتب نوظهور عرفانى براى اثبات كذب آنها و حقانيت عرفان اسلامى است.

از اينرو، با بررسى مهمترين فرقههاى نوظهور و مبانى آنها، به مقايسه و بازشناسى عرفان حقيقى و عرفانهاى نوظهور پرداخته مىشود .معنويتهاى نوظهور از جذابيتهاى فريبنده و ادبياتى ساده برخوردارند كه ظاهرا حق جلوه مىكنند، اما مبانى آنها سست و مبتنى بر عقلگريزى، نفى شريعت، اومانيسم، جاهطلبى و مانند آن است. در مقابل، عرفان ناب اسلامى ناشى از وحى و مبتنى بر آموزههاى قرآن و اصولى همچون كرامت انسان، توحيد، شريعت و ولايتمدارى است.

عرفان از گذشته مورد توجه فرهنگها و اقوام و ملل گوناگون بوده و در همه اديان نيز انگيزههاى عرفانى بر مبناى حركت انسان به سوى تكامل معنوى، فراوان ديده مىشود؛ اما اين بدان معنا نيست كه هر معرفت عرفانى ريشه دينى دارد و از وحى سرچشمه گرفته است. از اينرو، تاريخچه عرفان به زمانهاى دوردست و حتى به زمان آفرينش انسان برمىگردد؛ به اين معنا كه خداوند متعال از همان ابتدا، زمينههاى كسب انواع معرفت را در انسان بنا نهاده است. 

با وجود اين، دوباره مىتواند با استفاده از استعداد و زمينهاى كه خداوند براى كسب معرفت در نهاد او قرار داده است، صعود كند و به معرفت حقيقى برسد. علاوه بر اين، فلسفه خلقت انسان نيز چيزى جز دريافت معرفت نيست. اين مطلب با حديث قدسى كنتُ» كنزا مخفيافاحببتُ اَن اُعرَف فخلقتُ الخلقَ لكى اُعرَف»نيز مطابق است؛ چراكه خداوند متعال خود را گنجى پنهان معرفى مىكند كه دوست دارد شناخته شود. بدينروى، خلقت را آغاز كرد تا شناخته شود و انسانها از اين طريق معرفت كسب كنند.

به طور كلى، مىتوان گفت :معرفت عرفانى امرى فطرى است و انسانها برخى از مسائل و حقايق را به صورت درونى و قلبى، بدون دخالت عقل و حس مىتوانند دريابند، هرچند عنوانى به نام »عارف« بر آنها نتوان اطلاق كرد . تا اينكه در طول تاريخ، به تدريج افرادى پيدا شدند كه اين موهبت الهى را به شكل صحيح در خود پرورش داده، به شكل يك گروه خاص تحت عنوان »عارف « درآمدند. در مقابل، عدهاى از اين موهبت الهى سوءاستفاده كرده، شكل ناصحيح آن را در خود پرورش دادند و عرفانهاى دروغين را به وجود آوردند.

بيان مسئله:

در دهه هاي اخير شاهد رشد فرقه هاي عرفاني در سطح جهاني بوده ايم كه كشور ما نيز تحت تاثير آنها قرارگرفته است. عواملي همچون رشد ارتباطات و اطلاعات، سرخوردگي از عقلانيت مدرن، شكست نظامهاي مادي، فراغت بيشتر، تنوع طلبي، برنامه هاي نظامي و اطلاعاتي، افزايش تحير بشر و عوامل ديگر برايجاد گرايش به عرفانهاي نوظهور افزوده است. مسئله بوجود آمده اين است كه اين عرفانهاي انحرافي نوظهور په ويژگي هايي داشته و علل و عوامل گرايش جوانان به اين گونه عرفان هاي چگونه بوجود آمده و بررسي شود كه اين گونه عرفانهاي كاذب در زندگي جوانان چه اثراتي به جاي مي گذارد.

اهميت و ضرورت پژوهش

در دنياي امروز كه مرزهاي فرهنگي كمرنگ شده و سواره نظام و پياده نظام رسانه اي، ابر فرهنگ غرب را در جهان مي گستراند، جهان اسلام نيز از حضور اين جريان هاي هزار رنگ منزه و پاك نمانده است؛ از اين رو مطالعة نقادانة اين فرقه ها به ويژه آنها كه در ايران پركارترند ضروري است و كوتاهي در اين امر زيان هاي جبران ناپذيري را به فرهنگ و ساير ساحت هاي حيات اجتماعي وارد خواهد كرد. سرمايه اصلي انقلاب اسلامي ايران اين جوانان انقلابي و مسلمان هستند و از اين رو شناخت علل و عوامل گرايش ايشان به عرفان هاي انحرافي نوظهور بسيار مهم و ضروري به نظر مي رسد.

هدف اصلي پژوهش

هدف اصلي اين مقاله آشنايي با فرق مختلف عرفان هاي انحرافي نوظهور و ريشه يابي علل و عواملي كه باعث گرايش جوانان مسلمان و شيعه به اين گونه عرفانهاي كاذب مي باشد.

سوالات پژوهش سوال اصلي

علل و عواملي كه باعث گرايش جوانان مسلمان و شيعه به عرفانهاي انحرافي و كاذب نو ظهور مي باشد چيست؟

سوالات فرعي

-1فرقه هاي انحرافي نو ظهور چه ويژگي هايي دارد؟

-2علل پيدايش اينگونه عرفانهاي نوظهور چه مي باشد؟

-3 وجه تمايز عرفانهاي حقيقي و الهي با عرفان هاي انحرافي نو ظهور چه مي باشد؟

مفاهيم نظري

تعريف عرفان

عرفان در لغت به معناي شناخت است و در اصطلاح تعاريف متعددي براي آن بيان شده، كه جامع ترين آن تعاريف، از ابن عربي است كه آن را به »وقوف به آداب شريعت، ظاهراً و باطناً« معنى كرده است وآن »عبارت از تخلق به اخلاق الهى است].1]« معناي لغوي عرفان هر نوع شناختي را شامل مي شود؛ اما در تعريفي ديگر - عرفان - شناخت ويژه اي است كه از راه شهود دروني و دريافت باطني حاصل مي شود. البته شناخت هاي شهودي فراوانند، اما همگي عرفان نيستند. عرفان عبارت است از »شناخت شهودي و باطني خداي متعال، اسماء، صفات و افعال او. « شناخت عرفاني با شناخت عقلي متفاوت است. شناخت عرفاني از سنخ مفاهيم و الفاظ و صورت هاي ذهني نيست بلكه از سنخ يافتن و دريافتن است].2 ]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید